شیوههای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات کاری
- شناسه خبر: 12378
- تاریخ و زمان ارسال: 18 اردیبهشت 1402 ساعت 08:00
- بازدید : 71

ترجمهی: ا. امیردیوانی
برای بسیاری از ماه شغل، منبع درآمد و عامل شناسایی و محل کار، جایگاهی است که تقریبا نیمی از عمر خود را در آن سپری میکنیم. در این باره بیندیشید اکثر ما روزی هشت ساعت از وقتمان را سر کار میگذرانیم. اگر ساعتهایی را که صرف رفت و آمد اضافه کار هم میشود، حساب کنیم، این زمان شاید روزانه به 10 یا حتی 12 ساعت هم رسد. در اینجا باید پرسید که آیا هرچه بیشتر کار کنیم کمتر لذت میبریم؟ امکان دارد شغلها، منبع ناخوشی و اندوهباری باشند. امروزه دو عامل فشار روانی (استرس) و افسردگی بالینی، محل کار را «خللپذیر» میسازند. به موجب بررسی پیمایشی که توسط جامعهی کارشناسان مددکار کارمندان (ایی ای یی ای) صورت گرفت، معلوم شد که فشار روحی و افسردگی بالینی، به ترتیب دومین و سومین مشکل بسیار مهم محل کار، البته بعد از بحران خانوادگی محسوب میگردد. برآورد شده است که هرساله در ایالات متحده بر اثر کاهش بازدهی، کارگریزی (غیبتگری) و مرگ نابهنگام، میلیاردها دلار به هدر میرود.
سپری کردن بخش اعظمی از زندگانی با غم و اندوه و باعث سرایت آن غمگینی به زندگی خصوصی شدن، امری عبث و بیهوده است. فراگیری شناخت و چیرگی بر افسرده حالی یا تنش شغلی برای زندگی کارا و پرثمر سودمند است.
پنجاه درصد تلفات جانی ناشی از ده علت عمدهی جانسپاری در ایالات متحده را میتوان به عوامل رفتاری، از آن جمله فشار روانی نسبت داد.
فشار روانی و کامیابی
برای انجام کار به نیکوترین شیوه، باید تنش و فشار روحی ایجاد کنیم و به جریان یافتن آدرنالین در خونمان نیاز داریم. ولی تنش زیاده از حد، موضوع متفاوتی است. مسخره است که چونیها (کیفیات) به اغلب احتمال ما را در نیروی کار ـ پرخاشگری، بلندپروازی، سائق (شور و شوق) و تاب و توان، کامروا گرداند و اینها عواملی هستند که اگر به روشهای صحیحی جهت داده نشوند، به احتمال زیاد دلمان را به درد میآورند.
نشانههای فشار روحی (استرس)
شایعترین علامتهای فشار بینهایت شغلی عبارتند از: خستگی، بیخوابی، پرفشاری خون، سردرد، زخم، ترش کردن و ناتوانی در تمرکز یا آرمیدن، تغییراتی در اشتها و بیمیلی جنسی.
وقتی کسی حس میکند که سر کارش نومیدانه تحت فشار است، حتی شبها و در دو روز تعطیلی آخر هفته هم نمیتواند از فکر مشکلات کاریاش رهایی یابد و در نتیجه احساس به دامافتادگی و بیاختیاری به وی دست میدهد که خود این دو نابسامانی، در زمرهی مشکلات قطعی شمرده میشوند.
چنانچه افسردگی بالینی مورد توجه قرار نگیرد، احتمالا از تنش محل کار ناشی میشود. چهبسا افسرده ولی به عنوان اعمال تکانشی (بر اساس انگیزهی ناگهانی) یا بینتیجه، زودرنجی (تندمزاجی) و خشم، دیر رسیدن و تمایل به دوری جستن از همکاران نمایان گردد.
عامل تنش شغلی چیست؟
کار زیاد و تعارض شخصیت (بویژه با بالادستان) دو نمونه از رایجترین علل تنش شغلی است. قبول مسئولیت سنگین، علت دیگری میباشد.
کسانی که در مشاغل مدیریت انجام وظیفه میکنند غالبا از حجم زیاد کار شکوه میکنند. اما امتیازی دارند که شاید از وجودش بیخبر باشند و آن نرمشپذیری است. این قدرت در آنها هست که از طریق جستار (بحث و گفتوگو) و حتی رویارویی، تنش محل کار را بزدایند.
این حالت پیوسته برای سایر کارکنان مانند کارگرانی که در خط تولید کار میکنند یا کسانی که به کارهای دفتری سرگرمند، رخ نمیدهد. پژوهش ثابت میکند پیشههایی ملالآور و یکنواخت به نظر میرسند همانقدر بر انسان فشار وارد میسازند که مشاغل اجرایی کارآمد.
ممکن است علت دیگر فشار روانی، دگرگونیهای حاصل در فناوری (تکنولوژی باشد که برای بسیاری از کارکنان بهخصوص کهنسالتر که احتمالا از اینگونه تغییرات بیمناک میگردند، تهدیدی به شمار آید، در صورتی که کارکنان خوب تعلیم نیافته حس میکنند که از گردونه بیروناند.
در پارهای موارد فشار محل کار احتمالا از آن جهت پدید میآید که ما حقیقتا نمیتوانیم از عهده انجام کار برآییم. گاهی افرادی که تازه ترقی کردهاند صرفا برای وظیفهی جدیدی که به آنها محول شده است نیاز به طی دورهای دارند خاصه اگر این نخستین شغل سرپرستی یا مدیریتیشان باشد.
پنج واکنش اساسی در برابر تنشهای محل کار
1ـ شریک غم دیگران بودن بدون آنکه گامهای اساسی در جهت تغییر وضعیت برداشته شود.
2ـ برای کاستن از سنگینی کار، طولانیتر و بیشتر کار کردن
3ـ روی آوردن به تلاش، جالب واکنشی به منظور اینکه بتوانیم سرزندگی را بازگردانده و کار بیشتری را در مدت کوتاهتری انجام دهیم.
4ـ جسما از شغل خویش کناره گرفتن یا آن را رها کردن و به دنبال کار دیگری گشتن یا زمان و توان صرف شده در سر کار را کاهش دادن.
5ـ تجزیه و تحلیل وضع، بازبینی راهبردها (استراتژیها) و به جست وجوی راهکارهایی برای دگرگونسازی موارد پرداختن.
در نگاه اول، به نظر میآید که واکنش شمارهی 5 عملیترین واکنش است.
به شرطی که تشخیص دهیم موقعیت شغلی ما تا چه حد از ید اختیار ما خارج است. موارد وابسته به کنشها و قواعد پدید آمده توسط دیگران چنان فزون است که حتی سازندهترین کوششها نیز قادر به تضمین آن نیستند. آنچه که میتوان تضمین کرد احساس نیکوی «پذیرش مسئولیت» شغلیمان است. از آنجایی که شرایط فردی خیلی زیاد فرق میکند، از اینرو راه حل صحیح برای هرکسی متفاوت است.
به یاد بسپارید که امکان دارد راهکارهای مستقیمی برای مشکلات حاصل از تنش شغلی وجود نداشته باشد.
پیشنهادهایی جهت کاهش فشار روانی کاری
1ـ مسئولیت شغلیتان را به عهده بگیرید.
تا جایی که مقدور است اولویتها را در نظر گرفته و مجددا تعیین کنید. نخست مراقب کارهای مهم و دشوار باشید و وقتتان را تنظیم نمایید. در این صورت کاراتر میشوید.
2ـ در مورد آنچه قادرید تغییرش دهید، تلاش بیشتری کنید.
هرگز تسلیم یاس و شکست نشوید. اهداف واقعی و دستیافتنی را مد نظرتان قرار دهید. هر آنچه شدنی است به انجام رسانید. مابقی را بپذیرید. حال آمادهی تداوم کارید.
3ـ هر بار، به عملی دست زنید.
هر طرح بزرگ را به کار کوچکتر و اجرا شدنی تقسیم کنید. فهرستی از تمام اموری که باید انجام یابند و زمان تقریب پایان هر یک تهیه نمایید. به کارها اولویت ببخشید. ابتدا کاری را به اتمام رسانده و آنگاه به سراغ بعدی بروید. کارها را تا زمانی آسان بگیرید که حس کنید نیاز به اجرا و نظارت داشته باشند.
4ـ با همکاران روراست باشید.
این مساله در مورد رئیس نیز صدق میکند. اگر دچار مخمصه شدهاید، عیان سازید. چه بهتر که در این رهگذر همدردانی هم داشته باشید. تنها شکوه نکنید. راهگشا باشید و پیشنهادهای عملی مطرح سازید.
5ـ بگذارید کارفرمایتان کمک کند.
بسیاری از شرکتها به کارکنان خود یاری میکنند تا به مدد برنامهی مساعدت به کارمند (ایی ای پی)، برنامههای تندرستی مشترک یا مراکز پزشکی مخصوص پرهیز غذایی (رژیم)، استعمال دخانیات و مشروبات الکلی، پیامدهای حاصل از تنشهای پیشهای را از میان بردارند. ببینید چه نوع خدماتی برایتان فراهم است.
6ـ کمتر کار کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید. دست از کارهایی بکشید که سرنوشتساز نیستند.
7ـ نشانههای خطر تنش شغلی را بشناسید.
از علایم فشار شغلی باخبر باشید و به محض اینکه از دست رفته و مهارنشدنی گشتند، اقدامی بورزید.
8ـ مراقب بهداشت جسمی خود باشید.
تندرستی جسمانی سبب میشود که تحمل فشارتان افزایش یابد. باید تغذیه و خوابتان متعادل باشد. به اندازهی کافی ورزش کنید. از مصرف مشروبات الکلی، دخانیات و مواد مخدر که نظم بدن و خواب شما را بر هم میزند بپرهیزید.
9ـ آرمیدن را بیاموزید.
دریچهی اطمینان سالمی اعم از ورزش، سرگرمی، موسیقی، مطالعه یا فقط پیادهروی بیابید و از آن به عنوان «پلی» بین کار و زندگی داخلی خودتان استفاده کنید.
10ـ از زندگی خصوصی خویش غافل نباشید.
برنامهای تنظیم کنید تا رعایت عدالت بین کار و زندگی شخصی را بر شما امکانپذیر سازد. از این کار دمی غفلت نورزید.
11ـ به فکر تغییر یا ترک شغل خود باشید.
گرچه این آخرین راه چاره است، ولی چنانچه وضع مالیتان پرداختن به اینگونه تصمیمات را ناممکن میسازد، در این صورت حواس خود را جمع زندگی داخلیتان کنید. اگر زندگی خصوصیتان پرثمرتر، مهیجتر و مفرحتر باشد، احتمال دارد پارهای از درد و رنج وضع ناشاد کاری را برطرف سازد.
یاری جستن از متخصصان دقیقا روش دیگر رویارویی با مشکل است. اطلاع از زمانی که آدمی به چنین یاری نیاز دارد، نشانه قدرت و خودشناسی است نه نمایانگر ضعف و سستی.
موارد کلی افسردگی محل کار
تقریبا همهی ما زمانی بر اثر رخدادهای تنشزای زندگی همچون از دست دادن شغل، بیماری یا درگذشت یکی از افراد خانواده پریشان خاطر میشویم. امکان دارد این افسردهجانی موقتا بر دقت و عملکرد شخص در سر کار اثر گذارد. در صورتی که پریشان دلی، بیش از دو هفته به دراز انجامد، وضعیت وخیمتر میگردد. افسردگی بالینی که سالانه افزون بر 19 میلیون آمریکایی را مبتلا میسازد یکی از درمانپذیرترین امراض انسانی است. متجاوز از 80 درصد افسردگان را میتوان با استفاده از دارو، رواندرمانی یا آمیزهای از دو روش درمانی، مداوا کرد. صرفا یک کارشناس شایسته و آموزش دیده قادر به تشخیص افسردگی بالینی است.
احتمال دارد دلافگاری بر اثر عوامل زیادی چون عدم تعادل بین مواد شیمیایی مغز، برخی دارو، بیماریهای وخیم همانند سرطان یا مرض قلبی، یا رویدادهای طاقتفرسای حیات نظیر مرگ یا طلاق صورت گیرد.
چنانچه شما یا یکی از کارکنانتان چند هفته دچار برخی از نشانههای زیر باشید، شاید وقت آن رسیده باشد که با متخصص بهداشت روانی مشورت کنید.
ـ کاهش چشمگیر توانایی انجام کار
ـ کندتر از معمول کار کردن
ـ توجه نکردن پیاپی به موعدهای مقرر
ـ بهانه آوردن برای ناتمامی کار
ـ بیدل و دماغ به نظر رسیدن و ناتوانی در تمرکز حواس به کار
ـ پی در پی آشفته و شوریده یا مات و بهت زده بودن
ـ کاسته شدن از علاقه یا شوق به کار
ـ خودداری از ایجاد روابط متقابل با همکاران
ـ خود را مدام به مریضی زدن
منبع نشریه: National Mental Health Association