همایونِ خرد و فضیلت
- شناسه خبر: 6697
- تاریخ و زمان ارسال: 4 دی 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
اشاره
«دکتر ناصر تکمیلهمایون» دوم آذرماه سال 1315 در خیابان سپه چشم به جهان گشود. پس از تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی به همراه خانواده به تهران مراجعه کرد و در مدرسه توفیق مشغول به تحصیل شد. دوران متوسطه را در دبیرستان علامه گذراند. سال تحصیلی 1335 ـ 1334 برای تحصیل در رشته فلسفه و علوم تربیتی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. در کلاس فلسفه یونان بود که با دکتر غلامحسین صدیقی آشنا شد. شخصیت دکتر صدیقی در او تاثیر بسزایی داشت و به گفته خودش «علاوه بر کلاس، روزهای جمعه هم اغلب میرفتم منزلشان. روزهای جمعه ایشان از علما، فضلا و استادان دانشگاه پذیرایی میکرد». شیوه تدریس دکتر صدیقی سبب شد تا تکمیل همایون با اهمیت تاریخ در بررسی جامعه شناختی آشنا شود. پایاننامه کارشناسی خود را با موضوع «علل توسعه و رشد تصوف در قرون چهارم و پنجم هجری» زیر نظر دکتر صدیقی گذراند و جهت تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی را انتخاب کرد و در نهایت برای ادامه تحصیلات آکادمیک رهسپار فرانسه شد.
وی در پاریس و در دو رشته تاریخ و جمعهشناسی تحصیل کرد. در سالهای 1352و 1356 موفق شد به ترتیب در رشتههای تاریخ و جامعهشناسی مدرک دکتری بگیرد. موضوع رساله او در رشته تاریخ، «تاریخنگاری دوره قاجار» بود و در رشته جامعهشناسی «مدرنیزاسیون ایران در دوره قاجار» که بعدا به عنوان «تغییرات سیاسی در ایران عهد قاجار» از آن دفاع کرد. مدرک دکترای دولتی تاریخ به او اجازه میداد در همانجا به عنوان استاد دانشگاه استخدام شود ولی در بهمن سال 1357 به ایران بازگشت و در موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی زیرنظر احسان نراقی مشغول به فعالیت شد. ایجاد بخش ایرانشناسی در این موسسه و تدریس درس جامعهشناسی در دانشگاه ملی ازجمله فعالیتهای او بود.
تکمیل همایون در دانشکده علوم اجتماعی مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی و مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی (بعدا با موسساتی دیگر در دانشگاه علامه تجمیع یافت) با اسم مستعار «عباس توفیق» تدریس میکرد.
تکمیل همایون بعد از انقلاب، نخست تصدی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و هنر و تصدی دبیر شورای عالی فرهنگ را برعهده گرفت و با درجه دانشیاری در دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) به فعالیت پرداخت. مدتی به توصیه دکتر احمد تفضلی به نوشتن مدخل برای دایرهالمعارف بزرگ اسلامی پرداخت و سپس در سال 1366 به دعوت مرحوم بروجردی فعالیت خود را در موسسه تحقیقات و مطالعات فرهنگی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کنونی) آغاز کرد و در سال 1367 در این موسسه استخدام شد و تا بازنشستگی در سال 1385 در این موسسه به تحقیق و پژوهش و تدریس پرداخت. او پس از بازنشستگی هم به همکاری خود با پژوهشگاه در زمینه تدریس در مقاطع تحصیلات تکمیلی، راهنمایی و مشاوره پایاننامهها و رسالههای دانشجویان ادامه داد. همزمان با دفتر پژوهشهای فرهنگی در زمینههای ایرانشناسی و تهرانشناسی و تهرانپژوهی همکاری میکرد. ازجمله آثار او میتوان به «تاریخ ایران در یک نگاه»، «آموزش و پرورش در ایران»، «دانشگاه گندیشاپور»، «گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین»، «خلیجفارس»، «سرگذشت دریای مازندران»، «جاده ابریشم»، «آبسکون یا جزیره آشوراده»، «سلطانیه» و «مرزهای ایران در دوره معاصر» اشاره کرد. تکمیل همایون همچنین از تهرانشناسان بنام بود و آثار فراوانی در زمینه تاریخ و جغرافیای این شهر در کارنامه دارد. از آن میان میتوان به این آثار اشاره کرد: «تهران»، «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: درالخلافه ناصری»، «محله کلیمیان تهران» و «اودلاجان (عودلاجان)» اشاره کرد.
کتاب «دکتر محمد مصدق در دوران سلطنت قاجار» از واپسین آثار اوست که نشر نگارستان اندیشه منتشر کرده است. ناصر تکمیل همایون، 25 آبان ماه سال جاری، پس از یک دوره تحمل کسالت و بیماری، در بیمارستان طالقانی تهران بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت و بنا بر وصیت خودش در قزوین و در کنار مادرش به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو.
گستره سرزمین قزوین و آن چشمان عاشق و تیزبین
نویسنده و البرزپژوه ـ دکتر حسین عسکری
سوگمندانه جناب استاد دکتر ناصر تکمیل همایون ایرانپژوه، تاریخنگار و جامعهشناس نامدار در 25 آبان 1401 درگذشت و جامعه علمی و فرهنگی ایران را سوگوار کوچ خود کرد. توفیق آشنایی با استاد از سال 1384 نصیب بنده شد. در آن سالها، کتاب ناقابلی با عنوان «دشتی به وسعت تاریخ» درباره فرهنگ و تاریخ غرب استان البرز فعلی آماده کرده بودم و دربهدر دنبال استادی میگشتم که مقدمهای بر آن بنگارد تا در اصطلاح «نکره مضاف، کسب تعریف کند!» دوست عزیزم آقا رضا صمدیها (نویسنده و قزوینشناس) واسطه فیض شد و در اواخر تابستان 1384 در یکی از اتاقهای «دفتر پژوهشهای فرهنگی» در خیابان ایرانشهر تهران خدمت استاد رسیدم.
خام بودم و آداب گفتوگو و مواجهه دقیق و درست با استاد را بلد نبودم. استاد پدرانه و با مهربانی و شوخ طبعی مخصوص خودش، نسخه دستنویس کتاب را ورق زد و با دقت بخشهایی از آن را خواند و نکات ارزشمندی را درباره «وضعیت فرهنگی و تاریخی منطقه ساوجبلاغ» در پیوند با «سرزمین قزوین» گوشزد کرد. در نهایت به جهت سه موضوع مهم مورد اشاره در کتاب (محوطه باستانی اُزبکی، روستای احمدآباد مصدق و آیتا… حاج شیخ هادی نجمآبادی)، کریمانه مقدمهای شش صفحهای نوشت که زینتبخش آن کتاب ششصد صفحهای است. محوطه باستانی اُزبکی با آثاری پیوسته از هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره ایلخانیان، روستای احمدآباد مصدق از توابع شهرستان نظرآباد استان البرز به عنوان تبعیدگاه و مدفن نخست وزیر ملی ایران دکتر محمد مصدق (درگذشت 1345ش) و آیتا… حاج شیخهادی نجمآبادی (درگذشت 1281 ش) فقیه نواندیش، آزادیخواه و قرآنپژوه عقلگرای روزگار قاجار، این شاگرد کوچک را با آن استاد بزرگ پیوند داد.
شادروان استاد تکمیل همایون در همان دیدار، ضمن برشمردن ویژگیهای «مرزهای جغرافیایی و سیاسی»، بر اصالت و دیرپایی، «مرزهای فرهنگی و تاریخی» سرزمین قزوین تأکید کرده و در مقدمه کتاب نوشتند: «هر منطقه در پیوند با منطقههای همجوار معنای علمی پیدا میکند. منطقه ساوجبلاغ بدون توجه به ملک ری نارسایی دارد. منطقه ری باستان یا تهران امروزی در سمت شرق قزوین قرار دارد و گهگاه در کتابهای تاریخی و جغرافیایی، قزوین را در بخش غربی تهران (ری) دانستهاند، اما این دو منطقه و نیز منطقه ساوه، در عین ادغام فرهنگی هریک ویژگی جغرافیایی خود را داشتهاند لیکن به نوعی در پیوستگی با ساوجبلاغ بودهاند. حد و مرز غربی منطقه ری به طور دقیق روشن نیست اما با قید احتیاط از ناحیه شمال روستاهای کن و سولقان و سنگان (آخرین حد غربی قصران) در زمره آبادیهای کوهپایه ری به شمار میآیند و روستاهای کوچک کوهک و فیروز بهرام در ناحیه مرکزی و علیآباد شهریار (نه علیآباد تهران = ایستگاه راهآهن) در ناحیه جنوبی، غربیترین ناحیههای ری باستان هستند و رود کرج به گونهای میتواند مرز نسبی ری و قزوین را مشخص نماید. بدینسان بخشی که امروز با نام ساوجبلاغ (در غرب رودخانه کرج) شناخته شده، شرقیترین منطقه سرزمین قزوین است و تقسیمبندیهای کنونی نه تنها در این بخش از ایران، بلکه در بخشهای دیگر نیز مبتنی بر خواستههای حکومتی است و ویژگیهای تاریخی و پارهفرهنگی بسیار اندک مورد توجه قرار گرفته است. وابسته کردن هشتگرد و نظرآباد به تهران و وابسته ماندن آبیک و قشلاق به قزوین از این نوع تقسیمبندیهای غیرفرهنگی حکومتها است. حال آنکه این روستاهای کهن با داشتن فاصلههای بسیار اندک، قرنها با یکدیگر زندگی مشترک و سازندگی کمالبخش داشتهاند و از توابع قزوین به شمار رفتهاند و اینک هریک سرنوشت جدیدی پیدا کردهاند…»
استاد در پایان نوشتار خود، نکتهای را مشفقانه و هوشمندانه به دستاندرکاران تقسیمات کشوری و ساکنان منطقه ساوجبلاغ یادآوری کردهاند: «در پایان این نوشتار، یادآوری یک نکته به عنوان گوشزد انسانی و علمی و ایراندوستانه به کاربدستان حکومتی به ویژه آنان که در وزارت کشور و در سازمان تقسیمات کشوری خدمت میکنند، لازم به نظر رسید خاصّه اکنون که میهن ما در موقعیت توسعه و سازندگی بدون مطالعه قرار گرفته است؛ گسترش تهران به صورت غیرعقلانی از همه طرف و سکونت دادن پانزده میلیون جمعیت در آن، تبدیل شدن دهستان زیبای کرج به دومین شهر پرجمعیت ایران، ایجاد شهرکهای متعدد و بلعیدن روستاهای حاصلخیز و دهکدههای تاریخی، توسعه بیحد و حصر فضای شهری و جذب گروهگروه مردم کارخواه و زحمتکش از سراسر ایران در این منطقه به دور از نظام تولیدی مبتنی بر اقتصاد منطقی، وضعی را پیش آورده که طبق تخمین جمعیتشناسان، نفوس تهران در حد یک چهارم جمعیت کل کشور خواهد رسید و این امر نه تنها هویتهای منطقهای ـ قومی و پارهفرهنگی این خطه را آشفته میسازد بلکه با تخصیص درآمدهای ملی به ساکنان تهران بزرگ و چند شهر همانند دیگر، حق حیات ملی دیگر ایرانیان را در معرض آسیبهای غیرقابل جبران قرار خواهد داد. به بیان دیگر، گویی ایران و منافع حاصل در آن به منطقهای تعلق دارد که اندکاندک به صورت کشور درآمده و معضلات بسیاری را به لحاظ جامعهشناسی و روانشناسی و اقتصاد و حیات انسانی پدید آورده است. ساکنان ساوجبلاغ تاریخی باید به سهم خود، در برابر این حرکت ضد فرهنگی مقاومت کرده و از گذشتههای پویای خود بهره گیرند و با بهرهگیری صحیح از شهرسازی و معماری بر پایه مورفولوژی سنتی ـ تاریخی، شهری پربار و فرهنگساختهای را در سرزمین تاریخی خود پدید آوردند. روستاهای کهن را نوسازی کنند. زمینهای کشاورزی و مزروعی را حفاظت نمایند. با پدیدآوردن جنگلهای کوچک و بزرگ، زندگی سبز و روحافزایی را بنیان نهند که در خور خانه و کاشانه کهن و همآهنگ با پیشرفت و تولید و شادمانی باشد…»
همین آشنایی باعث شد که به توصیه جناب استاد، مقالهای با عنوان «شیخهادی نجمآبادی یکی از پیشگامان مشروطهخواهی» بنویسم که در سال 1384 در جلد دوم مجموعه مقالات «مشروطهخواهی ایرانیان» منتشر شد. چاپ این مقاله و تشویقهای مستمر استاد، موجب شد که به پژوهشهای بیشتری درباره نامآوران خاندان علمی و فرهنگی نجمآبادی بپردازم که کتاب مستقل «روستازادگان دانشمند» و «مدخل خاندان نجمآبادی» در جلد شانزدهم و پایانی دایرهالمعارف تشیّع حاصل آن است. استاد تکمیل همایون شیفته حاج شیخ هادی نجمآبادی بود و نامآوران این خاندان در شهر تهران را به خوبی و از نزدیک میشناخت.
همچنان مهر استاد تکمیل همایون به این نوقلم ادامه یافت تا اینکه در سال 1389 به همراه سرکار خانم دکتر شوکت مقیمی (استاد جغرافیای دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی) و سرکار خانم دکتر رسانا حشمتیپور، روزی میهمان ما در شهر نظرآباد کرج بودند. خانم دکتر حشمتیپور در آن سالها، زیر نظر این دو استاد، مشغول پژوهشی درباره «جاده ابریشم در گذرگاه سرزمین قزوین» بود. استاد تکمیل همایون همراه دانشجویش شده بود تا آثار جاده ابریشم را در منطقه تاریخی ساوجبلاغ از نزدیک ببیند و راهنماییاش کند. پس از صرف ناهار و استراحت در منزل برادرم علی آقا عسکری، راهی محوطه باستانی ازبکی و کاروانسرای صفوی ینگی امام در شهر هشتگرد شدیم. استاد در آن سال به جهت سکتهای خفیف، به سختی راه میرفت. اصرار کرد و گفت: حیف است؛ تا محوطه باستانی ازبکی نرویم و بقایای «دژ مادی» برفراز تپه 26 متری آن را نبینیم. برادرم دست مهربان استاد را محکم گرفته بود. تا برسیم به دژ مادی، با حوصله از دوره ماد و ویژگیهایش برایمان گفت و بارها از جناب استاد دکتر یوسف مجیدزاده (سرپرست گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی) به نیکی یاد کرد. افسوس که از آن روز خاطرهانگیز، تصویری برجای نمانده است.
استاد تکمیل همایون عاشق دکتر محمد مصدق بود و مبارزات ضد استبدادی و استعماری او را همواره میستود. در یکی از دیدارهایم، چند دستخط از مرحوم دکتر مصدق را به بنده سپرد و گفت: «ظاهراً جایی چاپ نشده، در چاپ دوم کتابت در بخش مربوط به احمدآباد از آنها استفاده کن.» استاد بزرگوارانه در نگارش مقاله «دکتر مصدق در پهنه آموزش و دانش» که در شماره 75 مجله بخارا (فروردین 1389) به چاپ رسیده، به کتاب ناقابل این شاگردش استناد کرد؛ روایتی شفاهی درباره تعمیر بقعه امامزاده جعفر در نزدیکی روستای احمدآباد به همت دکتر مصدق.
دگرباره استاد فرزانه، در شماره نخست مجله نامه ایران و اسلام (تابستان 1391) بنده را مورد نوازش و لطف قرار دادند و در مقالهای با عنوان «در مفهوم ایرانپژوهی» به تکاپوی ناچیز بنده در زمینه «ساوجبلاغشناسی» اشاره کرده و نوشتند: «در سالهای اخیر با نیت فرهنگی و علاقهمندی منطقهای، سمینارهایی تشکیل شده است چون کرمانشناسی، فارسشناسی، بوشهرشناسی، قزوینشناسی و جز اینها، حتی یکی از دوستان فرهنگی نگارنده، که کتاب خوبی انتشار داده روزگاری سخن از ساوجبلاغشناسی به میان آورده بود. در همین جا باید خاطرنشان کرد که این نوع حرکتهای به اصطلاح علمی با عنوان «شناسی» در کشورهای دیگر دیده نمیشود اما مطالعات منطقهای در همه کشورها دیده میشود. در ایران چون بیم سوء استفادههایی دیده میشود زیر عنوان ایرانشناسی استان کرمان، ایرانشناسی استان بوشهر و ایرانشناسی استان قزوین جایگزین عنوانهای پیشین گردید که اگر به جای ایرانشناسی واژه درست ایرانپژوهی به کار میرفت، اشکال دیگری وجود نداشت…»
جناب استاد دکتر ناصر تکمیل همایون صادقانه، مُنادی و مصداق ویژگیها و فضیلتهای اخلاقی همچون مهربانی، دلسوزی، سعه صدر، وفاداری، صداقت، اشتراک دانش، شاگردپروری و وطندوستی بود. خدا کند این صفات متعالی را از استاد آموخته باشم…
ناصر تکمیل همایون را به نام نیک میشناسیم
رضا شعبانی؛ استاد بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی و چهره ماندگار رشته تاریخ
گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو.
خداوند روح این عزیز را غریق رحمت کند.
در سال 1335 یعنی 66 سال پیش من در دانشسرای عالی تهران قبول شده بودم. در آن زمان بسیار کتاب میخواندم در این خیال که اکسیر میکنم، به همین دلیل در کتابخانه دانشسرای عالی تردد دائمی داشتم. یک روز دوستی به من گفت؛ تو که دانشسرای عالی قبول شدی یکی از رفقای من هم آنجا در کتابخانه دانشسرای عالی کتابدار است. این سبب شد تا تشجیع شوم و بروم با زندهیاد ناصر تکمیل همایون آشنا شوم و در آن سه سالی که در آنجا بودم در کنار وی خوب گذشت.
با لطف همین دوست برای تدریس راهی شهرکرد شدم و چقدر خوش گذشت و از یاد شاگردان آن سالها برخورداری دارم. این سوابق ماند تا در سال 46 بعد از اخذ مدرک فوقلیسانس از دانشگاه تهران برای گذراندن دوره دکتری راهی فرانسه شدم. در فرانسه کسانی که رشته تاریخ میخواندند، در مکانی برای آموختن زبان فرانسه گرد هم میآمدند. به آنجا که رفتم دوباره تکمیل همایون را با همسر محترم و شریفش دیدم و همدیگر را دوباره یافتیم.
در آن زمان 5 هزار ایرانی در فرانسه بودند که ناصر تکمیل همایون به همراه همسرشان روابط بسیار مهربانانهای با ایرانیان ساکن فرانسه داشتند. در ادامه با توجه به اینکه وی دو مدرک دکتری در دو رشته تاریخ و جامعهشناسی دریافت کرده بود با هم در دانشگاه شهید بهشتی همکار شدیم. ناصر تکمیل همایون محقق و زحمتکش بود و خدمات خودش را هم داشت. تمام مراحل را خاضعانه در خدمت وی بودم. همگی ناصر تکمیل همایون را به نام نیک میشناسیم، خداوند روحش را غریق رحمت کند.
همایون خرد و فضیلت
ایام هجر را گذراندیم و زندهایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
یکی از مردان بزرگ و فرزانهای که عمر پر بار خود را در راه خدمت به میهن گرامیاش مصروف داشته است، استاد گرامی آقای دکتر ناصر تکمیل همایون است. ایشان که برآمده از دیار کهنسال و فرهنگپرور قزوین بود. در تهران بالید و تحصیلات اولیه تا پایان مقطع دبیرستان را طی کرد. در سال 1333 با تحصیل در دانشسرای تعلیمات دینی با رشتههای علوم انسانی و زبان عربی آشنایی یافت. سپس با ادامه تحصیل در رشته فلسفه و علوم تربیتی موفق به دریافت لیسانس در سال 1337 شد. ایشان رساله خود را به راهنمایی مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی که از استادان برجسته و بزرگ آن روزگار بود، گذراند و پس از آن به ادامه تحصیل در رشته علوم اجتماعی پرداخت و موفق به دریافت دانشنامه فوق لیسانس در سال 1339 شد. روحیه پر تلاش و جستجوگر ایشان سبب شد با هدف ادامه تحصیل و کسب دانش از محضر متخصصان خارج از مرزهای ایران و برای آشنایی با رویکردهای جدید در حوزه جامعهشناسی و مطالعات اجتماعی، راهی فرنگ شود. اما گویا این روحیه جستجوگر و فعال قصد آرامش نداشت. چرا که نه تنها به مطالعه جامعه شناسی پرداخت بلکه دل در گرو دانش تاریخ نهاد.ایشان همزمان مشغول به فعالیت در زمینه نسخ خطی در کتابخانه ملی فرانسه و در کولژ دو فرانس شد. این تلاشها در سال 1351 با اخذ مدرک دکتری تاریخ زیر نظر و راهنمایی پروفسور «ژان اوبن» و در سال 1356 با اخذ مدرک دکتری جامعهشناسی با راهنمایی پروفسور «ژرژ بالاندیه» به ثمر نشست.عاقبت استاد بزرگوار دکتر ناصر تکمیل همایون که دل در گرو این آب و خاک داشت راهی وطن شد تا آنچه را که اندوخته است در راه خدمت به هممیهنانش به کار گیرد.
آشنایی من با استاد فرزانه و بزرگوار خردمند استاد ناصر تکمیل همایون از ایام کودکی به واسطه دوستی و رفاقت دیرینی که ایشان با پدرم استاد احسان اشراقی داشتند آغاز شد. مردی بلند بالا، مهربان و شوخ طبع و در عین حال با صلابت و جدی و شخصیتی کاریزماتیک. به ایران عشق میورزید. آنچه پیوند معنوی و ریشهدار او و پدرم را معنا میبخشید و حلقه وصل آنان در طی این سالیان بود، یکی همشهری بودن آنها و تعلق خاطر به شهر تاریخی قزوین بود و دیگری تحصیل در رشتههای تاریخ و جامعهشناسی که هر دو به پیوند این دو رشته سخت معتقد بودند. در آثار و سخنرانیهایشان این پیوند معنی مییافت و اهمیت و جامعیت علمی و دانش بین رشتهای علوم انسانی تحقق پیدا میکرد. هماره در بسیاری از مهمانیهایی که در منزل ما برگزار میشد و کانون حضور اساتید بزرگ و دانشجویان گرامی بود استاد تکمیل همایون حضور پیدا میکرد و با آن کلام شیرین و شوخ طبعیهایش و دانش وسیعی که در سینه داشت نقل محفل ما بود. همیشه به من نگاهی پر مهر و پدرانه داشت و مشوق تحصیلات و امیدبخش من بود. ایشان بارها به احترام پدرم و رفاقتی که با ایشان داشت در مجالس سخنرانیها و نکوداشتهایی که برای پدر برگزار میشد با علاقه وافر و بزرگواری و احترامی که برای پدر داشت حاضر میشد و به افتخار ایشان به ذکر ویژگیهای اخلاقی و علمیشان میپرداخت. همین طور استاد و پدر سالها همکار یکدیگر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودند و حضورشان دلگرمی اهالی تاریخ و فرهنگ و موجبات ثمرات علمی و فرهنگی بسیاری بود. دکتر ناصر تکمیل همایون همانطور که خود در یکی از سخنرانیهایش که برای نکوداشت پدرم برگزار گردید، اشاره کرد: «آنچه مورد احترامش بود فضل و فضیلت بود.» به افراد فاضل احترام میگذاشت. ولی آنچه بیش از فضل برایش جلوهگری میکرد، فضیلت بود. و خود به راستی اهل فضیلت و خردمندی بود. به راستی آنچه خوبان همه داشتند او تنها داشت. فقدان ایشان جانکاه و لطمه جبرانناپذیری برای دوستان، همکاران و دانشجویان خواهد بود اما آثار پرشمار ایشان در حوزههای تاریخ، جامعهشناسی و تهرانپژوهی بیشک چراغ فروزان راه آینده دانشجویان، محققان و جوانان جویای علم و آگاهی خواهد بود. خاطرات این شخصیت ملی و ایران دوست و استاد وارسته و گرانمایه هرگز از لوح دل دوستدارانش زدودنی نیست. به راستی ایران جان او بود و روزی او در این آب و خاک زاده شد و بالید و عاشق خاک پاک ایران شد. ایرانی ماند و برای ایران کوشید و قلم فرسایی کرد و در آغوش وطن به خواب رفت.
روانش به مینو خرامیده باد.
امین اشرافی
کتابشناسی آثار دکتر ناصر تکمیل همایون
هنر اکنون ز دل خاک، طلب باید کرد
زانکه اندر دل خاکاند همه پُر هنرانند
حدود یک ماه پیش جامعه علمی و دانشگاهی ایران زندهیاد دکتر ناصر تکمیل همایون را از دست داد. اگر توجه به حوزه میان رشتهای جامعهشناسی تاریخی را امری متأخر و تازه بدانیم، دکتر تکمیل همایون سالها پیش از این توجه، به تحصیل و پژوهشِ همزمان در دو حوزه تاریخ و جامعهشناسی پرداخت و از این منظر او را باید از نخستین پیشگامان جامعهشناسی تاریخی در ایران دانست. دکتر تکمیل تا پایان عمر پرمایهاش در همین زمینه قلم زد. به دیگر سخن مضمون آثار او عمدتا موضوعاتی تاریخی، اجتماعی، جامعهشناختی و گاهی تلفیقی از اینهاست.
از این منظر و از یک چشمانداز کلی میتوان آثار پرتعداد تکمیل همایون را بر مبنای موضوعات و مضامینی که او در این آثار بدانها پرداخته است به چند دسته تقسم کرد:
نخست «تهرانپژوهی» تکمیل همایون است. تکمیل همایون از مهمترین پژوهشگران حوزه تهرانپژوهی در یک سده اخیر است. او در پنج اثرش در این زمینه یعنی تهران، که توسط دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده است، تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری، که از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی روانه بازار نشر شده، آب و نظام آبرسانی و آبیاری در تهران، محله کلیمیان تهران و کتاب سنگلج که از سوی همین ناشر منتشر شده، به تاریخ، اجتماعی و تاریخ فرهنگی پایتخت پرداخته است. پژوهشگر تاریخ شهر تهران، هرگز بی نیاز از مراجعه به این آثار نیست.
آثار دوم مرتبط با «مرزپژوهی» است. علاقه وافر تکمیل همایون به جغرافیای تاریخی و تمامیت ارضی ایران بزرگ و تاریخی، او را برآن داشته بود تا به پژوهشهایی در حوزه مرزهای تاریخی ایران بپردازد. دفتر پژوهشهای فرهنگی دو اثر مهم او را در این زمینه منتشر کرده است. یکی «گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین»، و دیگری «مرزهای ایران در دوره معاصر». هر دو این آثار تلاشی است برای ترسیم مرزهای فرهنگی و تاریخی ایران بزرگ و ضمناً راهنمایی سودمند است برای تحولات مرزی ایران در گذشته و حال. دو اثر دیگر تکمیل همایون یعنی «خوارزم»، و «خلیج فارس»، را هم که از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی روانه بازار نشر شده است، باید در حوزه مرزپژوهی دانست چرا که خوارزم، روزگاری منطقهای مرزی در منتهیالیه شمال شرقی ایران بوده و خلیج همیشه فارس نیز همچنان به مثابه مرز جنوبی ایران به شمار میآید.
دسته سوم از آثار تکمیل همایون در دسته «هویتپژوهی» جای میگیرند. بدون تردید توجه به هویت ایران و ایرانی مضمون بخشی از بسیاری از آثار او را تشکیل میدهد. اما آخرین اثر منتشر شدهاش یعنی «ایران جان» به طور کامل مربوط به مسائل مرتبط با هویت ایرانی است. قرار بود که این اثر ارزنده که توسط انتشارات نگارستان اندیشه منتشر شده، در اواخر آبان ماه گذشته با حضور خود زندهیاد تکمیل همایون رونمایی شود که متاسفانه این فرصت با درگذشت او به دست نیامد. همچنین مشارکت تکمیل همایون در نگارش مقالاتی از مجموعه مقالات مسائل و چشماندازهای فرهنگ که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده، حاکی از دغدغههای فرهنگی و هویتی اوست. علاوه بر این آثار، بررسی آثار مرتبط با مرزپژوهی او بویژه خلیج فارس و گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایرانزمین، نیز نشان میدهد، توجه تکمیل همایون به تاریخ مرز در ایران نیز خالی از دغدغههای هویتی و فرهنگی نبوده است.
دسته چهارم آثار تکمیل همایون به «مطالعات تاریخی» مربوط میشود. بدیهی است تکمیل همایون به مثابه مورخی مبرّز، بخشی از پژوهشهایش را به مطالعات تاریخی اختصاص دهد. تاریخ ایران در یک نگاه، آموزش و پرورش در ایران، که هر دو از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده، انقلاب مشروطیت (نشر امیرکبیر)، مشروطهخواهی ایرانیان (انتشارات باز)، خاستگاه تاریخی ایل قاجار، و اثر تازه منتشر شده یعنی دکتر محمد مصدق در دوران سلطنت قاجار، از مهمترین آثار تاریخی تکمیل همایون است.
«تکنگاریها» نیز پنجمین دسته از آثار تکمیل همایون است. در کنار آثار فوق، برخی تکنگاریها را نیز منتشر کرده است که حاکی از علایق پژوهشی نویسنده است. دانشگاه جندیشاپور، سلطانیه، سرگذشت دریای مازندران، دشتی به وسعت تاریخ: نگاهی جامع به نظرآباد، جاده ابریشم و آبسکون یا جزیره آشوراده از مهمترین این تکنگاریهاست. اغلب این آثار را نیز دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر کرده است.
امیرحسین حاتمی
عضو هیات علمی رشته تاریخ دانشگاه امام خمینی (ره) قزوین
به پاس و به یاد استاد فقید تاریخ ما
دکتر حکمتا… ملاصالحی ـ استاد دانشگاه تهران و عضو هیات امنای بنیاد ایرانشناسی
سرزمین باستانی، تاریخی و فرهنگخیز قزوین و قزوینیان، در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ما ایرانیان، از جهات بسیار ویژه و ممتاز بوده و همچنان ویژه، برجسته و ممتاز است. ویژه، ممتاز و برجسته بودنش هم به لحاظ قدمت و دیرینگی و دیرپاییِ تاریخ و فرهنگش هم به لحاظ شمار چهرههای درخشان هنر و دانش و دانایی و اخلاق و ادب و سیاست و دیانت و معنویتش است و هم نقش و سهم و مشارکت و مجاهدت فرزندانش در دفاع از ایرانزمین و هم در صیانت و سنگربانی از میراث ارزشهای سرزمینی تاریخی و تاثیرگذار بر تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در بزنگاهها و برهههای دشوار و کورهپیچهای صعبالعبور تاریخ ما ایرانیان.
استاد فقید و بنام ما آقای دکتر ناصر تکمیل همایون که روانش شاد باد و نامش گرامی، از تبار چهرههای تابناکی بودند که از میان ما رفتند و درگذشتند و اینک در غم درگذشتشان یادش را پاس میداریم و گرامی مینگاریم. تنوع و رنگارنگی آثار قلم و قدم ایشان گویا و گواه بر وسعت دانش و دانایی و منظر و معرفت جامعالاطراف و اشراف ایشان به مسالههای دشواری که با آنها در زندگی ثمربارشان دست و پنجه فشردهاند. چیزی که از ضروریات پژوهش در علوم انسانی است. کارنامه زندگی درخشان و پربار و برکتشان در حوزه آموزش و پژوهش از یاد رفتنی نیست. میراث ارجمند و پرمایه و گرانقدر این استاد فقید و تهرانشناس و ایرانشناس پرکار و پرمایه، نه تنها برای ما ایرانیان که برای هر انسان تشنه آگاهی و جوینده دانش و دانایی هماره آموزنده و مفید خواهد بود و خواهد ماند. مفید و آموزنده برای نسلهای پرشماری که در راهند و درخواهند رسید و خواهند آمد و خواهند رفت. به تعبیر حضرت مولوی:
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
نیکوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراثست اورثنا الکتاب
چنین است تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما و حضور تاریخمند انسان در جهان.
یاد و نامشان گرامی باد و رحمت و مغفرت خداوند بر ایشان.
آمین
ـ11/09/1401 هجری خورشیدی