قزوین در مسلخ!
- شناسه خبر: 34643
- تاریخ و زمان ارسال: 18 اردیبهشت 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
امید مافی
«دشت قزوین به دلیل خشکسالیهای سنواتی که منجر به منفی شدن تراز دشت شده با مشکلاتی روبروست که مهمترین چالش پایین رفتن سطح آب چاهها و تعمیق منابع قابل دسترس آب و مساله حیاتی فرونشست زمین است و گزارشها نشان میدهد در برخی مناطق وضعیت خوبی نداریم.»
این ترجیعبند واگویههای محمدمهدی اعلایی با ردای استاندار قزوین است. در حالی که بیش از ۸٠ درصد منابع آب استان در بخش کشاورزی مصرف میشود، بیتعارف اگر بهرهوری در این بخش ارتقا نیابد شاهد وضعیت بغرنجی در مصرف منابع آب در استان خواهیم بود.
جور دیگر باید نوشت؛ اردیبهشت کمی تا قسمتی دی ماه است از بس هزاران غم و یکی غمخوار… در عصر خبرهای حسرتآور شنیدن خبر بر هم خوردن موازنه آب در پهنه قزوین تحسّر را به تاسف اضافه میکند تا از صمیم دل باور کنیم دشت تشنه قزوین حوصله افشاندن بذرها را ندارد. دشتی که به گفته مسئولان در مرز هشدار روزگار سختی را تجربه میکند.
گویی بهار از این سو تا آن سو چشم به راه ابرهای بارانزا، سوگوار است. گویی زمانه میخواهد جان دهد از بس که جان ندارد و در حسرت کمی شبنم کِز کرده است!
در چنین شرایطی، روند افت تراز آب، قزوین بارور را سترون خواهد کرد اگر نسخهای پیچیده نشود و روزمرگی حاکم گردد. آن وقت گریزی نخواهیم داشت جز آنکه هامونِ لمیزرع این دیار را به دست قضا و قدر بسپاریم و در تابستانی موات، مسئولانی را به یاد بیاوریم که دست روی دست گذاشته و با شعارهای پوشالی دهان شیرین میکنند و در خاطرشان نمیماند این دشتِ دایر چگونه روزی چون صدف میدرخشید و چگونه به غوغای پاییز در تموزهای شعلهور وقعی نمینهاد.
پوست کنده باید نگاشت حال دشت و دمن خوب نیست و عقل حکم میکند جانب موطن نگه داریم و در گرگ و میش حوادث، راهکارهایی برای رهایی از تنگسالی و خشکسالی ترسیم کنیم.
باید به این فکر کنیم که استحصال بیرویه آب در این حیص و بیص کاری میکند که زمین تشنه در طرفهالعینی جان به جان آفرین تسلیم نموده و این پهندشت هموار به بادیهای ناهموار بدل گردد و حسرت برداشت گندم، جو، کلزا، گوجه فرنگی، کاهو و صیفیجات دیگر بر دل این گردون بماند.
باید کاری کرد و تمهیدی اندیشید. وقتی یک کارشناس خبره دریچههای حقیقت را گشوده و گفته: اگر بتوانیم در یک برنامه کوتاه مدت پنج ساله جلوی تراژدی خشکسالی را بگیریم، وادی مضطر از بستر برخواهد خاست، گریزی نداریم جز آنکه طرحی نو درافکنیم و خشک شدن این جلگه را به وقتی دیگر حواله دهیم.
باز گلی به جمال برخی دلسوزان که آژیر قرمز را به صدا درآورده و اعلام کردهاند در صورت هدررفت آب در این کهن دشت، زمین غریبه با قحطسالی بیهیچ داغ و درفشی خود را فراموش خواهد کرد و قزوین نشانی از روشنی سالهای آکنده از خاطرات آبی نخواهد یافت.
وای اگر دشت تشنه خجل و لجباز از جنبش پیوسته خویش قالب تهی کرده و دست دراز کند به سوی هیچستان و نعره بردارد و عصیان کند از بن جان. آن وقت شوربختانه از کران تا کران خشکی قد افراشته و زمین بایر قدم به سنگلاخِ انحطاط خواهد نهاد.