مساله تناسب فرهنگی در ازدواج
- شناسه خبر: 14940
- تاریخ و زمان ارسال: 31 خرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
حجتالاسلام مهدی متقیفر درباره آمار ازدواج توضیح داد: آمار ازدواج در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال گذشته خود کاهش داشته است. در سال ۱۴۰۰ ازدواج ۵۷۱ هزار و ۹۰۸ واقعه بوده است و در سال ۱۴۰۱ ازدواج به ۵۲۳ هزار و ۷۸۶ واقعه رسیده است. این کاهش حدود ۳ درصد بوده است. در سال ۱۴۰۰ طلاق نیز ۲۰۴ هزار و ۴۸۶ واقعه بوده است و در سال ۱۴۰۱ به ۲۰۴ هزار و ۲۹۴ واقعه رسیده است.
مدیر کل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان با تاکید بر اینکه فارغ از مسائل اقتصادی، دغدغه فکری و فرهنگی مهمترین عامل برای ازدواج نکردن جوانان است، توضیح داد: اگر گرههای یک جوان از لحاظ ذهنی و فرهنگی باز شود قطعا رشد ازدواج بیش از اینی است که الان اتفاق میافتد. طبق نظرسنجیهایی که ایسپا و مرکز تحقیقات وزارت ورزش انجام داده است، وقتی از جوانان پرسیدهاند از نظر شما مهمترین عامل ازدواج نکردن چیست، بیش از ۶۰ درصد گفته بودند که گره ذهنی و عامل فرهنگی اهمیت بالایی دارد و اعتقادی به ازدواج ندارند. بنابراین قطعا عامل اقتصادی مهم است اما این عوامل همگی مجموعا به ازدواج کمک میکند.
متقیفر با اشاره به اطلاعات موجود در آمار اطلس ازدواج، ادامه داد: همواره استانهایی که بهرهمند هستند مقدار ازدواج پایینتری را نسبت به استانهای محرومتر تجربه میکنند. سال گذشته تعداد ازدواجهایی که رخ داده در استانهای محروم کاهش کمتری داشته و در استانهای بهرهمند کاهش بیشتری داشته است؛ این نشان میدهد در کنار اینکه در خصوص مسائل اقتصادی دغدغه داریم، تلاش میکنیم در حوزه مسائل فرهنگی نیز ورود جدی داشته باشیم.
متقیفر افزود: بر اساس پژوهش مرکز پژوهشهای مجلس یکی از سه عامل مهم و اولیه برای ازدواج نکردن جوانان، «نداشتن گزینه مناسب» است. این یک دغدغه است و طبیعتا باید به دور از حواشی و آسیبهایی که دچارش شوند اتفاق افتد.
*
امین امسال 44 سال را تمام میکند. او که با داشتن خانه و ماشین و درآمد ثابت کارمندی وضع نسبتا مناسبی از بیشتر جوانان در شرف ازدواج دارد؛ اما تمایلی به ازدواج ندارد. خودش برای ولایت اینطور میگوید: «چند باری تا پای ازدواج رفتم. کسانی بودند که خانواده معرفی میکردند. ما هم رفت و آمد میکردیم و حتی پیش مشاور هم میرفتیم. اما در نهایت به این میرسیدیم که با هم تناسبی نداریم.» او درباره این عدم تناسب اینطور توضیح میدهد: «اینکه من بخواهم چند بار با او برای نهار و شام و قهوه و… به کافه و رستوران بروم یا با هم قدم بزنیم تجربه خوبی بود. اما بیشتر از این را در نهایت نه من میخواستم نه او. حتی یک بار با برادرم و همسرش و دختری که به من معرفی شده بود برای یک شام بیرون رفتیم. اما بعد از آن به این نتیجه رسیدیم که این ارتباط هم باید قطع شود. اصلا سنخیتی نبود بین ما. خودش آدم جالب و دوست داشتنی بود اما وقتی در کنار خانواده من قرار میگرفت هیچ تناسبی نداشت. از دو کره متفاوت بودیم. در نهایت هم مشاور همین را گفت که ما با هم خوبیم اما خانوادههایمان به لحاظ فرهنگی خیلی با هم تفاوت دارند و اگر بخواهیم در بستر یک خانواده سنتی رفتار کنیم هر دو بسیار آسیب میبینیم و زندگی پر تنشی خواهیم داشت. و همین شد که ما هم بیخیالش شدیم و مدتی بعد هم ارتباطمان قطع شد».
امین از بالا رفتن سنش و اینکه بخواهد همیشه مجرد باشد نگرانی ندارد. حتی به گفته خودش این وضعیت تجرد را ترجیح میدهد به یک زندگی متاهلی که در آن آرامش نداشته باشد.
*
مهدیس خیلی مشتاق ازدواج کردن است. حالا 25 ساله است و از وقتی لیسانسش را گرفته مادرش نصف جهیزیهاش را هم تکمیل کرده. به شیوه سنتی هم خواستگار به منزلشان میآید. اما او و مادرش از رفتار و منش بعضی خواستگاران خوششان نمیآید. مهدیس میگوید: «یکی بود که همه شرایطش خوب بود. ولی مادرش خیلی در کارها دخالت میکرد. از همین جلسه اول خواستگاری مدام میگفت دخترها را شوهر دادم رفتند، من ماندم و همین یک پسر. معلوم بود خیلی وابسته به پسرش هست. در هر کاری باید دخالت میکرد. روز خواستگاری در مورد مراسم عقد و فامیل زیادشان و آبروداری و این چیزها حرف میزد. غیرمستقیم و مستقیم میگفت که باید مراسم عقدی که ما میگیریم در شأن خانواده او باشد و حتی جهیزیه. ما هم چیزی نگفتیم ولی اصلا خوشمان نیامد از این همه نظر دادن در مورد هر چیزی!
مادر من معمولا میگوید در مورد خیلی مسائل باید عروس و داماد خودشان به تفاهم برسند. ولی آنها هیچ حق انتخابی برای عروس و داماد قائل نبودند. گفتیم احتمالا بعد از ازدواج اوضاع بدتر شود. مخصوصا که مادر خواستگارم هر هفته در منزلش دعا و روضه برگزار میکند و خب حتما من به عنوان عروس باید حضور داشته باشم و کمک کنم و اگر او بخواهد این همه به حرف مردم اهمیت بدهد خیلی سخت میشود برایم که بخواهیم مدام در مراوده باشیم.» او همینطور از خواستگاران دیگر هم همینطور گلایه دارد: «مثلا کسی بود که آمد به خواستگاریم ولی سنش کمتر بود. 1 سال و نیم از من کوچکتر بود. این مسئلهای بود که ما رویش حساسیت نداشتیم. اما مادر خواستگارم تا این را فهمید گفت نه خوبیت ندارد. عذرخواهی کرد و گفت ببخشید ما نمیدانستیم و قرار را به هم زدند. من به مادرم گفتم الان همه جای دنیا این مسئله حل شده، نمیدانم اینها چرا هنوز روی سن و سال حساسند! ولی خب خواستگاری سنتی شرایط خاصی دارد که انگار اگر نپذیریم باید کلا قید ازدواج از این طریق را زد و در کوچه و خیابان دنبال شوهر گشت که من اصلا اهل این رفتارها نیستم.» به مهدیس پیشنهاد میکنم به جای کوچه و خیابان بیشتر در مخافل اجتماعی معتبر حضور داشته باشد.کلاس برود یا کار کند و این محیطها مناسبتر هستند برای پیدا کردن همراه زندگی اما او معتقد است که ازدواج سنتی امنتر است و کمتر با شکست مواجه میشود و هزینهاش هم تحمل این رفتارهاست.
*
بسیاری از جوانان در حال گذر از جامعه سنتی به مدرن در محافل اجتماعی رفتار میکنند و وقتی که پای ازدواج به میان میرسد به دنبال همسری مطابق با سلیقه خانواده سنتی میگردند. شاید همین وضعیت است که ازدواج را برای جوانان سخت کرده است.