مهمان سفارشی پیادهروی اربعین
- شناسه خبر: 20707
- تاریخ و زمان ارسال: 27 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
قسمت پایانی: ما از حسین (ع) برنمیگردیم
آرزو سلخوری
موکب بصره را ترک میکنیم، امروز جمعیت نسبت به روزهای گذشته بیشتر است در کنار زائرین دیگر قدم برمیداریم.
دقایق آخر است و جمعیت رو به افزایش؛ قدمها تندتر شده که هر چه زودتر برای اربعین به کربلا برسند. اینجا عمود 1400 زیر پرچم بلند مشکی عزا و رسما پایان پیادهروی است.
حدود ۵ کیلومتر با کربلا فاصله داریم، تصمیم میگیریم مسیر باقیمانده را با خودرو برویم و هرچه زودتر خود را به بینالحرمین برسانیم؛ خودرویی گیرمان نمیآید با یک موتور که کابینش ظرفیت ۵ نفر را دارد به سمت کربلا میرویم. باد کلاه یکی از همراهان را میبرد راننده نگه میدارد؛ کلاه را برمیدارد و ادامه راه کلاه همراه دیگری را باد میبرد اما دیگر رویمان نمیشود که بگوییم توقف کند 4 دقیقه در مسیر بودیم که یک توک توک (ماشین سه چرخ) به دنبالمان آمد و کلاه را برایمان آورد، خاطره جالبی که باعث شادی ما شد، ناگهان موتور ایستاد و گفت دیگر امکان تردد خودرویی وجود ندارد.
نزدیکی حرم پیاده شدیم؛ سیل جمعیت زیاد بود و همه از شهرها و کشورهای مختلف کنار هم جمع شده بودیم تا در عزای حسین (ع) شریک شویم؛ عراقیها که از مسیر بغداد به کربلا آمده بودند، از دور سلامی عرض کردند و به دلیل جمعیت زیاد راهی شهرشان شدند، ما نیز طبق برنامه باید غروب به ایران باز میگشتیم.
جمعیت میلیونی در کربلا باعث میشود تصمیم بگیریم از همان راه دور زیارت اربعین بخوانیم. جایی شنیدم آیتا… بهجت (ره) بر اساس روایات میفرمود: وقتی به سمت ضریح امام حسین (ع) میروید، بعضاً از یک جایی به بعد، دیگر جمعیت راه نمیدهد که جلوتر بروید، لذا همانجا را کنار ضریح و زیر قبّه در نظر بگیرید، همانجا دعا و زیارت خودتان را بخوانید و برگردید. فکر نکنید تا وقتی کنار ضریح نروید، زیارت شما قبول نیست!
پس ما هم مانند مردم عراق که این توصیه را رعایت کردند، در همان شارع ابوالفضل(ع) که منتهی به حرم رو به گنبد حضرت ابوالفضل (ع) سلام دادیم و به نیت تمام کسانی که التماس دعا گفتهاند زیارت اربعین خواندیم.
میخواستیم به سمت کراج برویم و به ایران برگردیم اما دلم در بینالحرمین مانده بود و نمیتوانستم قبل از اینکه بینالحرمین را ببینم برگردم، در همین فکر بودم که سیل جمعیت مرا با خود همراه کرد، مسیر ۵ دقیقهای شارع عباس تا باب القبله را چهل و پنج دقیقه طی کردم و از نزدیک گنبد حضرت حسین (ع) را دیدم.
دل کندن سخت بود اما میدانستم همین زیارت از دور هم قبول است. دیگر به سمت کراج حرکت کردیم؛ ماشینی برای برگشت نبود، یکی از موکبداران قزوینی وقتی مطلع شد که ما قصد برگشت داریم دعوتمان کرد و همراه موکبداران آنها راهی مرز خسروی شدیم، موکبداران با بغض،حسرت و گریه وسایل را جمعآوری میکردند و ما کنار نخلها منتظر نشستیم و تا شب به یاد حسین (ع) مویه کردیم.
شب به راه افتادیم و در نهایت صبح به مرز خسروی رسیدیم، مسیر پر از چاله بود و آسفالت خیابانهای عراق نامناسب، در مرز جمعیت زیادی نبود و به راحتی از مرز عبور کردیم اگر چه میگفتند که مرز مهران بسیار شلوغ است.
از مرز خسروی برای اتوبوس تا تهران ۷۰۰ هزار تومان و مینیبوس ۸۰۰ هزار تومان کرایه دریافت میکردند اما تصمیم گرفتیم با کرایه ۲۰ هزار تومانی با اتوبوسها از مرز دور شویم و به اولین پارکینگ برویم.
خودرویی با پلاک بویین زهرا توجهمان را جلب کرد و در نهایت با توافق نفری ۵۰۰ هزارتومان به مقصد قزوین سوار شدیم. در مسیر از کرمانشاه عبور کردیم و برای نماز ظهر در موکب کرمانشاه اسکان پیدا کردیم.
موکب داربستی بود، چادر زده بودند، ناهار و چای برای زائرین در نظر گرفته شده بود. همانجا ناهار را خوردیم و راهی شدیم. نرسیده به همدان به دلیل گرمای هوا چندین بار ماشین خاموش شد و به سختی به همدان رسیدیم.
غروب به موکب آوج رسیدیم، موکبی دارای ساختمان مجهز و سرویسهای بهداشتی تمیز که برای زائرین عصرانه آماده کرده بودند و میتوانم بگویم یکی از بهترین موکبهای در طول مسیر بود که به بهترین شکل خدمات میداد، در نهایت شب به قزوین رسیدیم و سفر به پایان رسید.
***
اربعین تمام شد؛ از کربلا برگشتیم و دوباره به روزمرگی پرتاب شدیم، اما هیچکدام ما به منهای قبل از کربلا تبدیل نمیشویم؛ این قاعده اربعین حسین (ع) است و امیدوارم تا همیشه در راه حسین (ع) بمانیم.