صحنه پیوسته بجاست
- شناسه خبر: 13788
- تاریخ و زمان ارسال: 9 خرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
حکایت دیروز و امروز صحنه تئاتر در قزوین
نویسنده: رضا قدیانی
منزل استادمان خیابان نواب بود، کوچهاش جنب همین تربیتمعلم هست؛ استاد بلندبالا و رشید بود و نامش ابراهیم فرخمنش بود. همان که بچههای امروز نمایش ایشان را با یک پلاتو و عکسی بر دیوار آن به خاطر میآورند. ما که تشنه آموختن بودیم پشت سرش راه میافتادیم تا در خانهاش. یک روز در همان محوطه تربیتمعلم به یک سری تیرآهن زنگ زده اشاره کرد و گفت: «چند سالی است که قرار است اینجا را بسازند. سالن تئاتر میشود. چه سن بزرگیام دارد» بعدش با حسرت اضافه کرد: «خدایا یعنی به عمر من قد میدهد که یک روز روی این سن بازی کنم؟». عمرش کفاف نداد، بیست سالی هست که بین ما نیست، شاید هم یک کمی بیشتر یا کمتر؛ خدا رحمتش کند ولی اگر هم بود هیچوقت رنگ آن سالن را برای اجرای نمایش نمیدید. در کل بحث سالن نمایش، بحث تکراری و پرغصهای شده برای این قبیله وامانده تئاتر. آنطور که اهل فن میگویند اولین سالن نمایش قزوین، همان سالن پرتکبر روس مسلک شهرداری یا به قول قدیم بلدیه قزوینه. مرحوم میرفخرایی میگفت که اولین بار ابی (ابراهیم فرخمنش) را در حال اجرای باله در این سالن دیده. البته بماند اجرای نمایشهای گروه پرورش در اوایل قرن قبل که حداقل بنده هیچ کسی را بخاطر ندارم که این اجراها را به یاد داشته باشد. گویا سالن بعدی، سالن نمایش ارامنه بوده. اشتباه بنده را مرتکب نشوید. منظور سالن مدرسه رفیع نیست!. مرحوم احمد میرفخرایی از قول فیلیپ پووویچ، پزشک انسان دوست لهستانی مستقر در قزوین نقل میکردند که سالن اصلی ارامنه حدودای کلیسای کانتور بوده که بعدها تخریب میشود. اما شیوع نمایش در قزوین با ساخت دبیرستانهای مختلف و اختصاص قسمتی از فضای پرورشی به سالن نمایش بوده (قابل توجه تصمیم گیرندگان در حوزه مدرسهسازی!) آنچه که خودم به یاد دارم بزرگترین صحنه از آن سالن مدرسه محمد قزوینی بود. بزرگی این صحنه باعث شد که نمایشهای زیادی در آن اجرا بشود. در زمانی که مرحوم عزت ا… انتظامی برای آموزش یک دوره تئاتر به قزوین رفتوآمد داشته، با بچههای تئاتر قزوین نمایش «مردی که مرده بود و خود نمیدانست» نوشته پرویز صیاد را همزمان با تهران تمرین میکند. ماحصل آن اجرای همزمان دو نمایش در قزوین و تهران میشود. عکس آن هست. خودتان میتوانید ملاحظه کنید. آنطور که شنیدم گروه قزوین یک شب کار را تعطیل میکنند و برای دیدن نمایش به تهران میروند و با دعوت از گروه تهران آنها هم یک شب نمایش را تعطیل میکنند و به دیدن اجرای نمایش در قزوین میآیند. گویا نمایشهایی مثل «موناوانا» و «تقی فین فینی» هم در همین سالن اجرا شده. مدرسه دیگری که در دهه سی به همراه سالنی به روز (البته برای آن زمان) افتتاح شد، دبیرستان رهنما (بعدها مجاهدین اسلام) بود. شاخصترین نمایشی که در اوان تأسیس این سالن به روی صحنه رفت، نمایش «خشم دریا» به نویسندگی مرحوم فرهاد طاهری و کارگردانی مرحوم ابراهیم فرخمنش و بازی ابراهیم فرخمنش، احمد میرفخرایی، فرهاد طاهری، حسین سرشار و… بوده. گفتنی است این آقای سرشار بعدها اپراهای معروفی اجرا کرد و در فیلم اجاره نشینها هم بازی کرد بعد انقلاب این سالن به همت یوسف توانا (مسئول وقت واحد نمایش امور تربیتی) که آن زمان یوسف سیمیار بود و همیاری دانشآموزان تئاتری (از جمله بنده!) بازسازی شد و در 1364 نمایش «ایستگاه برزخ» به نویسندگی حسین نوری و کارگردانی ابراهیم فرخمنش به روی صحنه رفت. عکس این نمایش به همراه نوجوانی بنده! را میتوانید ملاحظه بفرمایید. یادش بخیر! در ضمن این نمایش اولین تئاتری بود که از قزوین برای دومین جشنواره تئاتر فجر ارسال شد. سالن بعدی قزوین، سالن مدرسه ارامنه رفیع بود که خوشبختانه مثل سالن رهنما هنوز پابرجاست. اوج فعالیت این سالن در دهه سی بوده ولی من شخصا در آنجا نمایش «سورپرایز» نوشته تاجبخش فنائیان و به کارگردانی نادر میرزایی را در سال 1361 تماشا کردم. سالن بعدی، سالن دبیرستان محمدرضا شاه پهلوی بوده که در ادامه تبدیل به دبیرستان پاسداران شد (و در حال حاضر فکر نمیکنم اصلا وجود خارجی داشته باشد). صحنهای که به طور تقریب هماندازه صحنه سالن رهنما بود و در آن نمایشهای زیادی به اجرا رفته که شاید قابل توجهترین آنها «بهترین بابای دنیا» نوشته غلامحسین ساعدی به کارگردانی مرحوم سیروس امیرغیاثوند بوده. این نمایش سال 1349 با بازی ابراهیم فرخ منش، فیروز ناپلئونی و … به روی صحنه می آید. استاد محمد ساربانها یک جا نقل میکردند که به نظرشان بهترین بازی ابراهیم فرخمنش را در همین نمایش دیدند. خدا جمیع رفتگان را بیامرزد و عزیزانی چون محمدآقا ساربانها را برایمان حفظ کند. قبل از اینکه به سالنهای پرطرفدار اجرای نمایش این شهر برسیم بهتر است یادی کنیم از سالنی که بعدها تبدیل به محل معراج شهدا شد: سالن پیشاهنگی. در این سالن کمتر نمایش به صحنه میرفته ولی نمایشهایی مثل «جادوگر شهر زمرد» به نویسندگی هوشنگ صفاکیش و بازی احمد میرفخرایی، عزیز میرابی، محمد ساربانها در همین سالن به روی صحنه رفته (که عکسش را میبینید). بیشتر محلی برای تمرین نمایش ها بوده . یکی از بهترین سالنهای قبل و بعد از انقلاب در اوایل دهه سی در خیابان هلال احمر امروزی ساخته میشود. سالن شیر و خورشید سرخ ایران و بعدها هلال احمر. یکی از کسانی که زحمت بسیار فراوانی برای این سالن کشیده خدابیامرز سیروس امیرغیاثوند بوده. در طبقه سوم این ساختمان سالنی به مراتب استانداردتر از دیگر سالنهای شهر واقع بود. مرحوم فرخمنش تعریف میکردند که طبقه دوم این ساختمان هم در زمان تصدی گری سیروس امیرغیاثوند در خدمت گروههای تئاتری بوده و قسمتهای اداری و پشت صحنه را شامل میشده. به اینصورت که هر کدام از اعضای گروه برای خودش کمدی داشت به همراه میز گریمی محدود و … نمایشهای مطرحی چون مونتسرا، نادر پسر شمشیر، راهها و کتابها، پنچری، خیمه سبز و … در زمان شیر و خورشیدی این سالن و نمایشهای حدیث عشق، مظلوم پنجم، طلوع دهکده، معمای ماهیار معمار در هنگامه هلال احمری این بنا به روی صحنه رفتند. (از هر دوره عکسی ضمیمه میکنم.) یادش بخیر! هنوز گاهی در خیابان هلالاحمر سری بالا میگیرم و به همراهم در حال قدم زدن قسمتی از آسمان را نشان میدهم و می گویم: باورت می شود من آنجا نمایش بازی کردم؟؟
پس از تأسیس مرکز آموزش تئاتر در سال 47 و اعزام کارشناس به قزوین (برای اولین بار در ایران و بصورت طرح پایلوت) ضرورت داشتن یک سالن کوچک ولی پویا حس میشد. سالنهای پروسنیموم (قاب عکسی) داشت به نفع بلک باکس و معماریهایی شبیه به آن از دور خارج میشد و متولیان فرهنگی دست به اجاره ساختمانی در ابتدای خیابان فردوسی میزنند و خانه فرهنگ را تاسیس میکنند. جالب اینکه برای اولین بار در خانه فرهنگ بجای صندلیهای ارج فلزی از صندلیهای ثابت امروزی استفاده میشد. بعد از تخریب خانه فرهنگ از این صندلیها تا مدتها در سالن میرعماد استفاده میشد (شاید هنوزم تکه پارههای آنها را بشود در قسمت انباری سالن پیدا کرد). در خانه فرهنگ است که به نوعی تئاتر قزوین شکوفا میشد. کارشناسان کاربلد به همراه هنرجوهای کوشا و قدیمیهای تئاتر همت میکنند و نمایشهای بسیار با کیفیت (با استانداردهای زمان) به روی صحنه میآورند: سفر، معدنچیان، افعی طلایی، سیزیف و مرگ و بسیاری نمایشهای دیگر. این سالن بعد انقلاب بخاطر تندرویهای سیاسی هر دو طرف بطور کامل تعطیل و چند سال پیش به جای آن مرکز خرید ساخته شد. یاد این هم بخیر. یکی از عجیبترین معماری صحنههای نمایش جهان در قزوین و زیرزمین مجتمع میرعماد اتفاق افتاده، میفرمایید نه؟ تشریف ببرید یک نگاه دقیق به آن بیندازید. معمار با ظرافت تمام و در هماهنگی با عوارض زمین، صحنهای کاملا غیر متقارن و چند زاویه پدید آورده که نمونهاش در جهان بی نظیره! ولی ما بچههای تئاتر که از رو نرفتیم. در همین سالن که با نمایش «آنکه گفت آری و آنکه گفت نه» نوشته برتولت برشت و به کارگردانی ابراهیم فرخمنش افتتاح شد، علاوه بر اجرای جشنوارههای مختلف حداقل دو نمایش شایان توجه یعنی «ماهان کوشیار» نوشته رضا قاسمی و به کارگردانی احمد میرفخرایی و «گوران» به کارگردانی علی ملازینل به روی صحنه رفت. باور نمیفرمایید؟ عکسهایش تقدیم شد! و سر آخر سالن نمایشی که پیر سال و ماه نیست ولی بیوفایی یار آن را تبدیل به تنها سالن فعال شهر و کولهبار خاطرات دوستان تئاتری کرده: سالن استاد ایزدفر (علامه رفیعی سابق). این یکی دیگر احتیاج به عکس و تفصیلات ندارد چون اکثر هنردوستان سری به این مکان زدند. سالنی که به قول دوستی ظریف: اینجا سی متر زیر زمین خودمان را هم خودمان نمیبینیم چه برسد به دیگران! البته سالن کتابخانه امام خمینی هم هست ولی هیچ وقت جزئی از داشتههای ما نبوده که بشود روی آن حساب کرد؛ هر چند که هر از مدتی با دردسر فراوان نمایشی هم آنجا اجرا میرود.
خب این از همه داشتههای ما در طی تاریخ نمایش این شهر! از این فهرست فقط سالن علامه و امام فعال باقی مانده. به قول معروف رستم است و یه دست اسلحه! ولی نیمه پرش: ساخت سالن تئاتر شهر در گوشه پارک ملت است. میشود گفت اولین سالنی که دقیقأ با کاربری نمایش ساخته شده نه مدرسهای و کتابخانهای که سالنی هم داره. امیدوارم که قضیه عمر کوتاه ما و آرزوهایمان به سرنوشت مرحوم فرخمنش و سالن شهیدرجایی دچار نشود. الهی آمین! نمیدانم متولی مجموعه تئاتر شهر چه شخص و نهادی خواهد بود ولی فقط میتوانم امیدوار باشم که در آینده و در سالن تخصصی تئاتر فقط نمایش به صحنه برود و همایشها و سمینارها و پخش فیلمها را برای سالنهای دیگر شهر لقمه بگیرند. امیدوارم که سمت مسئولیت این سالن به عهده کسی گذاشته شود که حداقلهایی از مدیریت فرهنگی را بلد باشد. فرهنگیا!! نه فرهنگی! امیدوارم که دستاندرکارانش نخواهند از ابتدا چرخ را اختراع کنند و گوش شنوایی برای شنیدن داشته باشند و خیلی امیدواریهای دیگر!
در ضمن امیدوارم در همان ساختمان تئاتر شهر همانند تئاتر شهر تهران، قسمتی را برای آرشیو تئاتر استان و کتابخانه تخصصی اختصاص بدهند که حداقل پاتوقی مطالباتی برای اهل فرهنگ و هنر این شهر باشد و خیلی امیدواریهای دیگر که راستش دیگر رمقی برای گفتنشان نیست.