مزاحمتهای خیابانی؛ سوهان روح بانوان
- شناسه خبر: 1196
- تاریخ و زمان ارسال: 23 شهریور 1401 ساعت 12:32
- بازدید :
نفیسه کلهر
ظهر است و خیابانها خلوت. کمی شیشه ماشین را پایین میدهم تا از نسیمی که میوزد سهمی داشته باشم. به چهارراه میرسم و پشت چراغ قرمز میایستم. ماشین پژو 206 کنارم میایستد و بلافاصله راننده که پسر جوانی است شیشه را پایین میدهد و «عشقم» خطابم میکند و میگوید: «میخوام برم خیابان مصیب مرادی، از کدام سمت بروم؟» آنقدر از خطابش بدم میآید که چندشم میشود. سکوت میکنم. دوباره میگوید «عشقم؟» شیشه ماشین را بالا میدهم و صبر میکنم تا چراغ سبز میشود و ماشین پژو 206 به سمت خیابان مد نظرش مسیر را کج میکند و با سرعت دور میشود. تا چند ساعت بعد ذهن من پر است از وقاحت و پررویی یک غریبه. نمیدانم این حرف را در روز به چند نفر دیگر گفته است؟ و آیا خودش میداند در تمام لحظات بعد از آن مواجهه با این حس بد را به من داده؟ با تاوان این گناه و تاثیر آن بر زندگیاش چه میکند؟
متلک، تیکه، کنایه و… اسمهای دیگری هم دارد. حرفهای سادهای که برخی پسران، بیشتر برای تفریح به دختران میزنند و نمیدانند چقدر در ناامن کردن فضای شهری برای زنان و خدشه وارد کردن به روحشان تاثیرگذار است.
مزاحمت خیابانی برای یک زن تنها آسیب رساندن و ربودن او نیست، حتی همین حرفهایی که از سر حماقت و ندانسته زده میشود هم مزاحمت است.
*
سمیرا میگوید مزاحمتهایی که برایش پیش آمده بیشتر متلکهای خیابانی بوده. احساسش را از شنیدن متلک میپرسم و او برایم اینطور توضیح میدهد: «حس میکنم آن آدم چقدر چندش و خز است. نه تنها برای خودش شخصیت قائل نیست بلکه حقوق یکی دیگر را هم زیر پا میگذارد.» او توضیح میدهد: «بعد از شنیدن متلک خشمی در آدم ایجاد میشود که انگار به تو بیاحترامی شده و به حریمت تعرض شده. کلا این رفتار به نظر من جز اظهار بیشخصیتی برای خود فرد چیز دیگهای نداره.»
او میگوید البته یک رفتار شاخدار هم دیده است: «این دیگه خیلی فاجعست؛ من دخترهایی رو هم دیدم که به پسرها تیکه انداختن و همه حد و مرزها رو رد کردن.»
حمید پدر یک دختربچه 3 ساله است. او هم تائید میکند که تنها مردها نیستند که متلک میاندازند یا مزاحم جنس مخالف میشوند: «همین چند وقت پیش یک دختر خانمی در خیابان به من حرفی زد من واقعا در آن لحظه احساس ناامنی کردم و سریع سوار ماشین شدم و محل را ترک کردم.» او جزو معدود مردانی است که احساس زنان را در این مورد درک کرده و میگوید: «خیلی بد است. واقعا تفریح جالبی نیست و متاسفانه اغلب پسرها ندانسته این کار را میکنند؛ از اثرات بد این رفتار بیخبرند.»
*
صهبا از تجربهاش در این مورد برای ولایت اینطور میگوید: «من تقریبا هر روز با این موضوع مواجه میشوم. زیاد و کم؛ معمولا همیشه توی گوشم هندزفری میگذارم و موسیقی گوش میدهم، به همین خاطر درست تیکهها را نمیشنوم و فقط متوجه این که چیزی گفتند میشوم. اما معمولا کسانی که با موتور یا ماشین از کنارم رد میشوند چون بلند حرف میزنند متلکشان را میفهمم و معمولا هم چیزی راجع به ظاهرم میگویند.»
او توضیح میدهد: «با اینکه من سعی میکنم توجهی به حرف مزاحمها نکنم و مقاوم باشم ولی واقعیت این است که بعد از شنیدن این کنایهها احساس بدی پیدا میکنم و به یاد میآورم که فضای شهر برایم امن نیست. مدام باید در برابر مزاحمت احتمالی در حالت تدافعی باشم و این خستگی روحی زیادی برایم بهبار میآورد.» او توضیح میدهد: «برای من که سعی دارم برای رها شدن از افسردگی، بیشتر بروم بیرون، این مزاحمتها تبدیل به یک عامل بازدارنده شده.»
*
اکرم از مزاحمتهایی میگوید که در شمال شهر برایش پیش آمده: «من مسیرم بیشتر ملاصدرا و حومه آن هست و خیلی احساس راحتی ندارم. کلی جوان بیکار که نشستهاند و وراندازت میکنند. این نگاههای تند هم آزاردهندهست. علاوه بر اینکه پسرهایی با ماشینهای مدل بالا مدام خیابان را دور میزنند و سعی میکنند سوارت کنند.»
او از نوع عجیبی از مزاحمت خیابانی هم میگوید: «شاید نشنیده باشی ولی چند بار برای من پیش آمده که وقتی از کوچهای رد میشدم از پنجره بالای سر رویم آشغال یا آب ریختهاند. مثل قدیم که خانهها سفرهشان را از پنجره توی کوچه میتکاندند. تفاله چایی هم رویم ریختهاند. که توی خیابان دانشگاه اتفاق افتاد.»
*
شاهین 27 ساله است. خودش میگوید که تا به حال به کسی متلک نگفته. از او میپرسم به نظرش پسرهایی که این کار را میکنند، میدانند چقدر این رفتار برای یک دختر آزاردهنده است؟ پاسخ میدهد: «نه واقعا من فکر میکنم نمیفهمند.» او توضیح میدهد: «اگر برگردیم به زمان انسانهای نخستین میبینیم ما یک سری نیازهارو از اونا داریم، با همون شدت و اندازه ولی یک سری جوابها را برایش نداریم. یک کودک را در نظر بگیرید که با زبان بی زبانی به تو ظرف آب را نشان میدهد و آب میخواهد ولی به او آب نمیدی. بعد صبر میکند و سعی میکند به زور بگوید آب بده، و باز به او آب نمیدهی. بعدش شروع میکند به گریه کردن و بعد شروع میکند به زمین زدن خودش. بعدش هم احتمالا شروع میکند به چنگ گرفتن مادرش. این بخشی از طبیعت جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم. حالا فکر کن که آب نیست، به هر دلیلی. آیا میتوانی تشنگی را از بچه بگیری؟ پس اول باید آب فراهم باشد. بعد میتوانی روی حرف زدن، گریه کردن، جیغ کشیدن و چنگ انداختن بچه و تربیت کردنش صحبت کنیم.»