مهمان سفارشی پیادهروی اربعین
- شناسه خبر: 20282
- تاریخ و زمان ارسال: 20 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید : 57

آرزو سلخوری
قسمت هفتم: کربلا، موکب الموت غربی
در قسمت قبل گفته بودم که سوار بر ون راهی کربلا شدیم و بعد از گذراندن استرس توطئه داعش بالاخره به کربلا رسیدیم.
راننده، ما را دو چهارراه دورتر از حرم پیاده کرد، در مسیر رسیدن به حرم موکبهای زیادی تعبیه شده بود و هر کدام عاشقانه و خالصانه به زائرین خدمت میکردند؛ دیگر ساعت ۱ بامداد بود اما موکبها هنوز شلوغ بود و بدون خستگی خدمات میدادند.
برای اسکان با موکب الموت غربی قزوین هماهنگ کرده بودم، موکب در میدان بابالبغداد با فاصله چند دقیقهای از حرم قرار داشت.
مردم الموت غربی در طی سال برای این روزها لحظهشماری میکنند و هر کدام اندوختهای را کنار میگذارند. برخی برنج، گوشت، روغن و برخی هم پول، تعدادی از افراد نیز وظیفه تهیه پتو و سایر موارد را داوطلبانه برعهده میگیرند و نتیجه آن را در این ۱۰ روز میبینیم.
موکب در ساختمان نیمهکاره پارکینگ طبقاتی بود که طبقه اول آن به آشپزخانه، طبقه دوم به اسکان مردان و طبقه سوم به اسکان زنان اختصاص پیدا کرده بود.
این موکب روزانه به ۶۰۰ نفر در بخش بانوان و ۶۰۰ نفر در بخش آقایان اسکان میداد؛ به همراه صرف غذا، هر فردی میتوانست ۲ روز آنجا اسکان داشته باشد.
ما هم پذیرش شدیم و بعد از آن محل اسکان به ما نشان داده شد. اگرچه موکب به نام قزوینیها بود اما از همه استانها و حتی ملل مختلف پذیرش داشت.
در خیابان روبهروی موکب که به حرم منتهی میشد نیز موکبهای خدماترسانی بودند که چایی و غذا بین زائرین توزیع میکردند. در انتهای خیابان به محل تفتیش میرسیدیم و بعد از آن چشممان به نور و گنبد حضرت ابوالفضل روشن میشد.