ما همانیم که در جستجوی آنیم
- شناسه خبر: 21342
- تاریخ و زمان ارسال: 9 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
اکرم حسینینسب
در اواخر جلسهی مثنویخوانی این سوال مطرح شد که چرا برای هدفی که در نظر داریم و خواهانش هستیم نباید آن را با دیگران در میان بگذاریم. حاضران در جلسه هر کدام پاسخهایی دادند. یکیشان گفت: نباید قبل از اطمینان از کاری که انجامش برایمان مهم است آن را علنی کنیم، چرا که ممکن است از سمت آنها انرژیهای منفی دریافت کنیم و از آن ایدهای که در ذهن میپروراندیم منصرف شویم بنابراین باید آن را به اهلش بگوییم.
دیگری سوال کرد: پس اینجا حرف بزرگان که معتقدند قبل از انجام کارهای مهم با دیگران مشورت کنیم چه میشود؟
چند مثال هم از سفارش بزرگان مبنی بر این گفتهاش بیان کرد. عقیدهی من اما طبق مطلبی که در جایی خوانده بودم این بود که وقتی خواسته و ایدهای مهم را که آرزوی آن و قصد انجامش را داریم، با کسی مطرح میکنیم انگار ذهن نتیجه میگیرد آن را عملی کرده و دیگر پیاش را نمیگیرد و بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشود.
نظریات متفاوتی مطرح شد و دلیل طرح این سوال ابیاتی از مثنوی معنوی بود که در حال خوانش و تحلیل آن بودیم.
گفت پیغمبر که هر که سِر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
دانهها چون در زمین پنهان شود
سرّ آن سرسبزی بستان شود
زرّ و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیرِ کان؟
ادبیات دنیای گستردهای است که از کلمه به کلمهی آن میتوان شیوهی درست فکر کردن بیاموزیم و با تعمق در دنیای ذهنی بزرگان که آن را در قالب شعر و داستان و مقاله بیان کردهاند، به اندازهی درک و فهم خود و ظرف وجودیمان بهره ببریم و به شناخت و معرفتی هر چند اندک نائل شویم.
بعد از تمام شدن جلسه به کتابخانه عمومی نزدیک خانهمان رفتم و در قفسهی مربوط به کتابهای فلسفه و روانشناسی دنبال کتابی گشتم که مد نظرم بود. دنبال کتابِ انسان و سمبلهایش، از یونگ میگشتم. پیدا نکردم. به ناچار کتابی از «وین دایر» را انتخاب کردم با عنوان «اندیشههای ماندگار.»
این کتاب به تحلیل افکار پیشینیان و فرزانگان عالم پرداخته است.
در این کتاب خواندنی، پارهای از سخنان و اندیشهها یا اشعار بزرگانی چون میکلآنژ، داوینچی، فیثاغورث، بودا، امرسون، شکسپیر، مولوی، گاندی و ….. آمده است که به گفتهی وین دایر در مقدمهی کتاب، روی او تأثیر بسیاری گذاشته است و او را واداشته که به تحلیل و بررسی آن اندیشهها بپردازد.
در اولین بخش کتاب شعری از «رابرت فراست» آورده شده بود و مقصود و منظور این شاعر بزرگ را دربارهی «راه کم گذر» شرح داده بود. در پایان هم توصیه کرده بود به اهمیتِ بهکارگیری پیامهایی که در زندگی ضرورت دارند.
یکی از پیامهای «وین دایر» در کتاب «اندیشههای ماندگار» این است که: «در رابطه با پیش رفتن در مسیر ایدهآلِ خویش صرفاً به ندای باطنتان گوش فرا دهید. حتی اگر آنچه در تمام عمر آموختهاید با احساس کنونیتان مغایرت دارد. با کند و کاو، راه کم گذر را انتخاب کنید. ثمره و نتیجه استقلال رأی نسبت به همرنگی با جماعت قابل مقایسه نیست».
با خواندن این پیامِ ویندایر همان جملهی معروف خلاف جهت آب شنا کردن به خاطرم آمد و یادداشتی راجع به آن نوشتم. اگر چه گاهی پیش میآید مدتی بعد که به نوشتههایم مراجعه و مرورشان میکنم. دیگر آنها را قبول ندارم و منسوخ شده میدانم ولی مرور اندیشهای که در گذشته داشتم و تغییری که اکنون در افکارم بهوجود آمده برایم خوشایند است. چرا که به گمانم رسیدن به معنای واقعی زندگی از همین اشتباهات و پذیرش آنها میسر میشود و آدمی بالغ نخواهد شد مگر با آزمون و خطاهای مکرر و کنار گذاشتن ترسها برای این که نخواهد تمام ایدهآلها را از آن خود کند.
پخش مربوط به تحلیل شعر «فراست» را که تمام کردم متوجه شدم چه ارتباط نزدیکی با ابیات مولوی و عقیدهی وین دایر وجود دارد. و همزمانی با مطرح شدن موضوعِ بحث در جلسه و انتخابِ اتفاقیِ کتابی که برخی از سوالات مطرح شده در آن بود، خاطرهی شیرینی از این جنس هماندیشیها برایم بهوجود آورد. پیش خود گفتم؛ در واقع ما همانی هستیم که در جستوجوی آنیم.