مرز باریک عشق و نفرت
- شناسه خبر: 10452
- تاریخ و زمان ارسال: 24 اسفند 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 24

رومینا اسماعیلیپور
در میان همهمهی مراجعان، صدای دو نفر شدت میگیرد.
زن به مردی که بالای پلهها ایستاده هجوم میآورد. با کیفی که در دست دارد چند بار به سینه و صورت مرد کوبیده و فریادهایش اوج میگیرد. درگیری زن و مرد توجه دیگران را به خود جلب میکند. برخی به صحنه نزدیک میشوند. طولی نمیکشد که دورشان شلوغ میشود. زنی که چشمش کبود و گوشهی لبش زخمی شده است با نگاهی تحسینآمیز به زن مهاجم نگاه میکند. پیرمردی که با تأسف سر تکان میدهد و دستش را به چپ و راست حرکت میدهد پسربچهی همراهش را نچ نچ کنان با خود میبرد.
مرد که گویی از حضور جمعیت قدرت گرفته، در حرکتی غیرقابل پیشبینی روسری زن مهاجم را از زیر گلویش میگیرد و به سمت دیوار هل میدهد. حرکتش به قدری ناگهانی است که قدرت هرگونه عکسالعمل را از افراد حاضر سلب میکند.
در ادامه سیلی محکمی به صورت زن مینشاند. پسر جوانی که نزدیکتر از دیگران به صحنه ایستاده است به سوی مرد حمله میکند. صدای فریاد و ناسزا بالا میگیرد. جمعیت گره میخورد. دستها سعی در جدا کردن زن و مرد از هم را دارند.
روایت بالا تصویری معمول از راهروهای دادگاه خانواده است.
افسانه زنی 35 ساله که بعد از 10 سال زندگی مشترک، به قول خودش کارد به استخوانش رسیده و تصمیم گرفته مسیر زندگی خود از همسرش را جدا کند. میگوید همسرش او را کتک میزند؛ در خانه زندانی میکند. تا کسی علایم کبودی را روی صورت و بدنش نبیند.
با او میخواهم بیشتر صحبت کنم اما به محض نزدیک شدن همسرش از جای خود بلند شده و پلهها را دو تا یکی با عجله به سمت پایین پشت سر میگذارد.
ندا، زنی است 35 ساله که در آستانهی طلاق قرار دارد. میگوید: 7 سال است ازدواج کردم. پیش از ازدواج هم به مدت 6 سال با همسرم دوست بودیم. در مجموع 13 سال از آشنایی ما میگذرد. اختلاف ما از بیکاری همسرم شروع شد. هزینههای زندگی بر دوش من بود. طبیعتا از این وضع ناراضی بودم.
این نارضایتی منتهی به تنشها و درگیری بین ما شد. البته درگیری و تنشی که مقدمهای برای خیانت همسرم شد. با آگاهی از این موضوع پیشنهاد دادم از هم جدا شویم. چرا که او از زندگی مشترک دل کنده بود. در هفته چند شب به خانه نمیآمد. حرفی بین ما نبود و حتی رابطهی زناشویی هم نداشتیم. هر بار که خواستم درباره مشکلات حرفی بزنم، یا صحبت نمیکرد یا اگر حرفی رد و بدل میشد به دعوا منتهی میگشت. در حال حاضر او نسبت به من اصرار بیشتری نسبت به طلاق دارد. فعلا هم جدا زندگی میکنیم و در حال طی کردن مراحل طلاق هستیم.
ندا در پاسخ به پرسشم که چه علتی را عامل اصلی شکست زندگی مشترکش میداند میگوید: مشکلات اقتصادی تاثیر زیادی بر روابطمان داشت. همسرم حاضر نبود به کاری که حقوق کمی داشت مشغول شود. البته سرمایهای هم برای ایجاد شغل پردرآمد نداشت. آخرش این شد که از این شاخه به آن شاخه میپرید. حتی جلسهی مشاورهای که رفتیم روانشناس تشخیص افسردگی داد و ارجاع به روانپزشک کرد اما حاضر نشد که به روانپزشک مراجعه کند.
ـ افزایش نرخ طلاق نسبت به سالهای گذشته
به نقل از ایسنا، بر پایه آمار ثبت احوال کشور، آمار ازدواجهای ثبت شده در بهار 1401 در کل کشور 142 هزار و 298 مورد و در مقابل میزان طلاقهای ثبتی در همین سال 44 هزار و 159 مورد است. طبق آمارثبت احوال در سال 1400 هم 568 هزار و 545 مورد ازدواج و 201 هزار و 59 مورد طلاق در کل کشور به ثبت رسیده است و در سال 1399 نیز تعداد ازدواجهای ثبت شده 556 هزار و 731 مورد و تعداد طلاقهای ثبتی 183 هزار و 193 مورد اعلام شده است. نکته دیگر در این گزارشها، افزایش آمار طلاق در سال 1400 است. سال گذشته 201 هزار و 59 مورد طلاق ثبت شد، در حالی که 183 هزار و 193 مورد طلاق در سال 99 ثبت شد. به عبارتی طلاق در سال گذشته 75/9 درصد افزایش داشته است و به ازای هر 3 ازدواجی که در 3 سال اخیر ثبت شده است، یک طلاق هم به ثبت رسیده و نسبت ازدواج به طلاق در کشور 3 به 1 است. بیشتر این طلاقها متعلق به زوجهایی بوده که بین 1 تا 5 سال از زمان ازدواج آنها میگذرد.
طبق آمار طلاق در ایران، بیشتر زوجها در پنج سال اول زندگی از هم جدا میشوند و رتبه دوم جدایی متعلق به پنج سال دوم زندگی زوجین یعنی بین سالهای پنجم تا دهم زندگی آنها است.
با توجه به آمار پیش رو و رشد نرخ طلاق در کشور و همچنین کاهش آمار ازدواج به ویژه در سال 1401 با جوانانی رو به رو میشویم که از ترس قدم گذاشتن در مسیر پر پیچ و تاب طلاق ترجیح میدهند زندگی مشترکی را شروع نکنند.
ـ طلاق، پدیدهای رهاییبخش
حمید نبیزاده، تحلیلگر و پژوهشگر مسائل اجتماعی در توضیح به چرایی افزایش این آمار توضیح میدهد: خانواده یکی از اصلیترین نهادهای تشکیلدهنده جامعه است که کارکردهای مهم و متعددی برای آن تعریف شده است. چنانچه خانوادهای به هر دلیلی از اجرای وظایف و کارکردهای اجتماعی خود باز بماند و یا دچار کژ کارکرد شود، ابزاری اجتماعی به نام «طلاق» وجود دارد که بتوان با استفاده از آن اجتماع را از کارکردهای منفی آن ازدواج ناموفق مصون نگه داشت و فرصتی مجدد هم در اختیار افراد شکست خورده در ازدواج قرار گیرد تا بتوانند آینده بهتری برای خود رقم زنند. از این منظر طلاق نه تنها پدیدهای مذموم و مکروه نیست، بلکه میتواند پدیدهای ضروری و رهاییبخش برای جوامع انسانی باشد.
تعارضات رفتاری شدید، اختلافات فرهنگی و اعتقادی، اعتیاد، خشونتهای خانگی و … جزو مشکلات اصلی بین زوجین است که در صورت حاد و لاینحل بودن چنین مشکلاتی میتوان آنها را دلایل منطقی برای طلاق و جدایی به حساب آورد. به عبارتی در اینگونه مواقع طلاق میتواند راهحلی موثر برای پیشگیری از بدتر شدن شرایط باشد و جلوی بسیاری از مشکلات و بحرانهای بعدی را بگیرد.
ـ تنوعطلبی پس ازدواج
نبیزاده توضیح میدهد: اما آنچه امروزه جای نگرانی دارد استفاده ابزاری از طلاق برای تهدید همسر، گرفتن امتیازات مادی و غیرمادی، انتقامجویی و …. است که هم موجب افزایش بیش از حد آمار طلاق در جامعه ما شده است و هم به نوعی قداست و نقش محوری نهاد خانواده را در جامعه زیر سوال برده است. یکی از دلایل رواج یافتن چنین دیدگاهی نسبت به طلاق (استفاده ابزاری از آن)، افزایش میزان تنوعطلبی در زوجین پس از ازدواج است. به لطف گسترش شبکههای اجتماعی و سهولت ارتباطات، افراد جامعه با سبکهای مختلف زندگی آشنا میشوند و در بسیاری از آنها تمایل به تجربه یک زندگی متفاوت با آنچه در حال حاضر دارند، فزونی مییابد. برخورداری از یک زندگی مرفهتر، آرزوی تجربه کردن عشق و احساس واقعی و عمیق، تنوعطلبیهای جنسی و مسایلی از این قبیل میتواند منجر به بهانهجویی هر یک از زوجین برای جدایی و طلاق شود. البته طبیعی است در هر زندگی مشترکی تا حدی تعارضات و نارضایتیها وجود داشته باشد، اما از بین رفتن کراهت طلاق در یک جامعه و تبدیل شدن آن به در دسترسترین گزینه برای حل تعارضات و مشکلات زناشویی میتواند آسیبهای اجتماعی فراوانی به دنبال داشته باشد. درواقع طلاق تبدیل به یک بیماری اجتماعی مسری و واگیردار میشود که با شیوع بیش از حد آن در هر بخشی از جامعه، اثرات و پیامدهای نامطلوب آن تا مدتهای طولانی بر جای میماند.
ـ فرزندان طلاق
نبیزاده میگوید: اگرچه با فروپاشی یک ازدواج و از بین رفتن نهاد خانواده هر یک از زوجین دچار مشکلات و تنشهایی در زندگی شخصی خود بعد از طلاق میشوند، اما آنچه بیشتر حائز اهمیت است سرنوشت سایر اعضای آن خانواده است؛ یعنی فرزندانی که حاصل این ازدواج بودند و بدون اینکه نقش چندانی در شروع و پایان تشکیل خانواده داشته باشند، مهر «فرزند طلاق» به پیشانیشان میخورد و ناچارند با عواقب و پیامدهای ناگوار تصمیمات والدین خود دست و پنجه نرم کنند. مشکلاتی از قبیل کمبود و خلأ همیشگی یکی از والدین، تحمل سختیهای زندگی با ناپدری یا نامادری، مشکلات مربوط به حضانت و هزینههای زندگی، افسردگی و سایر مشکلات روحی روانی که در بین فرزندان طلاق شایع است و به نوبه خود تاثیر منفی بر تحصیلات و مهارتآموزیهای فرد در سنین نوجوانی میگذارد. نتیجه چنین وضعیتی این است که همواره در بسیاری از معضلات و آسیبهای اجتماعی شاهد ردپایی هرچند کمرنگ از فرزندان طلاق هستیم؛ همیشه بخشی از آمار خودکشیها، اعتیاد به مواد مخدر، جرمهای کوچک و بزرگ و … به افرادی مربوط میشود که در زندگی خود شاهد جدایی پدر و مادر بودهاند و دلیل کافی برای سوق یافتن به سمت رفتارهای ناهنجار در اختیارشان قرار گرفت. لذا میتوان گفت اگرچه طلاق در وهله اول برای جبران و پاکسازی برخی از اشتباهات انسانی پیشبینی شده است، اما میتواند عواقب و پیامدهای کوتاه مدت و بلندمدت ناگواری به دنبال داشته باشد که موجب میشود استفاده از این ابزار اجتماعی نیازمند سختگیری و تامل بیشتری باشد.
ـ افزایش آمار طلاق به دلیل خیانت زوجین
معصومه حسینی وکیل پایه یک دادگستری میگوید: طبق تجربیات بنده در خصوص پروندههایی که داشتم، عمده دلایل طلاق خیانت است. به عنوان مثال پروندهای داشتم که پس از 13 سال ازدواج به دلیل مشکلات مرد زوجین فرزندی نداشتند. به علاوه مرد اعتیاد هم داشت. اما چیزی که در نهایت منجر به طلاق آنها شد خیانت مرد بود. علت دیگر طلاق سوء معاشرت مرد و یا زن است. سوءمعاشرت به هر رفتاری گفته میشود که یکی از طرفین در تنگنا قرار بگیرد. مثل بدرفتاری و ضربوجرح…
ـ پروندههای طلاق زود حل و فصل میشوند
در حال حاضر رسیدگی به پروندههای طلاق در دادگاه سرعت و سهولت بهتری پیدا کرده است. قاضی با سختگیری کمتر و حتی در مواردی با صرف چند مورد ضربوشتم زن، حکم طلاق را میدهد. این درصورتی است که در زمان گذشته طلاق پروسه طولانیتری را سپری میکرد. حتی در مواردی شاهد این بودیم که رسیدگی به پرونده طلاق 3 سال طول میکشید اما در حال حاضر با توجه به حجم پروندههای موجود در دادگاه تعداد پروندههای خروجی باید بیشتر و یا برابر پروندههای ورودی باشد. درنتیجه رسیدگی به پروندهای مثل طلاق بیشتر از 3 ماه در دادگاه بدوی طول نمیکشد.
ـ حقوق برابر یا نابرابری حقوق در طلاق؟
یکی از مشکلات و خلأهای قانونی برابر نبودن حقوق زوجین در بحث طلاق است. چرا که زوج هر زمانیکه اراده کند میتواند با پرداخت حقوحقوق زوجهی خود او را طلاق دهد. این درصورتی است که زنها به همین راحتی نمیتوانند طلاق بگیرند. البته خیلی کم پیش میآید که مردی مستقیماً برای طلاق اقدام کند. بلکه به قدری عرصه را بر همسر خود تنگ میکند که خانم مجبور میشود با گذشت از تمامی حقوحقوق خود و حتی گاهاً با پرداخت مبلغی رضایت شوهر را برای طلاق جلب کند. این مساله موجب شده است که آمار طلاق توافقی افزایش پیدا کند. بنده در طی سال جاری حداقل 20 پرونده طلاق توافقی و تنها 1 پرونده طلاق به درخواست خانم داشتم.
مشکل دیگر در این امر بحث حضانت فرزندان است. حضانت دختر و پسر تا 7 سالگی با مادر است و ولایت آنها به طور کلی با پدر و جد پدری است و به مادر منتقل نمیشود. بعد از این 7 سال دختران تا 9 سال قمری و پسران تا 15 سال قمری با پدر زندگی میکنند و حضانت با پدر است. بعد از سنین 7 و 15 سالگی فرزندان از سن حضانت خارج میشوند و خودشان میتوانند زندگی نزد پدر یا مادرشان را انتخاب کنند.
توصیهی من به عنوان وکیل این است که خانمها بهجای پافشاری بر مهریههای سنگین با این توجیه که مهریه سرمایهی زندگی من در آینده میشود بیشتر برای داشتن حق طلاق مصر باشند و یا به جای مهریه بر حق تصنیف توافق حاصل کنند. داشتن این حق منجر به این میشود که نیمی از اموال به دستآمده در طول زندگی مشترک پساز طلاق به زوجه منتقل شود.
مهران برزگر مشاور خانواده و ازدواج دربارهی علتهای طلاق میگوید:
دلایل جدایی زوجین اگر در راستای اعتیاد باشد عامل سوم یا چهارم میباشد. بیشتر عوامل باعث جدایی بحث خیانت و کممهارتی، عدمصحبت متناسب زوجین، پرخاشگری، دخالتهای خانواده و عدمتمایز یافتگی و وابستگی زوجین به خانوادههای اصلی، یعنی پدر و مادر خود است.
ـ چرا جوانان ازدواج نمیکنند؟
برزگر میگوید: علت افزایش آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج کاهش شادکامی و رضایت از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه است. همین بحرانهای ایجاد شده در جامعه بر سلامت روان و در نتیجه روابط زوجین تاثیر بسزایی میگذارند. در نتیجه امید به زندگی کاهش مییابد و فرد تمایلی به ازدواج ندارد و ازطرفیدیگر از ادامهی زندگی با همسر خود عاجز میشود.
ـ زوجینی که مهارت زندگی را بلد نیستند!
یکی از ملزمات مهم در بحث ازدواج آموزش مهارتهای بین زوجین است که کمتر انجام میشود. این در حالی است که مشاورههای طلاق که از طریق دادگستری به بنده ارجاع داده میشود بیشتر از مشاورههای پیشاز ازدواج است. در صورتی که روابط بین فردی، مهارتهای زندگی و شیوههای انتخاب ملاک همسر باید پیشاز ازدواج به افراد آموزش داده شود.
نگاهی به پروندههای طلاق میاندازم. مردی که به دلیل شام نخوردن با همسرش به خاطر مشغلهی کاری زیاد از همسرش طلاق گرفت.
عقدی که بیشتر از چند ماه از جاری شدن آن نگذشته و به خاطر انتخاب مبلهای گرانقیمت و فرشهای مارک دار از جانب دختر با اعتراض پسر و در نتیجه جدایی آنها تمام شده.
زنی که از عصبانی نشدن همسرش ناراضی است و زندگیاش را یکنواخت و کسلکننده میداند و میخواهد طلاق بگیرد!
راهروهای دادگاه خانواده روزانه شاهد زن و مردهایی است که روزگاری دست در دست یکدیگر و با آرزوهای فراوانی پا به زندگی مشترک گذاشته و حال همین زندگی مشترک را سخت و غیرقابل تحمل میدانند …