مرگ تدریجی
- شناسه خبر: 21902
- تاریخ و زمان ارسال: 18 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
زهرا مرسلی
دیروز عمل جراحی داشتم. مقدمات عمل از قبیل آزمایشات و مشاورههای پزشکی مختلف انجام شده بود و ظاهرا هیچ مانعی برای عمل نبود. همراهانم با خواندن آیهالکرسی و صلوات و فوت و بوس، مراسم بدرقه را به جای آوردند و مرا راهی اتاق عمل کردند.
فشارخون گرفته شد، نوبت رگ گیری و تزریق سرم شد ولی سوزن در پوستم فرو نرفت سوزنی دیگر آوردند و باز جواب نداد، سوزنی دیگر و سوزنی دیگر، تا اینکه دهمین سوزن با تلاش بسیار خانم پرستار بالاخره با سختی کارساز شد و سرم وصل شد و کادر اتاق عمل خوشحال از اینکه توانستند از مشکل عبور کنند، تک به تک برایم آرزوی سلامتی و عملی موفقیتآمیز کردند.
دکتر بیهوشی سرنگ بدست آمد و با گفتن بسما… داروی بیهوشی را تزریق کرد. دقایقی منتظر ماندند اما اثری از بیهوشی مشاهده نشد دوز دارو را کمی بالاتر بردند ولی باز هم کارساز نبود. با مشاوره و سلام و صلوات دوباره دوز دارو را کمی بیشتر کردند ولی در کمال تعجب و ناباوری باز هم افاقه نکرد! چشمانم بر و بر نگاه میکردند و از بیهوشی خبری نبود.
اکیپ جراحی گیج شده بودند! دکتر بیهوشی گفت: دیگر صلاح نمیدانم که دوز دارو را بالا ببرم و این ریسک را نمیپذیرم، عمل کنسل شد.
دکتر بیهوشی گفت: به نظرم بیمار مشکل خاصی دارد، توصیه میکنم اسکن مغز انجام گیرد. مرا به بخش عکسبرداری منتقل کردند.
عمل عکسبرداری انجام شد جواب اسکن آمد.
اسکن مورد مشکوکی را نشان میداد مغزم سِر و دچار بیحسی شدیدی شده بود. البته عکس، موارد عجیب دیگری را نیز نشان میداد.
لایههای مغز پر بود از کلمات متضادی چون دروغ، ریا، اختلاس، آزادی، خفقان، رفاه برای خود، فقر و فشار بیشتر بر مستضعف، ارزانی و مجانی، گرانی، ربا، رشوه!
تشخیص پزشکان: مغز بر اثر پارادوکس و دروغ انباشتگی، دچار سِرشدگی شدید شده و هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد و احتمالا دچار مرگ خاموش و تدریجی شده است. برای اطمینان در گوشم صدا زدند: تبعیض، حقکشی، بیکاری، گرانی، تورم، دلار و … اما مغزم هیچ عکسالعملی نشان نداد.
دکتر مرگ مغزی را اعلام و مهر تایید را زد و گفت: ببریدش سردخانه، او مردهی متحرک هست.
خواستم فریاد بزنم که من زندهام و هنوز زندگی نکردهام من میخواهم زندگی کنم.