فردوسی در شاهنامه سازوکار نابودی شایستهسالاری را شرح میدهد
- شناسه خبر: 35323
- تاریخ و زمان ارسال: 29 اردیبهشت 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

آرش صالحی ـ در تقویم فارسی روز 25 اردیبهشتماه هر سال، روز بزرگداشت فردوسی شاعر بلندآوازه نامگذاری شده؛ شاعری که اثر جاویدان او یعنی شاهنامه منظومهای تمامعیار از نقد خردگرایانه این حکیم بزرگ به اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمانه خودش است و عجیب اینکه با وجود 30 سال کوشش مستمر فردوسی برای خلق شاهنامه و بازتابها، بازخوانیها و بازنشرهای متعدد این اثر حماسی بزرگ اما همچنان کژیها و کاستیهای مورد نظر فردوسی در نوع اداره جامعه و مصرع پرمصداق او یعنی «هنر خوار شد جادویی ارجمند» همچنان دغدغه اصلی فعالان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خردمند و خردورز در چهارگوشه جهان است و به قول یکی از فلاسفه پستمدرنیزم گویا بشر از عصر حجر به اینسو برای حرکت به سوی انسانیت یکگام به جلو هم برنداشته است. به همین مناسبت بزرگداشت روز فردوسی پاکزاد که رحمت بر آن تربت پاکباد، با دکتر رضا چهرقانی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) به گفتگو نشستیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
در خصوص ابعاد مختلف و جایگاه خاص و ارزشمند محتوای شاهنامه در فرهنگ و ادب زبان فارسی برای خوانندگان بفرمایید؟
اگر بخواهیم ابعاد مختلف محتوایی شاهنامه فردوسی را بیان کنیم، یکی از ویژگیهای محتوایی ارزشمند شاهنامه پرداختن به خرد و خردگرایی است که اثرپذیرفته از عقلانیت ایرانی از یکسو و خردگرایی شیعی از سوی دیگر است. در جایجای شاهنامه فردوسی و در ابیات مختلف درباره خرد صحبت شده و خردمندان ارج نهاده شدند و نخستین بیت شاهنامه «به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه برنگذرد» هم مصداق بارز این موضوع است. فردوسی به عنوان شاعر خردگرا سلسلهجنبان خردگرایی شیعی در ادبیات فردوسی است و میراث خردگرایی او به ناصرخسرو رسیده و این خردگرایی به واسطه ناصرخسرو ادامه داشته است. فردوسی، خردگرایی ایرانی یعنی حکمت خسروانی را به فلاسفهای از جمله ابنسینا منتقل کرده که گمان میرود ابنسینا جزو نهضت «شعوبیه» باشد و حکمت مشرقیه ابوعلیسینا استنباطی از این خردگرایی ایرانی است. این موضوع در حکمت شیخ اشراق (سهروردی) بارزتر است، چرا که شیخ اشراق رسماً از شاهنامه صحبت کرده و این اثر حضور مستقیم در منظومه فکری شهابالدین سهروردی داشته و در نهایت در جریان اندیشه فلسفی اسلام خردگردایی فردوسی حضور دارد و یکی از مبانی خردگرایی در تمدن اسلامی محسوب میشود.
بعد محتوایی دیگر شعر فردوسی در شاهنامه بحث «ایرانیت و ملیگرایی فردوسی» است. در واقع فردوسی شاهنامه خودش را بر پایه ایران، ایرانیت، ملیت ایرانی و برای حفظ هویت ملی ایرانیان سروده و شاهنامه سند هویت ما ایرانیان است و مفاهیمی مانند ملیت، ایرانیت و وطن ارکان اصلی شکلگیری این اثر ادبی هستند و فردوسی به مقوله وطن و ایران توجه ویژهای داشته است.
موضوع مهم دیگر این است که فردوسی در روزگار عباسیان که شیعیان تحت فشارند، یک شیعه پاکبار دوازدهامامی است و در شاهنامه به طور آشکار دشمنان علی(ع) را نکوهش میکند. فردوسی دشمنان امامعلی را بیپدر توصیف میکند که یکی از نادر تعابیر تند فردوسی از دشمنان ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. بنابراین یکی از ویژگیهای محتوایی مهم دیگر شاهنامه همین تشیعنمایی این شاعر خراسانی است.
نکته دیگر تعهد فردوسی است و شاهنامه فردوسی یک اثر متعهدانه و ملتزم محسوب میشود. نخستین تعهد متبلور در شاهنامه تعهد زبانی و ملی است و فردوسی در این اثر متعهد به زبان فارسی است و یکی از انگیزههای سرودن شاهنامه حفظ زبان فارسی در دورهای است که همه بودجههای فرهنگی خلافت عباسی صرف فارسیزدایی است. همچنین فردوسی در شاهنامه تعهد اخلاقی و انسانی دارد و از آوردن لغو و یاوه در سخنش خودداری کرده است. فردوسی شاعر نجیب و عفیفی است که حتی در منظومههای عاشقانهاش چارچوب عفت کلام را رعایت میکند. بقیه حماسههای سرودهشده این میزان تعهد اخلاقی ندارند. در واقع برخلاف شخصیت آشیل در ایلیاد و اودیسه هومر بیاخلاقی در میان پهلوانان شاهنامه راه ندارد و این پهلوانان آدمهای بااخلاقی هستند و اخلاق ستودهای دارند.
از سوی دیگر، شاهنامه نخستین منظومه ادبیات پایداری در تاریخ ادب فارسی است و در واقع این اثر در حوزه ادبیات پایداری تولید شده است. یکی از بحثهای شاهنامه پایداری فرهنگی در برابر نژادپرستی خلافت بنیعباس و فزونخواهی و زیادهطلبی ترکان غزنوی است. نفس سرودن شاهنامه نوعی مقاومت فرهنگی در برابر سیطره نژادپرستانه خلفای عباسی است.
بعد دیگر شاهنامه فردوسی اندیشه سیاسی است که مبتنی بر داد، دادگستری و پرهیز از افزونخواهی است. فردوسی ثمرات دادگری و بیداد را به روشنی بیان کرده است. فردوسی حتی به هم خوردن اکوسیستم را ناشی از بیداد میداند. فردوسی چندفضیلت را برای فرمانروا یا پادشاه برشمرده که شامل اصالت خانوادگی، دادگری و پرهیز از فزونخواهی است. فردوسی اعتقاد دارد که حاکم جامعه اگر به بیداد و ستمکاری، فزونخواهی و دنیاطلبی، استبداد و خودکامگی و منیت روی بیاورد، مردم دل از مهر او برمیکنند و این موضوع زمینه تجاوز بیگانگان میشود.
فردوسی میگوید در وضعیتی که جامعه اسیر خودکامگی باشد، ربا و زنا آشکار میشود و محیطزیست به هم میریزد. فردوسی حتی سازوکار این موضوع را توضیح میدهد و بیان میکند که با تسلط خودکامگی، شایستهسالاری بیاهمیت میشود و روی کار آمدن ناشایستگان منجر به سوء مدیریت میگردد و سوء مدیریت در درازمدت منجر به انحطاط، بیتعادلی و بروز فساد در همه شئون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی زیستمحیطی میشود. خشکسالی، سیل، زلزله، زنا و ربا از دیدگاه فردوسی تبعات حاکمیت خودکامه است.
درباره نقش فردوسی و اثر شاهنامه در حفظ و شناساندن فرهنگ اصیل ایرانی بفرمایید که در اثر فردوسی بزرگ چگونه و به چه شکل ویژهای به این مهم پرداخته شده؟
فردوسی میراثدار تمدن اخلاقمدار، انسانمحور و فرهنگ بزرگ ایران باستان است که از لحاظ علم، دانش، فنآوری، اخلاق، دین و انسانیت در اوج است و آن آموزههای اساسی و اصیل زرتشت شامل پندار، گفتار و رفتار نیک و اهمیت عدالت، راستی و پرهیز از دروغ در این فرهنگ ایرانی وجود دارد که همه این آموزهها به تصدیق دین اسلام هم رسیده است. مسئله این است که در اواخر دوره ساسانیان ایرانیان از تعالیم زرتشت اعراض کرده بودند و برخلاف تعالیم زرتشت نوعی بیاخلاقی و بیعدالتی در جامعه حکمفرما شده بود، اما اساس و اصل تعالیم زرتشت درست است که در نهایت فردوسی میراثدار این تمدن بزرگ ایرانی است. اسناد و سوابق فنآوری،ِ ابنیه، دانش، خردگرایی آن دوران در تاریخ موجود است و فردوسی تلاش کرده که اینها را حذف کند.
از سوی دیگر، فردوسی به عنوان یک مسلمان پاکباز و شیعه خالص، این میراث بزرگ را با آموزههای اسلامی درآمیخته و در تمدن اسلامی هم جریان داده و از این جهت در شکل دادن به تمدن اسلامی اثرگذار بوده و در واقع فردوسی هم میراثبر و نگهبان فرهنگ ایرانی و هم استمراردهنده فرهنگ ایرانی در دل تمدن اسلامی و جزو ارکان شکلگیری تمدن اسلامی است. چون خردگرایی فردوسی در فلسفه اسلامی اثر گذاشته و حکمت مشرقیه ابوعلیسینا، حکمت اشراق شهابالدین سهروردی و پرداختن به اشراق که اصلاً عرفان ما محصول اشراق است، نتیجه شاهنامه و حکمت خسروانی ایرانی است که در دل اندیشه و تفکر فلسفی جهان اسلام ادامه یافته و به ما رسیده است.
فنون هنری و ادبی این اثر فاخر پارسی چه تفاوت و یا ویژگی بارزی با سایر آثار شعرای ایرانی دارد؟
از نظر ارزش ادبی، شاهنامه جزو 4 اثر بزرگ ادبیات فارسی است. قریحه فردوسی پرورده و تربیتشدهای است و به همین خاطر در اشعار فردوسی گاهی به ابیات اعجابانگیزی از نظر سطح بلاغت بهکاررفته برخورد میکنیم. شعر فردوسی از لحاظ انسجام و فرم به ویژه در حوزه آوامعنایی عالی عمل کرده، یعنی آواها با معانی بیت هماهنگی کامل مییابد. در مناظرهگونههای بین رستم و اسفندیار اوج بلاغت و فصاحت را میبینیم. حتی آنجایی که فردوسی میخواهد درباره قوای متخاصم صحبت کند، از واژههای سخت و ناهموار استفاده میکند و آنجایی که میخواهد درباره سپاه ایران صحبت کند، از واژههای خوشآهنگ و خوشتراشتری صحبت میکند.
از نظر داستانپردازی هم فردوسی یکی از بهترین و برترین تراژدیسازان جهان است و اگر بخواهیم اثری پیدا کنیم که اصول تراژدی ارسطویی را به تمامه پیدا کرده، این اثر رستم و سهراب فردوسی است و گویی فردوسی به اصول پردازش تراژدیهای حماسی و داستانهای تراژیک کاملاً آشنا بوده و به همین خاطر بعضیها گمانه زدند که نکند فردوسی فن شعر ارسطو را خوانده و با آرای او آشنا بوده که اینقدر دقیق تراژدی در داستانهایش پیاده کرده است. در ضمن انواع و اقسام آرایههای ادبی به ویژه «براعت استهلال» در شاهنامه به زیبایی کار رفته است و در نهایت شاهنامه در نوع ادبی حماسه بلیغترین و فصیحترین اثر است.
در راستای معرفی شاهنامه به عنوان اثر فاخر فارسی در سطح جهانی چه فعالیتها و یا اقداماتی باید در دانشگاهها و مراکز آموزشی و فرهنگی صورت بگیرد؟
اعتقاد دارم مقداری از هویت بینالمللی و جهانی ما مرهون شاهنامه فردوسی است. قبل از اینکه کسی بخواهد شاهنامه را در جهان معرفی کند، بسیاری از سیاحان و جهانگردان غربی در ایران گشتند و شاهنامه و مجالس نقالی را دیدند و این شاهنامه را با خودشان بردند و در غرب شاهنامه اثر ادبی شناختهشدهای است. با وجود اینکه فردوسی 30 سال برای سرودن شاهنامه وقت صرف کرد، اما تاکنون بیش از 30 تا 300 سال در سراسر جهان برای بازخوانی، تحلیل، ترجمه و شرحنویسی شاهنامه وقت صرف شده است. حتی برخی ادبای غربی از شاهنامه فردوسی تقلید کردند. برای مثال متیو آرنولد، رستم و سهرابی را به نظم و شعر انگلیسی نوشته که تقلید یا گرتهبرداری از شاهنامه در ادبیات انگلیسی است. به هر صورت دامنه اثر فردوسی در ادبیات جهان بسیارگسترده است و از قرون وسطی هم از طریق اندلس شاهنامه به همراه مسلمانان به جنوب اروپا رفت و برای نخستینبار در اواخر قرن هجدهم میلادی ژوزف چمبیون بخشی از شاهنامه را ترجمه و معرفی کرد. بعد از آن سر ویلیام جونز در 2 اثر ترجمه شعرهای آسیایی و مقاله پیرامون شعر شاعران شرق شاهنامه فردوسی را معرفی کرد و بعدتر اتکینسون قسمتی از شاهنامه را به نثر و نظم ترجمه کرد و در نهایت ژول مول آلمانی که شیفته زبان فارسی بود، در سال 1838 میلادی موفق شد کل شاهنامه فردوسی را ترجمه کند.
بنابراین شاهنامه خود اثری است که ما را جهانی کرده و البته شاهنامه هنوز جای کار دارد و ظرفیتهای دراماتیک شاهنامه فردوسی مبنای تولید فیلم و پویانمایی شود. در مقابل تهاجم سینمایی غرب در قالب فیلمهایی مثل 300 داستانهای شاهنامه ظرفیت زیادی دارند که در قالب باعظمتی ساخته شود و بیشک مخاطب جهانی هم پیدا میکنند. با توجه به اینکه ترجمههای متعددی از شاهنامه وجود دارد، این اثر ادبی را باید در قالبها و رسانههای جدیدی به جهان معرفی کنیم. امروز مردم فرصت این را ندارند که 6 هزار بیت شعر بخوانند، اما میتوانند 2 ساعت فیلم سینمایی جذاب از داستانهای شاهنامه را تماشا کنند و از آن لذت ببرند. حتی اگر امکانات سختافزاری و نرمافزاری برای تولید فیلمهای فاخر سینمایی نداریم، میتوان با تولید پویانمایی این کار را انجام داد. دانشگاهها باید در راستای تسهیل ساخت فیلم، پویانمایی و بازیهای رایانهای از شاهنامه فردوسی گام بردارند و به ویژه پارکهای علم و فنآوری و مراکز رشد دانشگاهی باید با پرداختن به تولید این آثار در جهت جهانیتر شدن شاهنامه حرکت کنند.