شکاف فرهنگی
- شناسه خبر: 4147
- تاریخ و زمان ارسال: 17 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 165
£
برخی مسئولین فرهنگی خیال میکنند که شکاف موجود از ندانستن است. و از مراحل تبلیغ، فقط جلب توجه را دریافتهاند و کاری به مطالعه و ادراک و انتخاب و ترجیح ندارند. آمار میدهند و خیال میکنند به تکلیف فرهنگی ـ انقلابی و عقیدتی خود عمل کردهاند.
برداشت بسیاری از جهاد تبیین هم همین مقدار حقیر و محدود است. آنقدری که فقط کلامی بگوئیم و شنیده شود. و کاری به فهمیدن و علتهای نفهمیدن نداشته باشیم.
£
قرآن کریم میفرماید: آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید و خودتان را فراموش میکنید؟ با اینکه کتاب میخوانید آیا فکر هم میکنید؟ (44 ـ بقره)
در حدیث آمده است مردم را به غیر زبان و در واقع با رفتار خود دعوت کنید. (کونوا دعاه الناس به غیر السنتکم)
اگر کسی میخواهد واقعا کار فرهنگی کند، باید بررسی کند که ما و مسئولین چه میکردیم که مردم؛ آنقدر به ما اعتماد داشتند که انقلاب را پیروز کردند و تحویلمان دادند و امروز مگر چه میکنیم که روز به روز به ما بیاعتمادتر میشوند و از انقلاب و دین فاصله میگیرند. نه میخواهیم شعار بدهیم و نه میخواهیم پاسخ دشمنان را بدهیم. فقط میخواهیم ببینیم مشکل کجاست؟
ما وقتی انقلاب کردیم کاری به ظاهر مردم نداشتیم. کراواتی و صورت تیغ زده و بیچادر و روسری برای ما فرقی نداشتند با دیگرانی که خیال کردیم باید اسوه و الگو مردم باشند.
یک عده جوان و میانسال دست از جان شسته و دنیا را طلاق داده مسئولیتهای ایجاد شده یا خالی شده را پر کردند. بدون اینکه ادعایی داشته باشند. فقط برای خدمت به مردم و راضی نگاه داشتن آنان. جوانانی که با تحلیلهای شریعتی و کتابها و تعلیمات و سخنرانیهای مطهری و باهنر و مفتح و بهشتی به سلاح فکری و اعتقادی مسلح شده بودند و در چند جهت مبارزه فکری و عملی میکردند. و چون میدان آزاد بود؛ باید خود را بدون تکیه به اسلحه و قدرت در برابر آنان از نظر اعتقادی و استدلالی و اجرایی قوی میکردند.
روزی هم که جنگ شد گویی به مردم بدهکارند و برای حفظ انقلاب و وطن به جبههها رفتند و آن رشادتها را به جا گذاشتند که شرحش مثنوی هفتاد من است.
همان از خود گذشتههای دست از جان شسته وقتی برای مرخصی پس از ماهها نبرد تن به تن میآمدند؛ به جای اینکه به فکر زندگی و زن و بچه خودشان باشند دغدغه مردم را داشتند و کوچکترین نارضایتی را که میشنیدند مثل اینکه وکیل و وصی مردم هستند میرفتند به فرمانداری، استانداری و شهرداری مشکلات مردم را با مسئولین در میان میگذاشتند و بزرگترین ترسشان این بود که مبادا ناراضی تراشی شود. خود را به مردم بدهکار میدانستند که انقلاب را دودستی تقدیم آنان کردند.
در همین قزوین شهردارانی بودند و مسئولینی که حقوق و دریافتیهای بیش از نیاز را برمیگرداندند یا بیخبر بین فقرا تقسیم میکردند. لابی که هیچ. بلکه اگر کسی را بهتر از خود میدانستند؛ تلاش میکردند که آن فرد بهتر به تصدی پست منصوب شود. رزمندگانی نامدار در همین قزوین وسایل خانگیای که به عنوان جهیزیه بعد از ازدواج به آنان تعلق میگرفت را بین نیازمندان تقسیم میکردند و خود را به سرعت به جبههها میرساندند. بسیاریشان شهید شدند و تنها عکسهایی از آنان به جا مانده است و مرامشان فراموش شده است.
یاران همان رزمندگان که به مقام شهادت نائل نیامدند و باقی ماندند؛ آیا همان مرام را حفظ کردند؟جوان دانشجوی یکلاقبایی که هیچ تعلق دنیایی نداشته؛ نه مالی نه مقامی نه درجهای نه حتی لباس فرمی. با یک تفنگ مملکت را و وطن را حفظ و تجاوز را دفع کرد. او کجا و میانسال و کهنسال مدعی امروز کجا که هم به مال رسیده است و هم به مقام و هم به احترام مردم. هم اسلحه دارد و هم نماینده و وکیل و شورا و همه دستاندرکاران اگر با اشارت آنان به جایی نرسیده باشند امروز گوش به فرمان هستند کجا؟
محسن رضایی فرمانده سپاه همیشه پیروز کجا و این نامزد مادامالعمر شکست خورده ریاستجمهوری کجا؟
به مال رسیدند و به مقام رسیدند و این کافی نبود، به تحصیلات هم رسیدند!! دکترای اقتصاد و خیال کردند با تحصیل سهمیهای و سفارشی در اقتصاد باری اقتصاددان هم میشوند و اقتصاد را میتوانند نجات بدهند و شیشه عمر این بیمار را به دست گرفتند و دست به دست میکنند و هر لحظه به مرگش نزدیک مینمایند.
بدون تعارف تمام سهمیههای تحصیلی و شغلی و امتیازات دیگر عادلانه نیست و اثرش شکاف فرهنگی است.
آن انقلابیای که در کردستان با کومله میجنگید که از آنان خطرناکتر نیرویی نبود؛ و زمان مرخصیاش برمیگشت جلوی دانشگاه بدون اسلحه با زبان و شکیبایی و منطق از انقلاب دفاع میکرد کجا و این انقلابیای که در کاخ مصادره شده یا خودساخته زندگی میکند و با اشارهاش پستها و مناصب جابهجا میشوند کجا؟
شکاف فرهنگی بین آن انقلابی و این انقلابی است. اما این تغییر رفتار در عرض چهل سال اتفاق افتاده و مثل آن قورباغهای در آب داغ که کمکم حرارتش را به جوش نزدیک کردند و نفهمید و از آب داغ نجهید؛ داغی آتش جهنم را احساس نمیکنیم. انقلابی شاگرد مطهری کجا و انقلابی ساخته مداحان کجا؟
اگر نماینده شورا و مجلس و حتی رئیسجمهور، نماینده و وکیل اکثریت ملت باشند؛ که تازه امام فرمود شما ولی مردم نیستید، وکیل مردم هستید. و وکیل مردم اگر زندگیاش با خود مردم فاصله و تفاوتی نداشته باشد میفهمد که تورم سالی چهل درصد یعنی چه و روی تحمل و مقاومت مردم شعارهای صد من یک غاز نمیدهد.
شکاف فرهنگی این جاست که دهه هشتادی و هفتادی و شصتی دیگر زبان ما را نمیفهمند و ما هم زبان آنان را نمیفهمیم.