شکوفهی هفتاد ساله
- شناسه خبر: 5204
- تاریخ و زمان ارسال: 7 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
این روزها از هرکسی بپرسی قدیمیترین ساندویچی یا به قول قدیمیترها همان اغذیهفروشی در قزوین کجاست؟ اغلب «شکوفه» را نامی آشنا میدانند.
اغذیه فروشی شکوفه در خیابان پیغمبریه قزوین است که به گفته صاحبش 70 سال قدمت دارد.
«اصغر میرعبدالعظیمی» مالک این مغازه است که بعد از سالها شاگردی کردن در بازار، وقتی جوانی حدودا 25 ساله بوده همراه با برادرش مغازه فعلیاش را در خیابان پیغمبریه میخرد و کاسبیاش را اینجا با ایجاد یک بقالی شروع میکند و هفتاد سال از پنجره همین دکان شاهد تغییرات خیابان و شهر بوده است.
*
حاج سید اصغر میرعبدالعظیمی که یکی از قدیمیترین کاسبان خیابان پیغمبریه است به خوبی تاریخ خیابان را میداند اینکه 160 سال پیش یک زرتشتی به نام «ارباب برزو» گذرش به قزوین میافتد و به قصد سرمایهگذاری در این شهر گراند هتل و سینماایران را میسازد و به خاطر این سینما برق را به شهر میآورد، همه را از حفظ است.
او که مقابل اولین گراند هتل ایران مغازه دارد معتقد است وقتی مسافران در شهرهای بزرگ مثل تبریز، شیراز، مشهد، تهران و… در مسافرخانه اقامت داشتند، اولین گراند هتل در قزوین ساخته شده بود و پذیرای میهمانان بود.
ـ45 سال است که هتل تعطیل شده و او 25 سال در زمان رونق هتل اینجا کار میکرده: «خودم به هتل پنیر و کالباس و کره و… میدادم. چلوکباب خوشمزهای داشت. اما اگر مشتری چیز دیگری میخواست وسایلش را از من میگرفتند.»
او همینطور به خوبی به یاد دارد که بیشتر مسافران هتل، خارجی بودند: «توریستهای خارجی بیشتر مشتریان هتل بودند. از اروپا و آمریکا و روس و… گرفته تا کمی هم آسیاییها.
آقای آئینهچی یکی از دکانهای پایین هتل را داشت. همه مسافران را از اینجا راهی ارمنستان، ترکیه، کربلا، مکه و… میکرد. هرکس میخواست از ایران سفر کند به خارج میآمد اینجا و آقای آئینهچی از همینجا سوار یکی از اتوبوسها میکردش و میفرستاد برود کشور مورد نظر.»
در مورد سرمایه شروع به کارش میگوید: «اینجا قیمتی نداشت. با برادرم شریک مغازه را گرفتیم.» میرعبدالعظیمی توضیح میدهد: «اول بقالی زدم. بعد دیدم اینجا بهترین جای شهر است. هم به سبزهمیدان نزدیک است و هم روبروی سینما است. خیلی بیشتر فروش میکنم اگر ساندویچ باشد. آن موقع قزوین هم ساندویچی نداشت. من هم چون زیاد به تهران رفت و آمد داشتم یاد گرفته بودم. اولین ساندویچهایم 5 ریال قیمت داشت. آن هم وقتی که چلوکباب 12 تومان بود.»
این کاسب قدیمی ادامه میدهد: «کتلت و کوکو و سالاد الویه و … بعد از انقلاب به دستور بهداشت ممنوع شد. گفتند سوسیس و بندری و کالباس و همبرگر بفروشید که کارخانهای و بهداشتی است. تا اینکه یک سال پیش دوباره من از بهداشت درخواست کردم که اجازه بدهند این غذاهای خانگی را بپزم و چون مرا میشناختند و کارم تمیز بود، اجازه دادند و ما هم شروع کردیم.»
او در مورد اینکه فرزندانش راهش را ادامه دادند یا نه توضیح میدهد: «بچهها درس خواندند سهتایشان معلم شدند و یکیشان هم در سرچشمه مغازه دارد.»
خانمی هم در مغازه هست که به گفته اصغر آقا ساندویچهای خانگی را این خانم میپزد. اصغر آقا از او راضی است و میگوید: «همه جور آشپزی بلد است.»
اصغر آقا حتی به خاطر دارد دوران موقتی را که سبزهمیدان باز بوده و بخشی از خیابان بوده است: «رضا شاه میخواست از اینجا رد شود و نمیدانم به کدام شهر برود که حکم کرد تا سبزه میدان خیابان شود. سبزه میدان را شکافتند و باز کردند و بخشی از خیابان شد. لشکر شاه هم رفت و برگشت. بعد از اینکه رفت دوباره سبزه میدان را مثل قبل کردند.»
او از روزهای قدیم قزوین به خوبی به خاطر دارد که قزوین جمعیت کمی داشت: «قزوین 40 هزار نفر جمعیت داشت. شهرصنعتی که در قزوین شروع به کار کرد، اهالی شهرهای شمالی آمدند و در کارخانجات قزوین مشغول به کار شدند و جمعیت زیاد شد.» میخندد و از قول آشناهای شمالیاش میگوید: «خودشان میگویند ما بیخون و خونریزی قزوین را گرفتیم.» او از زیاد شدن جمعیت شهر که میگوید به کم بودن دکان و بقالی هم اشاره میکند: «از اینجا تا دوراه همدان یک قهوهخانه بود به نام قهوهخانه «عباسعلی» از سبزه میدان تا ابتدای نادری و عمارت «دایی» هم یک مغازه نبود. همه اینها جدیدند.»
اصغر آقا از صفای خیابان میگوید و رونق بازار کاسبی خودش وقتی که از همه شهرهای کشور و از کشورهای خارجی به اینجا میآمدند: «خارجیها میآمدند اینجا. زبان همدیگر را نمیفهمیدیم. اشاره میکردند به مواد غذایی داخل یخچال که یعنی از این به ما بدهید.» او اشاره میکند به یخچالهای عمودی بزرگ ایستاده که در مغازهاش هست و توضیح میدهد: «آن موقعها یخچالهای تخت داشتیم تا ارتفاع یک میز. خارجیها میآمدند مشروبشان را میگذاشتند روی یخچال. میگفتم بردارید و بگذارید در جیبتان. ما جوازش را نداریم اینجا چنین چیزی بفروشیم. کلی طول میکشید تا منظورمان را به آنها بفهمانیم.»
*
ساندویچهای اغذیه فروشی شکوفه در همه دوران مشتریاش را داشته است. از نسل جدید تا قدیم. آنطور که اصغر آقا میگوید بچههای قزوین همه اینجا آمدهاند و در دورههای مختلف سنی مشتریاش بودند. «بعد هم که هر کدام بزرگ شدند و رفتند در اداره و جایی کار پیدا کردند دوباره با بچههایشان مشتری ما شدند.»
هنوز هم قیمت ساندویچهای مغازه شکوفه مناسب است و این کاسب قدیمی شهر بیشتر به فکر رضایت مشتری است تا سود جیبش.