من، قیصر، مش حسن و خانهای که سیاه بود
- شناسه خبر: 10535
- تاریخ و زمان ارسال: 24 اسفند 1401 ساعت 09:21
- بازدید :
حسن لطفی
همین ابتدای نوشته بگویم که بخشی از ارادتم به دهه چهل به خاطر به دنیا آمدنم در سالهای آغازین این دهه است. دههای که اگر چه برای دل بستگان به سیاست و پادوهای سیاسی و سیاستمدارانش، زمانه آتش زیر خاکستر بود برای بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان ادبیات دراماتیک، فصل شکفتن شد. شکفتنی که سینما و تئاتر ایران را دیدنیتر کرد و دلیل اصلی دلسپاری من و بسیاری از هم نسلانم به آن سالها است. سالهایی که عدم اعتماد فرهیختگان و دگراندیشان جامعه به حکومت باعث شده بود تا برای عدهای رمز و راز برآمده از نگاه سیاسی افرادی همچون جلال آلاحمد وحی منزل باشد و مرگ مشکوک تختی در هتل آتلانتیک تهران و غرق شدن صمد بهرنگی در رود ارس را با قطعیت تمام به حساب حکومت وقت بگذارند. بسیاریشان چون به تعداد زیادی مشق سینما کرده باشند سناریوهایی مینوشتند که نقش منفیاش ایادی شاه و دربار بود. البته این نگاه هیچ ارتباطی با خیالبافیهای مرسوم سینمای آن روزها نداشت و طراحانش بیشتر در پی دامن زدن به بیاعتمادی فرهیختگان جامعه به حکومت بودند. عدم اعتمادی که اگر در سال 1347 و هنگام مرگ جلال آلاحمد در اسالم، یکی مثل خودش، روی موجش سوار میشد، جنازه دیگری روی دست ساواک میگذاشت. در چنین دههی سیاست زدهای که در ابتدایش جنازه آیتا… کاشانی را بر سر دست میبرند و در میانهاش محمد مصدق، یکی از محبوبترین نخست وزیران تاریخ ایران در انزوا و حصر خانگی از دنیا میرود، سینمای ایران بهترین سالهای عمر خود را پشت سر میگذاشت. از یکسو در ابتدای دهه چهل فیلمسازی کاربلدی بنام ساموئل خاچیکیان با شناختی که از نور، تدوین، سینمای اکسپرسیونیستی، هیچکاک و دلهره داشت، فیلمهایی میسازد که در نوع خود بینظیر بود. او که فیلمسازی را در اواخر دهه سی شروع کرده بود در دهه چهل به بلوغ کاری رسیده و با ساخت فیلمهای فریاد نیمه شب، یک قدم تا مرگ، دلهره و ضربت به اوج کاری خود میرسد و فیلمسازی، با امضایی مشخص میشود. امضایی که به صفهای طویل جلوی سینماهای نمایشدهنده فیلمهایش ختم میشود. البته این تنها خدمت این فیلمساز ارمنیتبار نبوده و او در کنار ساخت فیلمهایش، با پذیرش دو فیلمساز مطرح دهه چهل و پنجاه به عنوان دستیار کارگردان و عکاس باعث میگردد تا آن دو (مسعود کیمیایی و امیر نادری) به رویای فیلمسازیشان نزدیکتر شوند. مسعود کیمیایی پس از دستیاری خاچیکیان در فیلم خداحافظ تهران در سال 1345 و ژان نگلسکو در فیلم قهرمانان در سال 1347 به فیلم بیگانه بیا میرسد. فیلمی که بیشترین حسنش در این است که ثابت میکند، مسعود کیمیایی آدم، شخصیتهایی از جنس امیر احمد (بهروز وثوقی) و امیر محمد (فرخ ساجدی) نیست. باید از آنها دل بکند و سری به آدمهای خیابان ری، کوچه دردار و مدرسه بدر بزند. خوشبختانه دهه چهل دهه منتقدین آدم، فیلم و فیلمساز شناسی همچون پرویز دوایی هم هست. منتقدی که در راهپیمایی پس از کافهنشینی کیمیایی را به این حقیقت آشنا میکند و او را به سمت افرادی مثل قیصر، فرمان، خان دایی، فاطی و اعظم و داداشهای آق منگول هول میدهد. کیمیای قیصر را در زمانی میسازد که فعالیتهای چریکی بیشتر شده و استدلال نزنی، میزنند قیصر خریدار بیشتری دارد. فیلم که محصول به هم رسیدن تفکر سینمای مردم کوچه و بازار و سینمای روشنفکرانه و هنری است مقبول هر دو طرف میشود. البته افرادی همچون هوشنگ کاووسی فیلم را نمیپسندند و برایش ساز مخالف کوک میکنند. سازی که در همانسال و به وقت نمایش فیلم گاو فروکش میکند. گاو جنس و رنگ و بوی قیصر را ندارد اما همراه با فیلم آرامش در حضور دیگران باعث میشود تا سالهای پایانی دهه چهل از نظر ارزشهای سینمایی سر و شکل دارتر بشود. جالب اینجاست فکر و ایده اصلی هر دو فیلم محصول قلم نویسندهای است که در دهه چهل به ادبیات داستانی و نمایشنامهنویسی کشور اعتبار بیشتری بخشیده است. او که در نمایشنامهنویسی همراه با اکبر رادی و بهرام بیضایی دهه چهل را دهه شکوفایی نمایشنامهنویسی ایران کرده، در داستاننویسی تا جایی پیش میرود که احمد شاملو او را آغازگر رئالیسم جادویی در دنیا میداند. حتی اگر گفته شاملو درباره این نویسنده (غلامحسین ساعدی) صحت نداشته باشد نقش او در آغاز جریانی نو در سینمای ایران در دهه چهل غیر قابل انکار است. عزاداران بیل، چوب بدستان ورزیل، آرامش در حضور دیگران، ترس و لرز، آشغالدونی و سایر آثار او که در دهه چهل نوشته شدهاند مستقیم و غیرمستقیم زمینهای برای ساخت فیلمهای کوتاه و بلند میشود. البته او تنها نویسنده شاخصی نیست که به بالندگی سینمای دهه چهل یاری رسانده است. پیش از او ابراهیم گلستان نویسنده دیگری که اهل سینما هم هست دهه چهل را برای علاقمندان به هنر هفتم دهه بهتری کرده است. او که در دهه سی شروع به فیلمسازی کرده در دهه چهل پس از ساخت فیلمهای مستند خواستگاری، تپههای مارلیک، فیلم داستانی خشت و آینه را میسازد که نه تنها فیلم خوبی است بلکه شرایط را برای ساخت فیلمهایی از جنس شب قوزی (فرخ غفاری) سیاوش در تخت جمشید (فریدون رهنما)، گاو و قیصر فراهم ساخته است. البته بسیاری نقش او را در جاودانه شدن فروغ فرخزاد نیز مهم دانستهاند و گمان میکنند اگر ابراهیم گلستان نبود فروغ دهه سی با فروغ دهه چهل فرقی نمیکرد و فیلم ماندگار خانه سیاه استدر ال 1341 به تصویر درنمیآمد. فیلمی که هنوز در ردیف آثار برتر سینمای مستند ایران است و همراه با فیلمهای مستندی از خسرو سینایی، سهراب شهید ثالث، فریدون رهنما، جعفر طیاب، پرویز کیمیاوی و…. دهه چهل را دهه پررونق فیلم مستند کرده است. ناگفته نماند در دهه چهل فقط بخت و اقبال فیلمسازان هنری و نورسیده بلند نبوده و در این دهه وضعیت سینمای عامهپسند هم شرایط مطلوبی داشته است. فیلمهایی همچون گنج قارون (سیامک یاسمی) سلطان قلبها (فردین) یک قدم تا مرگ و… باعث تشکیل صفهای طویلی جلوی سینماها میشود. فیلمهایی که اگر تعداد تماشاگرانش را با جمعیت آن سالها در نظر بگیریم در ردیف پربینندهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرار میگیرند. گذشته از سینمای حرفهای، دهه چهل دهه شکل گرفتن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سینمای آزاد هم هست. دو پایگاهی که تاثیر شگرفی در شکلگیری جریانهای سینمایی کشور داشته است. اولی کرکرهاش از سال 1345 بالا میرود. ابتدا به ادبیات گرایش دارد اما بعد از ادبیات به سینما میرسد. سینمایی که تا شکل بگیرد سال 1349 شده است. سالی که دو فیلم کوتاه نان و کوچه (عباس کیارستمی) و عمو سبیلو (بهرام بیضایی) شروع خوبی برای سازندگانش و بخش سینمایی کانون است. سازندگانی که بعدها نامشان در ردیف کسانی قرار میگیرد که سینمای ایران وامدار ایشان است. حکایت شکل گرفتن سینمای آزاد چیز دیگری است. در همانسالی که قیصر و گاو راه را برای صداهای تازه در سینمای ایران باز میکنند، افرادی همچون بهنام جعفری، بصیر و نصیب نصیبی، کیانوش عیاری، غلامرضا غلامرضایی، مجید قاریزاده و… شروع به ساخت فیلمهای کوتاه هشت و شانزده میلیمتری میکنند که سر آغازی برای سینمایی متفاوت ایران است. خاکباران ساخته کیانوش عیاری، ارتفاع متروک و دیدهبان (بهنام جعفری) انتها (مجید قاریزاده) فیلمهای خوبی از این سینما است که هنوز هم گرد و غبار زمانه بر رویشان ننشسته و میتوانند به عنوان نمونههای خوبی از فیلم کوتاه مورد استفاده فیلمسازان روزگار ما قرار گیرد. عدهای از سینماگران سینمای آزاد (عیاری، جیرانی، غلامرضایی، قاریزاده، امکانیان، امینی، پارسیپور و…) دو دهه بعد و در دهه شصت در زمانهای که عرصه فیلمسازی بر سینماگران قبل از انقلاب تنگ شده و فرصت برای ورود سینماگران جوان فراهم بود از ساخت فیلمهای هشت و شانزده میلیمتری و نمایش جشنوارهای فیلمها به تماشاگرانی اندک به ساخت فیلمهای سی و پنج میلیمتری و نمایش فیلم در سالن سینما، آن هم با تماشاچیان بسیار رسیدند. بیخود نیست که من و هم نسلانم دهه چهل را دهه شکوفایی هنر سینما در ایران میدانیم و به آن دلبستهایم. هرچند که بخشی از این دلبستگی به خاطر سال تولد خودمان باشد.