مردم رهبر سلبریتیها هستند نه برعکس!
- شناسه خبر: 3260
- تاریخ و زمان ارسال: 1 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
اشتباه نکنیم! سلبریتیها رهبر مردم نیستند. بلکه این مردم هستند که رهبر سلبریتیها هستند و این دو با هم بسیار متفاوت است و اگر سیاستمداران این تفاوت را ندانند؛ فرصت را به تهدید تبدیل میکنند. کما اینکه کردند. در حالی که اگر بدانند که گرایش سلبریتیها شاخص مردمی بودن یک جریان است؛ میتوانند تهدید را هم به فرصت تبدیل کنند. زیرا سلبریتی به دلیل ماهیت موقعیتش زودتر از هر کس دیگر میفهمد که اکثریت مردم چه میخواهند. انگیزه اول سلبریتیها محبوبیت بین مردم است. هنرپیشه و فوتبالیست تمام تلاشش این است که طرفدار پیدا کند و در این راه تمام تلاش و هنرش را مصروف میکند.
هنرپیشهها و هنرمندان نوعا قصد هدایت و رهبری مردم را ندارند. هنرمند البته فهم خودش را از جهان با خلاقیت بیان میکند. اما سعی ندارد مردم را به راهی هدایت کند. بلکه همه تلاشش جذب نظر و سلیقه مردم است. اگر پیامی هم در آثارش عرضه میکند؛ باز هم به خاطر این است که مردم به صورت فطری از عدالت و پیروزی قهرمان و شکست ظلم و ارتقاء منش انسانی لذت میبرند. در بعضی جوامع فرهنگی، خشونت و سکس و جزئیات زندگی مافیا و دزدان و قاچاقچیان برای مردم جذابیت دارد. بنابراین ماهیت هنری فیلمها و عکسها و نقاشیها و حتی موسیقیها همین است. اما مردم از پیروزی دزد و کلاهبردار و متجاوز استقبال نمیکنند. به همین دلیل معمولا عاقبت آثار هنری پیروزی انسانیت و عدالت است.
اقتصاد و پول و سود و غیره در صورتی جذب میشود که نظر مردم جذب شود و مردم از یک اثر هنری یا بازی ورزشی لذت ببرند.
بنابراین باید بپذیریم که سلبریتی نظرش میل به اکثریت جامعه میکند. این اکثریت در اکثر مواقع حق است. اما در کمتر مقاطع حتی اگر حق هم با اکثریت نباشد؛ سلبریتی حق را دنبال نمیکند! بلکه نظر اکثریت برایش مهم است. این نکته اساسی و کلیدی برای فهم موضوع و حل منازعه است.
اهمیت دانستن این مهم این است که سیاستمداران نظر طبقه متوسط تحصیلکرده شهری را بدون نظرسنجی میتواند از گرایش سلبریتیها بدانند. اما اشتباه بزرگی است اگر حکومت بخواهد نظر سلبریتیها را به خودش جذب کند. با تهدید یا تطمیع!
این اشتباهی است که برخی مقامها در همین جریان اخیر هم انجام دادند.
نماینده مجلس نظارت استصوابی آن هم اینگونه که در این دوره بوده است؛ نباید خودش را با یک فوتبالیست با شهرت بینالمللی درگیر کند، شکست میخورد. مقامات بالاتر هم نباید این کار را بکنند. وزیر ورزش در جریان جذب الناز رکابی هوشمندانه عمل کرد و موفق هم شد. اما علم الهدای دیندار سنتی غیرسیاسی نمیداند و خودش را درگیر میکند.لذا برای نظام مساله میسازد. خودش را بیشتر از نظرها میاندازد و کار درست شده وزیر ورزش را خراب میکند؛ به نفع مخالفینش نه نظام!
اگر هم انتقاد کنی خودش و طرفدارانش میگویند ما مکلف به طرح دین هستیم نه نظر اکثریت و فهمشان از دین سیاسی که امام میفرمود و عمل هم میکرد؛ در همین حد است.
نظام، پاسپورت مانی حقیقی را گرفت. لذا مواجه شد با کلیپ دوم . قضیه بدتر شد. اما وقتی مهران مدیری کلیپ دوم را پخش کرد؛ اکثریت گفتند که تحت فشار این کلیپ را پخش کرده و حرفش را تغییر داده است. فرزندش هم در اینستاگرام تصویر مرد هزار چهره مدیری را در حالی که چندین اسلحه مغزش را نشانه گرفتهاند پخش کرد و نوشت که مهران مدیری تحت فشار این مطالب را گفته در حالی که مطالبش از نظر منطقی از مطالب کلیپ اول بهتر بود. کارگردان، خالق اثر است و نه مالک آن . لذا قانونا نمیتواند جلوی پخش آن را بگیرد.
مهران مدیری حرف پسرش را تکذیب نکرد. اقلیتی هم گفتند که مهران مدیری به خاطر حفظ موقعیت و درآمدش حرفش را تغییر داده است. یعنی مدیری در ذهن آنها مرد و برای حکومت هم افتخاری نیست که یک هنرمندی که سی سال در تلویزیون همین حکومت هنرنمایی کرده است را چنان از حیز انتفاع ساقط کند که نه خودش بتواند دیگر از او استفاده کند و نه مردم.
علی دایی هم برای ایران و پرچم ایران در زمان حکومت جمهوری اسلامی افتخارات بسیاری را کسب کرده است. ضایع کردن او که پاسپورتش را بگیرند یا خدای ناکرده این انسان انساندوست را بازداشت کنند؛ سودی برای نظام ندارد. بلکه هزینه است روی هزینه. در مورد رسول خادم این سلبریتی وارسته هم همینطور. با کنترل و اجبار علی دایی و رسول خادم و مانی حقیقی و غیره دو اتفاق میافتد.یا آنها را از قهرمانی و محبوبیت ساقط میکنید. بدون اینکه رابطه مردم و دولت بهتر شود. مردم اگر مطمئن شدند که آنان نظرشان را عوض کردند؛ از چشم مردم هم میافتند و اگر حدس بزنند که تحت فشار این حرفها را زدند؛ زیر بار نمیروند. رابطه شان هم با حکومت بدتر میشود.
بنابراین اقدام علیه سلبریتیها کاملا بیفایده و بی اثر است. بلکه باید نظر مردم را شنید و در برابرشان خضوع کرد و حق قانونی اعتراض را پذیرفت. در منطقهای داخل شهر اجازه تجمع و اعتراض و حتی فیلمبرداری به مردم بدهند و کاملا از امنیتشان حراست کنند که چهار تا لباس شخصی روی فهم ناقص و متعصب خودشان هزینهسازی نکنند. مطمئن باشند که سلبریتیها هم با آرامش مردم، نظرشان برمیگردد. اوایل انقلاب دیدید سلبریتیهای محبوب مردم یا خارج رفتند و در گمنامی به سر بردند یا در داخل هم اگر ماندند اکثرشان موافق همکاری با انقلاب بودند چون مردم را حامی و پشتیبان حکومت میدانستند. به همین دلیل به طرف مردم چرخش کردند. مصاحبه فائقه آتشین (گوگوش) را دیدید؟ توضیح میدهد رفتار مردم را اوایل انقلاب زمانی که در ایران بود.
ماهیت عدم جذب آنها آن روزها با دفع سلبریتیهای امروز، کاملا متفاوت است. چه میشد اگر روز اول مثل رسول خادم را همراه چهار نفر میفرستادند قضیه مهسا امینی را تحقیق کنند تا مردم بیاعتماد، قانع شوند یا اگر فرد یا افرادی خطا کردند مجازات شوند؟ مردم چگونه به داوری و تحقیق نیرویی که خودش متهم است؛ اعتماد کنند؟ یا در قضیه اسرا پناهی دانشآموز اردبیلی که ادعا میشود خودکشی کرده اما هم خونش به پای حکومت نوشته شده و هم زندگی خصوصی یک خانواده روی زبان مردم افتاده، از علی دایی دعوت میکردند به عنوان نماینده سازمان غیررسمی با نمایندگان رسمی بروند تحقیق کنند اگر نیروی انتظامی خطا کرد؛ رسیدگی کنند و اگر حقیقت همین بود که گفته شد؛ از زبان این جمع اگر مطرح میشد؛ آن وقت مساله حل میشد. همین طرحی که جهرمی، سخنگوی دولت مطرح کرد؛ اما دیرهنگام و بدون پشتوانه و پیگیری.
تاکید میکنیم که عاقلانهترین کار را وزیر ورزش انجام داد. بلکه بصورت اقتضائی الگوی همه حکومت قرار بگیرد. الناز رکابی در همراهی با جو غالب، زمان مسابقه کشف حجاب کرد. بعد هم گفت سهوا این طور شد. هیچکس باور نکرد. اما ظاهر قضیه برای تغافل درست شد. مثل ذکر زبانی شهادتین که برای مسلمان شدن کافی است. الناز رکابی اگر چه در دیدارش با وزیر هم با کلاه رفت و پیراهن کوتاه… به جای اینکه تهدیدها را هم به فرصت تبدیل کنیم؛ فرصتها را به تهدید تبدیل میکنیم. اگر دیدگاه امثال شریعتمداری و حسن عباسی حاکم باشد که میگویند یا ما را قبول داری و حرف ما را قبول میکنی یا با اسلحه حالیات میکنیم!!