مستاجری و حکایت ارباب رعیتی
- شناسه خبر: 15236
- تاریخ و زمان ارسال: 5 تیر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
محمد بهرامی
سالهاست که دولتمردان و نمایندگان مجلس بحث رسیدگی به وضعیت مستاجران و افراد حاشیهنشین را در دستور کار دارند! و تلاش میکنند تا آنها سر و سامان بگیرند. در این راستا، سیاستهای مختلفی نیز در پیش گرفته شد و طرحهایی نیز به اجرا درآمد اما هیچکدام از این طرحها نتوانسته گره از کار مستاجران باز کند و وضعیت آنها هر روز بدتر از دیروز میشود. اجرای طرح مسکن مهر، نهضت ملی مسکن، افزایش وام خرید خانه، پرداخت وام ودیعه مسکن و غیره از جمله طرحهایی است که تاکنون اجرا شده ولی کارگشا نبودهاند. هر کدام از طرحهای مذکور، معایبی داشته و دارند که از مزایای آن پررنگتر است. شاید از اینرو است که به کار مستاجران نیامده است. برخی تصمیمات دستوری مثل افزایش 20 تا 25 درصدی اجارهبها در هر سال هم نتوانسته معضل بزرگ بهوجود آمده را برطرف کند.
درتمام این سالها، قصه اجارهنشینی فقط دو روایتگر داشته است « موجر و مستاجر».
هر سال که موعد تمدید اجاره مستاجران فرا میرسد، انگار دنیا بر سرشان آوار میشود. بنگاهها برای سودشان، طرف صاحب خانه را میگیرند و صاحبخانه هم گرفتاریهای مالی خود را میبیند که ماهیانه چقدر پول نیاز دارد تا آن را از مستاجر بگیرد. اینکه در این بین چه بلایی سر مستاجر میآید اصلا مهم نیست. صاحبخانه باید به هدفش برسد و مستاجر هم ناچار برای داشتن یک سر پناه به خواستههای مالی سنگین او تن میدهد اما یکسال زندگیاش با فلاکت میگذرد.
هر سال شاهدیم که اکثر صاحبخانهها، رهن و اجارهخانه خود را دو برابر میکنند و برایشان هیچ چیز غیر از خواستهشان مهم نیست. انگار رابطه ارباب رعیتی در این بین حاکم است! مثلا مورد داشتهایم که مستاجر خانهای را به قیمت 200 میلیون رهن کرده ولی برای سال جدید، صاحبخانه از او خواسته که 200 میلیون دیگر روی مبلغ رهن خود اضافه کند. اگر هم مستاجر نتواند از پس این مبلغ بر بیاید و آن را جور کند، مجبور به تخلیه خانه است. وقتی این ماجرا هر سال تکرار میشود، مستاجر مجبور به کوچک کردن خانه خود میشود و در نهایت هم حاشیهنشینی سرانجام کار او میشود.
خودکشی، ترک خانواده، مهاجرت به استانهای دیگر و مهاجرت به روستاها نیز از پیامدهای بالا بودن اجارهها در شهرها است. اتفاقاتی که در سالهای اخیر، زیاد شاهد آن بودهایم. دولت هیچگاه نمیتواند به وضعیت مستاجران سامان دهد چرا که درآمد اندک آنها مانع مشارکت در طرحهای دولت برای خانهدار شدن میشود و از طرف دیگر هم دولت نمیتواند به صاحبخانهها برای کاهش اجاره بها فشار بیاورد و در نهایت هم صاحبخانه حرف خود را میزند.
قصه موجر و مستاجر، قصهای با سر دراز است که برایش پایان و سرانجامی متصور نیست، مستاجران باید بسوزند و بسازند ولی دم نزنند چون چارهای ندارند!