شمع بیفروغ سوادآموزی
- شناسه خبر: 20291
- تاریخ و زمان ارسال: 20 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
هر ساله با فرا رسیدن مهر، ماه آغاز سال تحصیلی، دانشآموزان آماده رفتن به مدرسه و سوادآموزی میشوند. اما هستند کودکانی در مناطق محروم کشورمان و حتی از میان اتباع خارجی ساکن در ایران که از حق تحصیل محروم میشوند. تا پیش از این دغدغه بیشتر فعالان این حوزه خانوادههایی بودند که به خاطر اشتغال فرزندان و یا هزینههای تحصیل از قبیل خرید دفتر و کتاب و مداد و… اجازه تحصیل به کودکانشان را نمیدادند. اما حالا این دغدغه بیشتر شده؛ چرا که قوانین جدید در مرحله اجرا هستند تا کودکان اتباع برای تحصیل در مدارس ایران شهریه بپردازند.
*
بنابر ادعای روزنامه هممیهن، وزارت آموزشوپرورش اوایل تابستان بخشنامهای را صادر کرده که براساس آن مدیران مدارس موظفند برخلاف سالهای گذشته از دانشآموزان اتباع خارجی شهریه دریافت کنند.
به ادعای این روزنامه، این بیانیه پس از آن صادر شده که برخی از شهرهای ایران خبر از افزایش مانعتراشی برای تحصیل دانشآموزان اتباع خارجی، بهویژه دانشآموزان افغان میرسد. گزارشنویس به نقل از مسئولان استانی و نایبرئیس کمیسیون آموزش مجلس خبر میدهد که امسال حدود ۳۰۰ هزار دانشآموز اتباع خارجی به تعداد دانشآموزان اتباع در ایران اضافه شده است.
این گزارش تاکید کرده که سال ۹۴ آیتا… خامنهای برای تحصیل رایگان دانشآموزان اتباع خارجی دستور مستقیم داده است اما وزارت آموزش پرورش به دنبال پولی کردن آموزش آنها است.
بر همین اساس تعدادی از انجمنهای حامیکودکان، در واکنش به تحولات اخیر بیانیهای صادر و بر لزوم فراهمآوردن زمینه آموزش رایگان برای همه کودکان تاکید کردهاند. در این بیانیه تاکیده شده است که هر نوع تبعیض برای آموزش و تحصیل کودکان، ممنوع است.
انجمنهای حامی حقوق کودکان در واکنش به این اتفاقات در بیانیهای اعتراض خود را اعلام و تاکید کردند: «بیتوجهی به تحصیل کودکان، اخذ شهریههای گزاف، ایجاد موانع بسیار اداری و بروکراسی پیچیده برای ثبتنام کودکان اتباع و کودکان بدونشناسنامه و تعلل در صدور مجوز تحصیل این کودکان، گرفتار شدن خانوادههای اتباع در صفهای طویل در مراکز صدور مجوز در گرمای تابستان، همراهینکردن مدارس برای ثبتنام کودکان و عدم ثبتنام از کودکانی که هیچگونه اوراق هویتیای ندارند، همگی زنگخطری هستند برای آنکه در آیندهای نزدیک بر آمار کودکانکار نیز افزوده شود.»
خبرگزاری «تسنیم» نیز یازدهم مرداد ماه نوشته بود که روند ثبتنام دانشآموزان اتباع خارجی در مدارس جمهوری اسلامی ایران با تفاوتهایی نسبت به سالهای قبل از جمله ثبتنام آنلاین در مدارس مواجه است.
*
گلچهره یکی از کودکان کار افغانستانی ساکن ایران است. خودش میگوید: «من اصلا افغانستان را ندیدم. چیزی یادم نیست. از وقتی چشم باز کردم همینجا بودم.
گلچهره دختر بزرگ یک خانواده 6 نفری است. این خانواده نسبت به بقیه خانوادههای افغانستانی تعداد کمتری فرزند دارد و فرهنگ متفاوتی هم دارد. گلچهره حالا میرود تا در کلاس دهم ثبتنام کند. درس خواندن را دوست دارد و تا پیش از این همیشه دوست داشت وارد دانشگاه شود تا بتواند کار خوبی پیدا کند و از نظر مالی کمک خانوادهاش باشد. هرچند حالا هم او و خواهرانش کمک خرج خانواده هستند. خواهر کوچکتر او از کارهایی که میکنند اینطور میگوید: اوایل تابستان، قبل از کوره رفتن، همیشه میرویم گوجهچینی. هر کداممان یک طرف باغ و میان بوتههای گوجهفرنگی گم میشویم و وقتی برگشتیم باید سبدمان پر شده باشد از گوجهفرنگیهای رسیده و قرمز. اگر نه مادرم میفهمد رفته بودیم پی بازیگوشی و حسابی دعوایمان میکند. میپرسم بازیگوشی یعنی چی؟ از باغ بیرون میروید؟ و با توضیحاتی که او برایم میدهد متوجه میشوم که گاهی بچههای کوچکتر از آفتابسوزان میانه تابستان فرار میکنند و میان بوتهها جایی که سایه باشد دراز میکشند و در سکوت و آرامش آسمان را تماشا میکنند. ابرها را به شکلهای عجیب و غریب تصور میکنند یا برای خودشان رویاپردازی میکنند. این تفریح ممنوعه بعضی از این کودکان کار است که گاهی برای فرار از فشار گرما و کارهای سخت به آن رو میآورند. بچهها تعریف میکنند که وقتی که به کوره میروند اما خیلی نمیتوانند از زیر کار فرار کنند: «آنجا کار بیشتر است. اگر تمام نکنیم حسابی دعوایمان میکنند. تازه آنجا همه کنار هم کار میکنیم و نمیشود قایم شد.»
گلچهره اما دختری مطیع خانواده است. بیشتر از بقیه خواهرانش کار میکند و بازیگوشیهای اینچنینی ندارد. همیشه سخت کار کرده و درس خوانده چون تمام فکرش ساختن آینده متفاوت برای خود و خانوادهاش است. مثل همه فرزندان اول خانواده بیشتر احساس مسئولیت میکند.
اما این بار که گلچهره را میبینم از ثبتنام مدرسهاش جویا میشوم و از قیافه در هم رفتهاش میفهمم یک جای کار میلنگد. او تمام مراحل ثبت نام مخصوص اتباع را طی کرده و در این مورد توضیح میدهد: «اول مدرسه گفت که باید در سایت مهاجرت ثبتنام کنیم که چهل هزار تومان باید پول واریز میکردیم. بعد هم گفتند بروید دفتر کفالت که آنجا هم مبلغی پرداختیم تا کد یکتا بگیریم و پدر و مادر هم باید این کد را میگرفتند تا ما بتوانیم بگیریم. بعد هم کافینت برای ثبتنام در سایت مبلغی گرفت و در نهایت هم یک کد برایمان رسید که آن کد را باید میبردیم مدرسه تا ثبتنام میشدیم. در غیر این صورت ثبت ناممان نمیکردند.» از طرفی او معتقد است مدرسه هم قرار است هزینهای بگیرد که علاوه بر آن او هر سال 300 تومان برای کتابهای درسیاش به مدرسه میپردازد.
همه این هزینهها جدا از هزینه تهیه مانتو و شلوار و کیف و کفش و دفتر و مداد است که خانوادههای افغانستانی که اغلب هم از قشر ضعیف جامعه هستند مجبورند آن را بپردازند.
روزنامه هممیهن با استناد به بخشنامه مذکور شهریه دانشآموزان اتباع مقطع اول تا ششم ابتدایی را مبلغ ۶۰۰ هزار تومان، دوره متوسطه اول را ۸۰۰ هزار تومان، دور متوسطه دوم را یکمیلیون تومان و شهریه دانشآموزان مدارس فنیوحرفهای و کارودانش را یکمیلیون و ۲۰۰هزار تومان اعلام کرده است.
این درحالی است که بیشتر خانوادههای اتباع تعداد فرزندان زیادی دارند که برای هرکدام از آنها باید این مبالغ را بپردازند. پیش از این هم فرزندانشان زیاد ادامه تحصیل نمیدادند؛ پسرها باید وارد بازار کار میشدند و دخترها هم باید ازدواج میکردند؛ اما گلچهره که درسش خوب بود و در کارهای خانواده از همه بیشتر کمک حال پدر و مادر بود از آنها قول گرفته بود که درس بخواند و به دانشگاه برود.
اما اخیرا او غمگین است. به یکی از مربیانش در موسسه مردمنهاد گفته که قرار است برایش خواستگار بیاید. مادرش هم اصرار دارد که او ازدواج کند. مادرش معتقد است این بهترین خواستگاری است که او داشته. داماد سواد هم دارد 9 کلاس درس خوانده است. گچکار است و با اینکه همه خانوادهاش معتاد هستند اما اعتیاد ندارد.
قرار است بعد از عقد، گلچهره همراه همسرش به افغانستان برود و آنجا زندگی کند.
مربی گلچهره از او پرسیده که چرا مقاومت نمیکند؟ چرا به پدر و مادرش نمیگوید که دوست ندارد ازدواج کند؟ و گلچهره سرش را پایین انداخته و گفته با این هزینههای درس خواندن اگر هم ازدواج نکند پدرش نمیگذارد او زیاد درس بخواند و نهایتا یک سال دیگر هم بتواند به مدرسه برود.
*
تمام رویای تحصیل و ساختن آیندهای متفاوت برای گلچهره با افزایش سرسامآور هزینههای تحصیل به باد رفت. دختری که میتوانست با درس خواندن سرنوشت خودش و نسلهای بعد از خودش را تغییر دهد حالا اما باید خانهداری کرده و استعدادها و مهارتهایش را در پستوی خانه پنهان کند.
این سرنوشت غمبار بسیاری از کودکان حتی ایرانی است که میتوانستهاند با ادامه تحصیل طبقه و محیط اجتماعیشان را عوض کنند اما بنا بر سیاستهای غلط تصمیمگیری دولتها از تحصیل بازماندهاند و جهل زندگیشان را تیره و تار کرده است.