طلوعی دوباره از خورشید سعدالسلطنه
- شناسه خبر: 27684
- تاریخ و زمان ارسال: 16 دی 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
به خیابان سپه که میرسم از رهگذران نشانی کاروانسرا را میپرسم.
چند نفری با تعجب نگاهم میکنند و میگویند: کدام کاروانسرا؟! آدرس اشتباهی گرفتی، اینجا کاروانسرایی ندارد… با کمی بالا و پایین کردن کوچه و خیابانهای اصلی و فرعی، بافت فرسودهی گاراژی توجهم را به خودش جالب میکند. داخل که میشوم دورتا دور حیاط حجرههای تخریب شده و نیمه فرسوده میبینم. انگار کاروانسرای گمشده را بالاخره پیدا کردهام.
سمت شرقی بنا شکل و شمایل متفاوتتری نسبت به سایر قسمتها دارد و به نظر میرسد که سال ساخت آن چندان هم قدیمی نیست. چرا که خبری از غبارهای چرک و سیاه نشسته روی آجرهای بنا نیست. از طرفی به اصطلاح عامیانه، جوندارتر از سایر قسمتهاست و حتی یک آجر کوچک هم از ملحقاتش جدا نشده است. میتوان با اطمینان خاطر گفت که این بخش از کاروانسرا مرمت شده و از مصالح و کارگران در حال کار روی بدنهی آن مشخص است انگار این مرمت قرار است برای سایر قسمتها هم صورت گیرد.
میخواهم برای عکسبرداری از قسمت غربی حیاط، که در حال سپری کردن مراحل فرسودگی و تخریب است بروم که نگهبان جلویم را میگیرد: برای عکس گرفتن باید از مالک اینجا اجازه بگیری.
به سمت یکی از حجرههای مرمت شده حرکت میکنیم.
عصارزاده از فرزندان مالک این کاروانسراست.
داخل حجره که میروم با فضایی شبیه به حجرههای کاروانسرای سعدالسلطنه مواجه میشوم.
یک ورودی و دو اتاق درست رو به روی یکدیگر. برای قسمت ورودی هر اتاق دربی جداگانه ساخته نشده و به راحتی به هم راه پیدا میکنند.
فضایی نزدیک به ۴۰ متر در هر اتاق. در کل از این کاروانسرا ۱۱ حجره با فضایی مشابه به همین حجره، یعنی یک دالان و دو اتاق باقی مانده است.
همان آجر کاریها، همان دالانها که بیشتر در قسمت ورودی کافههای سعدالسلطنه وجود دارد و همان طاقبندیها در «کاروانسرای خورشید» هم دیده میشود.
سرگذشت کاروانسرای خورشید
عصارزاده برایم توضیح میدهد: این کاروانسرا ۱۰ سال زود از کاروانسرای سعدالسلطنه ساخته شده است. طبق روایات، محمدباقرخان سعدالسلطنه زمانی که به عنوان حاکم قزوین گماشته شد با کاروانسرایی از عهد سلجوقیان مواجه میشود. باقرخان در سال ۱۳۱۴ شروع به احیا و مرمت کاروانسرا میکند.
از عصارزاده میپرسم که محیط کاروانسرا به همین حیاط و چند حجره محدود بوده؟ که جواب میدهد: مساحت کاروانسرا فراتر از چیزی که امروزه باقی مانده بوده و حتی تا چندین خیابان پایینتر هم امتداد مییافته است. اما به مرور زمان دستخوش حوادث زمانه شده و امروزه تنها همین ۴۰۰۰ متر حیاط و چند حجره از آن باقی مانده است.
باقرخان پس از مرمت و ساخت قسمتهایی از این کاروانسرا که با نام خورشید شناخته میشود؛ دستور ساخت کاروانسرای سعدالسلطنه را میدهد.
نابودی نیمی از کاروانسرا در دوران پهلوی
در زمان رضاشاه، طرحی برای خیابانکشی از سردر عالیقاپو تا خیابان راهآهن ریخته میشود. در آن دوران کاروانسرای خورشید شکلی چهارایوانی داشته و شامل حجرهها، ایوانچهها و شترخانهایی بوده است. در طی اجرایی شدن طرح خیابانکشی، بخشهایی از این کاروانسرا و مهمانخانهای که در مجاورت مسجد جامع بوده تخریب میشود و حدود یک سوم از کاروانسرا تبدیل به خیابان میشود.
عصارزاده برایم تعریف میکند: بیش از سه چهارم بنای کاروانسراهای سعدالسلطنه در اختیار شخصی به نام حاج اسماعیل موذنی بوده است. حاج موذنی از معتمدین خاندان سعدالسلطنه بوده؛ اما اینکه به چه دلیلی و در چه دورانی این بناها به دست وی سپرده میشود در هالهای از ابهام قرار گرفته است. این کاروانسرا حدود ۷۰ سال پیش توسط پدر و عموی بنده از حاج موذنی خریداری میشود.
بعد از انقلاب تا سال ۱۳۷۵، این کاروانسرا که متعلق به پدر بنده بوده تبدیل به گاراژ و از سال ۱۳۷۶ اینجا تعطیل میشود. کاروانسرای خورشید، جزو اولین کاروانسراهایی در قزوین است که در این سطح مالک شخصی دارد.
ثبت ملی آثار تاریخی، انتهای کار نیست
عصارزاده میگوید: تا مدت طولانیای میراث فرهنگی پیگیر ثبت شدن این کاروانسرا به عنوان اثر ملی و تاریخی بود و موفق به ثبت رساندن آن هم شد. اما ثبت به تنهایی برای یک مجموعه و بنای تاریخی کافی نیست. طبیعتا همانطور که من به عنوان مالک وظایفی را در قبال این اثر تاریخی برعهده دارم؛ میراث فرهنگی هم باید عهدهدار وظایف خودش باشد. حالا این وظایف میتواند از طریق اعطای امتیازات خاص برای مرمت و بهرهبرداری از بنا باشد. در گذشته این کاروانسرا سردر خاص و بسیار زیبایی در قسمت غربی حیاط داشت که مزین به کاشی کاریهایی در نوع خود بینظیری بود. متاسفانه به دلیل عدم تخصیص اعتبارات برای کاروانسرا و بیتوجهی مسئولین کاملا نابود شد. برای نگهداری این سردر تلاش بسیاری کردم و حتی چندین بار از میراث فرهنگی درخواست کمک کردم اما به دلیل کمبود بودجه، هیچ اعتباری برای مرمت سردر اختصاص داده نشد.
تا سال پیش این سردر کماکان در برابر تخریبها مقاومت کرد اما نهایتا به دلیل فرسودگی بیش از اندازه تاب نیاورد و فروریخت.
خورشید سعدالسلطنه به مجموعهی تفریحی گردشگری تبدیل میشود
عصارزاده ادامه میدهد: در حال حاضر اقدام به مرمت کاروانسرا کردم و قصد دارم مجموعهی بوتیک ـ هتل پنج ستارهای را در این اینجا به اجرا در بیاورم. هزینهی احیای کل این مجموعه نزدیک به ۱۸۰ میلیارد تومان برآورد شده که بنده با هزینهی شخصی باید آن را پیش ببرم.
حیاط شترخان
وارد حجرهی کناری میشوم. در این قسمت، خبری از دالان و اتاقهای کوچک در مجاورت یکدیگر نیست. به جای آن با فضایی بسیار بزرگتر و طاقبندیهای آجری هلالی تو در تو که ساخت آن برای افزایش استحکام و مقاومت بنا در زمانهای گذشته مرسوم بوده روبهرو میشوم.
طاقچههایی با ارتفاع بلند و با طاقهای هلالی شکل در گوشه به گوشهی دیوار جایگذاری شده چینش این آجرهای ریز در ساخت تار و پود بدنهی بنا برایم شگفتانگیز و چشمنواز است.
حیاط شترخان در مجاورت این فضا قرار گرفته است. حیاطی به شکل نیمه سرپوشیده با چندین ستون آجری که طاقهای هلالیای روی آن سوار شدهاند. این طاقبندیها هرچه به سمت بالا و پوشش سقف نزدیکتر میشوند، شکل و شمایل تیزتری به خود میگیرند .
حلقههای فلزیای که برای بستن و نگهداری چهارپایان استفاده میشده همچنان در جای خود در گوشه و کنار حیاط به چشم میخورد. همین جزئیات ریز و کوچک باقی مانده از اعصار گذشته به جذابیت بیشتر این کاروانسرا میافزاید.
به سمت غربی حیاط حرکت میکنم
فنسهای فلزی دورتا دور این قسمت کشیده شده. به دلیل فرسودگی بالای حجرهها و احتمال فرو ریختگی، امکان تردد داخل حجرهها چندان برایم میسر نمیشود.
قسمتهایی از آجرهای هر سردر به شکل کامل و گاهی نصفه و نیمه فروریخته است. تزئینات خاصی از آجرکاری و یا کاشی کاری در بنا دیده نمیشود. از قسمتهای ریخته شده نگاهی به چینش آجرها میاندازم. جای تعجب ندارد که این بنا چطور پس از گذشت سالیان دراز و بدون کوچکترین مرمتی، آن هم در شرایطی که خارج از نوع کاربری خود و در سختترین شرایط یعنی به عنوان گاراژ مورد استفاده قرار میگرفته، پابرجا مانده است. آجرها به شکلی مرتب و بدون ذرهای فضای خالی، برخلاف معماری امروزی که در آپارتمان نشینی رایج است؛ روی هم سوار شدهاند.
در قسمتهایی نوار باریکی از کاشیکاریهای فیروزه، آبی و زرد و در قسمتهای دیگر آجرهای ریز رنگی که البته رنگ نارنجی آن بیشتر مشهود است دیده میشود.
از فضای بیرونی نگاهی به داخل حجرهها میاندازم.
هر حجره، شومینه و طاقهای منحصر به فرد خودش را دارد.
شنیدن آغاز مرمت این کاروانسرا در بین دهها خبر از نابودی اماکن تاریخی شهر قزوین، آن هم در بافت تاریخی خیابان سپه، برای من یکی از نوید بخشترین اخبار مربوط به آثار تاریخی در این مدت است.
عصارزاده مالک کاروانسرای خورشید سعدالسلطنه از تلاشهایش برای تخصیص امتیازات و اعتبارات بیشتر برای احیای بنا میگوید و امید دارد همانطور که بخش قابل توجهی از مصالح مورد نیاز برای مرمت کاروانسرا از سمت میراث فرهنگی فراهم شده است با توجه بیشتری از سمت این نهاد بتواند سرعت بیشتری به اجرای طرحش ببخشد.
هنگام خروج به کارگران که در حال التیامبخشی به کاروانسرا هستند؛ مصالحی که در گوشه و کنار گذاشته شده و به حجرههای مرمت شده نگاهی میاندازم.
حس میکنم این اسم، خورشید سعدالسلطنه، به راستی برازندهی این مجموعهی تاریخی است. انگار که خورشید سعدالسلطنه پس از سالها بیمهری و دست و پنجه نرم کردن با سختیهای زمانه، بالاخره در حال طلوع باشد…