سیگار؛ افیون پرطرفدار
- شناسه خبر: 13883
- تاریخ و زمان ارسال: 10 خرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
این روزها خرید و فروش سیگار یکی از پرسودترین تجارتهاست. متقاضی زیاد دارد. آن هم متقاضیانی که نمیتوانند آن را نخواهند. اگر چند بار به سراغش بروند و زیر زبانشان مزه کند دیگر کنار گذاشتنش کار حضرت فیل است!
این روزها که شیب مصرف سیگار در جامعه ما صعودی و تند است شاید گاهی باید بنشینیم پای صحبت بزرگترها و مو سفیدکردههای این راه که ببینیم مقصدش کجاست؟
*
دکتر رنجبر ـ مدیر دفتر بیماریهای غیرواگیر و سلامت روان سازمان بهداشت جهانی در همایش دانشگاه بدون دخانیات، گفت: روند استعمال دخانیات در نوجوانان و جوانان افزایشی است. در فاصله پنج ساله ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ شیوع استعمال دخانیات در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال ۸۸ درصد در خانمها و ۱۹ درصد در آقایان افزایش یافته است و همچنین در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۶ شیوع استعمال دخانیات در گروه سنی ۱۳ تا ۱۵ سال در دختران ۱۳۳ درصد و در پسران ۱۳ درصد افزایش یافته است. مصرف قلیان در دوره ۱۰ ساله ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ نیز ۵۷ درصد در زنان و ۱۷ درصد در مردان افزایش یافته است. در مطالعه دیگری که در بین ۲۰۰۰ خانم در استان البرز در سال ۱۴۰۰ انجام شد، شیوع مصرف قلیان ۱۰.۵ درصد بوده است. سایر مطالعات نیز نشان دهنده دو برابر شدن شیوع مصرف دخانیات در پسران و دختران است.
وی افزود: قلیان دروازه شروع مصرف دخانیات و سیگار دروازه شروع مصرف مواد مخدر است. متاسفانه شیوع مصرف قلیان در خانمها و نوجوانان در حال افزایش است.
مدیر دفتر بیماریهای غیرواگیر و سلامت روان سازمان بهداشت جهانی نسبت به روند شیوع مصرف دخانیات در کشور هشدار داد و عنوان کرد: بررسیهای سازمان بهداشت جهانی میگوید اگر روند فعلی ادامه داشته باشد، ایران یکی از ۳ کشوری خواهد بود که بیشترین شیوع استعمال دخانیات را در دنیا خواهد داشت.
*
ساعت 2 ظهر است. سه دختر که با مانتو و شلوار مدرسه به نردههای پارک تکیه زدهاند از دور نظرم را جلب میکنند. مدل سیگار کشیدن دوتایشان که انگار خیلی حرفهای هستند و دود سیگار را با غلظت بیرون میدهند مرا به یاد فیلمهای خارجی میاندازد. با احتیاط نزدیک میشوم و آرام میپرسم فندک دارید؟ یکیشان فندکش را جلو میآورد و بهانهای میتراشم که سیگارم همراهم نیست. میگویند آنها هم بیشتر از یک نخ همراه ندارند: «پاکتی بخریم شر میشه» میپرسم چند وقت است سیگار میکشید؟ و به همدیگر نگاه میکنند و میخندند. یکیشان میگوید: «خیلی وقت نیست.» آن دیگری دنباله حرفش را میگیرد: «گاهی بعد از امتحان، گوشه پارک یکی دو نخ میکشیم یا تابستان که در کافههای مجاز جمع میشویم.» از خانوادهشان میپرسم و اینکه خبر دارند. یکی که موهای چتری مشکیاش روی پیشانی ریخته میگوید: «زیاد نمیخریم که بفهمند. مادر من اما یک بار در کیفم فندک پیدا کرد و واقعا قشقرق به پا کرد. از آن موقع یاد گرفتم آسه بیام و آسه برم؛ همیشه هم اسپری دارم در کیفم که بعد از سیگار بزنم به لباسم هم آدامس میجوم که بویش در دهانم نماند.»
دیگری که موهای روشنتری دارد میگوید: «پدر و مادر من اما کاری ندارند. یعنی کیفم را نمیگردند. اما من هم حواسم هست بهانه دستشان ندهم چون اگر بفهمند دیگر همه حرکاتم زیر ذرهبین میرود و آزادیهایم کم میشود.»
میپرسم سیگار را از کجا تهیه میکنید؟ مغازهدارها راحت به شما میفروشند؟ و توضیح میدهند: «تقریبا همه میفروشند. بیشترشان کاری ندارند فقط بعضیها قبل از فروختن یکم غر میزنند. مثلا میگویند شما که سن و سالی ندارید این چه وضعی است؟ و از این حرفها. اما آخرش هرچقدر بخواهیم سیگار میدهند. مخصوصا ما که سیگار نخی میخریم و سودش برای فروشنده بیشتر از سیگار پاکتی است. از خدایشان هم هست.»
دیگری میگوید: «دوستان من بعضیها هستند که به دروغ میگویند برای پدرم میخواهم اما من حوصله دروغ بافتن ندارم. اگر هم ندهند میروم یک جای دیگر. فروشنده که قحط نیست. آنها هم از ترس از دست دادن مشتری حتما میفروشند.»
*
محمد نزدیک به هفتاد سال سن دارد. او که در روز حدود یک پاکت سیگار میکشد میگوید در فکر ترک سیگار است. میپرسم چند وقت است میخواهد سیگارش را ترک کند؟ و سری تکان میدهد و میگوید: «از روزی که فهمیدم درگیرش شدم.» او که به گفته خودش در زندگی اهل هیچ خلافی نبوده از سیگار کشیدن بسیار پشیمان است: «اشتباه کردم و دیگر نمیتوانم از دستش خلاص شوم.» محمد ادامه میدهد: «گاهی یک بار امتحان کردن یک چیزی مثل سیگار هم اشتباه است. آدم را از زندگی ساقط میکند. من 22 ساله بودم که اولین سیگارم را کشیدم و واقعا اسیرش شدم.» میپرسم هیچ وقت در این 40-50سال سیگار را ترک نکردید؟ و جواب میدهد: « یک بار بیست سال پیش کلا گذاشتمش کنار. اما بدتر شد. روزی یک بار قلیان میکشیدم که بعدا فهمیدم ضررش چند برابر سیگار است. یک سالی آن وضع را داشتم تا اینکه دیدم بیفایده است؛ من که از قلیان بیزار بودم، همیشه پشت ماشینم داشتم و در مسافرت یک روزه حتی باید با سختی آتش درست میکردم و قلیان میکشیدم. از نظر اجتماعی هم وجهه خوبی نداشت و همه اینها باعث شد دوباره برگشتم سمت همان سیگار. شیشه قلیانم را هم شکستم.» او تاکید میکند: «واقعا در همه این سالها از ته قلبم هر بار که یک نخ سیگار دستم میگرفتم دوست داشتم و دارم بگذارمش کنار، اما نمیشود. طوری آدم را گرفتار میکند که حتی با اینکه میدانی به مال و جانت آسیب میزند اما باز هم نمیتوانی کنارش بگذاری.»
*
سیگار، افیونی که دیرزمانی است در کشور ما پیدا شده و فیلمهای خارجی و بعد هم داخلیهای کپیکار آن را برای بسیاری جوانان الگویی ساختند از خوشتیپی و اصطلاحا داشتن کلاس، حالا آنچنان مهارنشدنی است که نمیشود حریفش شد.