فدایی مصلحت
- شناسه خبر: 36041
- تاریخ و زمان ارسال: 7 خرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
سیدعبدالعظیم موسوی
بخش انتقال از قضا به اجرا، در زندگی شهید رئیسی حائز اهمیت حیاتی در شناخت روحیات ایشان و میزان تعلق خاطرش به نظام جمهوری اسلامی است که به مقدار درخور به آن توجهی نشده است.
اگر کسی از شهرداری به ریاست جمهوری برسد؛ یا از گوشه عزلت یا مثلا وزارت؛ جهشی قابل اعتنا در ارتقاء شغلیاش میباشد. به زبان انسان معمولی بگوئیم؛ پیشرفت شغلی و به بیان دینی بگوئیم مسئولیت بالاتر برای خدمت بیشتر، و به زبان سیاسی، فتح قلهای از قدرت سیاسی برای پیشبرد اهداف سیاسی مورد نظر.
اما انتقال از ریاست یک قوه به قوه دیگر، از چندان جذابیتی برخوردار نیست که بتوان آن را به گرایشات نفسانی انسان مرتبط کرد. بویژه زمانی که رئیس قوه قضا بخواهد به ریاست قوهای دیگر، گیرم مجریه انتخاب شود.
انتقال از ریاست مجلس به ریاستجمهور، میتواند جاذبه قابل توجهی داشته باشد زیرا رئیس مجلس بیشتر مدیر است و اداره کننده مجلس و کمتر قدرت تام در پیشبرد اهداف این قوه دارد.
اما رئیس قوه قضائیه از قدرتی برخوردار است که میتواند قدرت و تبعات دو قوه دیگر را تحتالشعاع خود قرار دهد.
رئیس قوه قضا در مقام مطالبهگر است و تمام قدرت قهریه نظام در اختیار اوست. هر قدرتی کج رود نهایتا باید به او پاسخگو باشد. تا جایی که رئیس قضا در جای خودش نشسته و دیگران برای حل مشکلاتشان باید به او رجوع کنند. اما رئیسجمهور باید برای پیدا کردن مشکلات و حل آن به هر جای دنیا سرکشی کند و حتی به استقبال و دعوت همسایهای که حیاط خلوت بزرگترین دشمن حکومت است، بشتابد!!
این درست است که رئیسجمهور نفر دوم در سلسله مراتب حکومت محسوب میشود. اما موقعیت اثرگذاری رئیس قوه قضا در حفظ آنچه که هست، قابل مقایسه با قوای دیگر نیست.
بنابراین هر کسی میداند که برای کسی که بر کرسی قضاوت نشسته است؛ نشستن بر مسند ریاست جمهوری آن هم با تقاضای رای از این و آن جذابیتی ندارد. مگر پای یک مصلحت بزرگ به وسط کشیده شود.
در بحبوحه انتخابات 1400 به دلیل اینکه دو دوره ریاست جمهوری روحانی به اتمام رسیده بود و مذاکرات برجام به عنوان مرجع حلالمسائل مملکت حداقل در ذهن طبقه متوسط جامعه جایگاه رفیعی یافته بود و طبقه متوسط جامعه سالهاست مرجع فکری و سیاسی در انتخاباتها شده است؛ و بنا به دلایل فراوان، پیروزی اعتدالیون نیاز به حضور حتی ظریف یا جهانگیری و شخصیتهایی در این رده نداشت. حتی همتی هم میتوانست یک خطر بالقوه باشد. برای سلیقههایی که این بار باید بدون کمترین دغدغه به بالاترین قدرت اجرایی دست یابند.
کسانی چون رضایی، قاضی زاده هاشمی، سعید جلیلی و زاکانی … که حتی در جناح خودشان دارای اکثریت آرا نبودند و کنار هم نمیرفتند؛ و چنانکه دیدیم بعدا که قدرت تام به دستشان رسید؛ اختلافاتشان بیشتر شد؛ تا جایی که در مسائل خصوصی زندگی یکدیگر هم، افشاگری کردند.
بنابراین باید فردی به میدان میآمد که لااقل در میان جناح خودشان موقعیتی بلامنازع داشته باشد و اگر کسانی هم بخواهند شیطنتی کنند؛ باید میدانستند که رئیسی حتی اگر رای هم نیاورد به جایگاه قبلیاش در قضاوت بازمیگردد.
شهیدرئیسی تنها گزینهای بود که ورودش به میدان انتخابات میتوانست اصولگرایان را به پیروزی قریب به یقین نزدیک کند. هیچ فرد دیگری در میان اصولگرایان این موقعیت را نداشت و اختلاف رای در میان اصولگرایان برای حمایت از افرادی که هماندازه بودند؛ ممکن بود اصلاحطلبان را بار دیگر به حمایت از اعتدالیون تحریک کرده تا به میدان بیایند و با حمایت از مهرعلیزاده یا همتی یکی از آنان را به پاستور برسانند.
شهیدرئیسی در چنین شرایطی به بزرگترین از خودگذشتگی عمر سیاسیاش دست زد. برای وحدت اصولگرایان، از موضع مطالبهگری قضا، خود را در معرض انتخاب اجرا قرار داد و صدالبته ورود او به انتخابات نتیجه انتخابات را حتمی کرد.
اصولگرایان از او عدول نکردند و اصلاحطلبان حمایت بلامنازع از افرادی مثل همتی یا مهرعلیزاده را قرین به موفقیت ندانستند و شهیدرئیسی انتخاب شد تا تجربه سیسالهاش در قضاوت که بدون حتی مشاور و معاون با اشارهای میتوانست به مدد تجربیات قضاییاش مشکلات قوه را حل کند؛ در جایگاهی بنشیند که در معرض مطالبات این و آن باشد. چه مطالبات و درخواستهای سیاسی و چه مطالبات انباشته شده مردم.
برخلاف روحانی که معاون اولش از ابتدای انقلاب از سمت بخشداری به وزارت چند وزارتخانه ارتقاء پیدا کرده بود و تمام تجربیات اجرایی کشور را در خود متمرکز داشت (و از قضا خود روحانی هم در اجرا کمتجربه نبود،) اما شهیدرئیسی دچار معاون اولی شد که حتی یک روز سابقه کار اجرایی دولتی به سیاق معمول نداشت. بنابراین مجبور بود برای حل هر مشکلی و حضور در هر مراسمی که معاونین باتجربه میتوانستند شرکت کنند، خود شخصا حضور بهم برساند.
آنچه مسلم است؛ شهیدرئیسی از یک کوچ درونی متقیانه عبور کرد که حائز درجه شهادت شد. و مردم در بدرقه آخرش سنگ تمام گذاشتند؛ بسیار بیش از آنچه که در انتخابش آمده بودند.
¨