شرافت، اصلی برای زندگی
- شناسه خبر: 42799
- تاریخ و زمان ارسال: 25 شهریور 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

مهناز اسماعیلی ـ پژوهشگر اجتماعی و حقوقی
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت
مولانا
شرافت در لغت به معنای اصالت، بزرگواری، نجابت و بزرگمنشی است و در اصطلاح تلاش انسان در راه کمال و بزرگی که از خویشتنشناسی آغاز میگردد و سپس به آن کمال مطلوب میرسد. هر چقدر شناخت انسان نسبت به خویش فزونی یابد در راه دستیابی به شرافت پیروزتر خواهد بود.
شروع بارقه شرافت در انسان از خواست و ارادهاش در جهت نیل به بزرگمنشی و اصالت بوده و تا نخواهد و تلاش نکند نمیتواند به شرافت دست یابد. «طی مسیر» رسیدن به شرافت مهمترین قسمت آن است که این طی طریق با شناخت صورت میپذیرد. شرافت آن است که برای رسیدن به کمال انسانی مسیر درست را یافته و در صدد رسیدن به آن برآئیم.
راه درست دستیابی به شرافت، نیازمند یافتن پارادایمهای رسیدن به آن است. برای همین منظور شاید بتوان با تقسیمبندی، اصول و گزارههایی از آن را بیان نمود که به مقصود نزدیکتر باشد.
گزاره وفاداری و مسئولیتپذیری: این اصل نشان دهنده آن است که انسان شرافتمند در کار و حرفه خود، در محیط اجتماعی و یا در خانواده نسبت به مسئولیتی که بر عهده دارد به طور تمام و کمال وفادار و مسئولیتپذیر بوده و شرایط اخلاقی را رعایت نماید.
گزاره صداقت: صداقت در انسان به دور از فریبکاری، دروغ و تهمت است. در هیچ مکتبی (چه الهی، و چه غیرالهی) دروغ و فریب و تهمت و … پذیرفته نیست و توجیهی نیز ندارد.
گزاره احسان و عدم سوءرفتار: انسان متعقل جهت رعایت حقوق دیگران در راه شرافت به نیکی پرداخته و از هرگونه سوءرفتار میپرهیزد زیرا اصل اساسی انسانیت نیکی و احسان است.
گزاره عدالت: بیشک عدالت و داد، یکی از بزرگترین دستاوردهای شرافت است. داد و عدالت به معنی جانبنداری فردی و گروهی است، چه در خانواده و یا در جامعه. تفاوتی ندارد که در چه جایگاهی هستیم، آنچه شرافتمند است دادگری و رفتار به عدالت است.
گزاره احترام به حقوق و کرامت انسانی: زمانی که گزارههای قبل را در حول محوریت شرافت میپذیریم، گزاره احترام به حقوق و کرامت انسانی به خودی خود تجلی مییابد. جامعهای که در آن کرامت انسانی افراد اولویت باشد، نمیتواند از این دایره، تخطی کند اما اگر در جامعه هر رفتار غیرانسانی و غیرشرافتمندانه شیوع یابد، توجیهات هم زیاد شده و هر لحظه با مشکلی مواجه خواهیم بود و دردناکتر اینکه توجیهات آن را باید متحمل شویم و هر لحظه زخم کهنه بیاخلاقیها با این توجیهات عمیقتر میگردد.
در این مقوله کوتاه به برخی از انواع کاربردی شرافت در جامعه پرداخته میشود.
شرافت در خانواده
آموزش اخلاق و انحصارا شرافت، از دوران قبل از ازدواج دو نفر، آغاز میگردد یعنی هر فرد از بدو تولد برای تشکیل خانواده در آیندهای نه چندان دور آماده میگردد بنابراین افراد با کولهباری از تجارب، آموزشهای درست و غلط وارد نهاد خانواده میشوند و سپس فرزندی را به دنیا میآورند که همه گزارههای آن خانواده را از حیث اخلاق و تربیت به دوش میکشد و تا پایان عمر نیز به همراه خواهد داشت و او نیز به نسل بعد منتقل خواهد کرد، بنابراین وقت آن است که هر فردی بخواهد و بتواند که بهترین اصول اخلاقی و انسانی را به فرزندانش منتقل نماید و آنان را چنان شرافتمند تربیت کند که ابعاد انسانی و اخلاقی جامعه حفظ شود.
کافی است به عنوان پژوهشگر یک روز از زندگی خود را در زندان و یا اورژانس بیمارستان و یا مدرسهای به تفکیک جغرافیایی (بالا و پایین شهر) بگذرانیم، همان یک روز برای نگارش دهها کتاب در زمینه تاثیر تربیت خانوادگی بر فرزندان کافی است، تا بدانیم که خانواده در اثرگذاری برای تربیت نسل شرافتمند، پارادایمی بسیار مهم تلقی میگردد.
DQ یا ضریب شرافت چیست؟ DQ خلاصه شده واژههای انگلیسی Decency Quotient به معنای ضریب شرافت است این واژه مفهومی نو در محیط کار دارد که میزان، انصاف، مراقبت فرد نسبت به دیگران، درستکاری و عدالت فرد نسبت به همکاران، مشتریان و افراد ذینفع را دربر میگیرد. حول محوریت این مسائل، ما با EQ که هوش هیجانی است مواجه نیستیم بلکه DQ (ضریب شرافت) از سطح بالاتری نسبت به EQ هوش هیجانی برخوردار است. در EQ فرد میتواند احساسات دیگران را به خوبی درک کند اما لزوما به دنبال کار درست و منافع جمع نیست اما در DQ فرد علاوه بر درک احساسات دیگران و همدلی و همدردی با ایشان به دنبال منافع و رفاه جمع بوده و برای آن تلاشی ارزشمند انجام میدهد. چنین فردی به ارزشهای اخلاقی پایبند بوده برای اخلاق و در گرو آن منافع احترام قائل است. در چنین محیط کاری میتوان به ـ محیط امن شغلی ـ کاهش تنشها و تعارضات، افزایش اعتماد و تعهد، افزایش بهرهوری، رضایت شغلی مطلوب دست یافت.
مطالبی که در این نگارش به آن پرداخته میشود به مختصرترین شکل ممکن آن است زیرا مجالی برای بسط و گسترش مطلب نیست؛ با این اوصاف اگر به جد و بسیط به مطالب بیندیشیم و مطالعه کنیم به این نتیجه میرسیم که میزان DQ یا شرافت شغلی به طول تاملبرانگیزی دچار سقوط بوده و چالشهای زیادی را دربر گرفته است که نیازمند توجه مسئولین و سپس مردم است، این که کجای کار مشکل داشته که به این جا رسیدهایم؟ مشکل کار کجاست؟ در آموزش و پرورش، فرهنگ خانوادگی و فرهنگسازی جامعه، پرداختن به امور فرعی به جای اصلی در سیاستهای کلی و جزئی و …
شرافت در دینداری
از نظر قرآن کریم شریفترین انسانها کسانی هستند که جانشینی خدا در زمین را به خوبی ایفا کردهاند به این شکل که به هر میزان که انسان شرافت و اخلاق را در زمین ارج نهاد، جانشینی او از جانب خداوند به بهترین شکل صورت پذیرفته یعنی جانشینی خدا بر زمین مساوی است با اخلاق و شرافت (بقره/30) برای نیل به این هدف، انسان میبایست پرهیزکار باشد یعنی، متعهد، درستکار و پاک از هرگونه آلودگی. دینداری همان داشتن شرافت و آزادگی است و پیمودن راه حق نه به معنای برداشتهای شخصی و مصادره به مقصود هر آنچه در دین وجود دارد که متاسفانه در جامعه دینی به وفور مشاهده میگردد که افراد آنچه را که در دین با آن برخورد دارند را با برداشتها و منافع خود همسو کرده آن را به نام دین ارائه میدهند. در ذیل مطلب به نمونهای اشاره میشود:
حدیثی به نقل از پیامبر در برخی محافل مذهبی و یا اجتماعی با قدرت نقل میشود با نام حدیث مباهته در حالی که اکثر فقیهان برداشت از این حدیث را آن نوع که برخی با هیجان بیان میکنند صحیح نمیدانند. در این حدیث از امام صادق به نقل از پیامبر چنین گفته شده: «هرگاه پس از من شبههافکنان و بدعتگزاران را دیدید، از ایشان بیزاری بجویید … و با آنان مباهته کنید تا به تباه کردن اسلام طمع نکنند. گروه معدودی از فقها کلمه مباهته را تهمت معنا کردهاند و اکثر فقها از جمله آیتا… مکارم شیرازی، شهید مطهری، شیخ انصاری، شبیری زنجانی و آن را مباحثه برای به چالش کشاندن بدعتگذار و قانع کردن اهل بدعت با استدلال محکم» معنا کردهاند. پس چگونه است گروهی متعصب و کممطالعه با فریاد زدن آن را تهمت معنا کرده با صراحتی عجیب آن را اشاعه میدهند؟
آیا میشود تهمت را شرافت دانست؟ آیا میشود با تهمت و افترا اسلام را گسترش داد و تبلیغ کرد و فراتر از آن آیا میشود با تهمت مسلمانان را، مسلمان نگه داشت؟ تهمت و افترا و دروغ هیچگاه جزئی از شرافت و اخلاق به شمار نمیروند.
مطالب فوق نمونه بسیار کوچکی از دینداری و شرافت است مصداقهای فراوانی وجود دارند که به وفور در جامعه قابل مشاهده هستند.
مقوله شرافت بسیار گسترده و پرچالش بوده و نیازمند مباحثه و پژوهشهای بسیاری میباشد؛ امید که در فرصتی دیگر ادامه این مقوله ارزشمند را بنگارم.








