سیاحت قزوین در سفرنامهها
- شناسه خبر: 33016
- تاریخ و زمان ارسال: 26 فروردین 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

سیاحان و مستشرقان، باغستان سنتی و تاریخی را رکن اصلی شهرسازی در مینوشهر توصیف کردند
آرش صالحی ـ شهر قزوین در سفرنامههای تاریخی یکی از نقاط پراشاره ایرانزمین محسوب میشده و علاوه بر پرداخت مفصل مستشرقان غربی به این شهر، بزرگانی مختلف از دنیای اسلام هم در سفر خود به ایران از اوصاف و احوال این شهر سخن گفتهاند و در واقع این شهر یکی از نقاط مهم عبور کاروانهای مختلف در برهههای مختلف تاریخی بوده که به ویژه در قرون اخیر بیشتر مورد توجه سیاحان و گردشگران نامدار و نامور اروپایی از جمله شاردن هم قرار گرفته است. شهری که نقش مهمی در روایات کتاب نزهتالقلوب حمدا… مستوفی دارد که به عنوان یکی از جغرافیدانان و تاریخنویسان برتر همه قرون در این دیار مینودری به آغوش سرد خاک سپرده شده است. موضوع آب و قناتهای قزوین از محورهای مشترک توصیفات تاریخنویسان و مستشرقان از قزوین است. با توجه به آغاز سال نو و علاقه ایرانگردان به حضور در کهنشهر قزوین خواندن توصیفات این سیاحان و مستشرقان خالی از لطف نیست.
قزوین شهری قلعهدار با درختان دیم
«احمد بن علی قلقشندی»، جغرافیدان مسلمان در کتاب جغرافیای تاریخی ایران در قرن نهم هجری موقعیت جغرافیایی قزوین را اینچنین توصیف کرده است: «در اقلیم چهارم واقع است. طول جغرافیایی آن 75 و عرض آن 37 درجه است.»
همچنین قلقشندی از قول ابن حوقل دیگر جغرافیدان مسلمان آورده که «قزوین شهری دارای قلعه است و آب آن از باران و چاه تأمین میشود. قناتی کوچک دارد که از آبش فقط برای خوردن استفاده میشود. شهری مستحکم است و دارای درختان و تاکهایی است که به صورت دیم سیراب میشود و کسی آنها را آبیاری نمیکند. آب جاریای جز آنچه نوشیده میشود و به سوی مسجد میرود، ندارد. ابن حوقل در جای دیگری گفته که «آب قناتش موجب وبا میشود.»
توصیفی که ابن حوقل آورده توصیف مختصر و مفیدی است که تا حدودی ساختار شهری باغمحور قزوین را توصیه میکند که در آن روزگار هم بدون آبیاری و به صورت دیم آبرسانی میشدند. نکته جالب اینکه نوشیدن آب قنات این شهر را عامل ابتلا به بیماری وبا دانسته که امروز هم میتواند مورد بررسی کارشناسان بهداشت دانشگاه علومپزشکی قزوین قرار بگیرد تا صحت و سقم ادعای ابن حوقل سنجیده شود.
باغستان بیدیوار
اما یکی از توصیفهای مشهور درباره شهر قزوین متعلق به «ناصرخسرو قبادیانی» است و از شاعران بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری قمری است که از مبلغان مذهب اسماعیلی بوده است.
ناصرخسرو در سفرنامه خود عنوان میکند که در نهم محرم سال 438 هجری قمری وارد قزوین شده است. این شاعر و حکیم، قزوین را اینگونه وصف میکند: «باغستان بسیار داشت که بیدیوار و خار و هیچ مانعی از دخول در باغات نبود. قزوین را شهری نیکو دیدم، بارویی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارهایی خوب مگر آنکه آب در وی اندک بود و منحصر به کاریزها در زمین و رئیس آن شهر مردی علوی بود و از همه صناعها که در آن شهر بود، کفشگر بیشتر بود.
توصیفی عالی که بسیار موجز و مفید شهر قزوین را توصیف کرده و علاوه بر اشاره به موضوع همیشگی کمبود آب در این شهر به ساختار اقتصادی، سیاسی و مذهبی این شهر و حاکمیت شیعیان علوی هم اشاره دقیق کرده است.
قزوین همتای روسلوی لهستان
یکی از جالبترین توصیفها از قزوین متعلق به «گئورگ تکتاندر فندریابل» سفیر امپراتوری مقدس روم در دربار شاه عباس بوده است. او همچنین نویسنده کتاب ایتر پرسیکوم است. از زندگی وی اطلاعات زیادی در دست نیست؛ تنها میدانیم که منشی مخصوص اشتفان کاکاش فن زالان کمنی، یکی از نجبای ناحیه ترانسیلوانی و سفیر امپراتوری مقدس روم، به دربار شاه عباس صفوی بوده است.
این سفیر امپراتوری روم شرقی در نوامبر 1603 میلادی و در ابتدای قرن هفدهم میلادی خاطره سفر خود به قزوین را اینچنین نقل میکند: «روز 26 اکتبر همراه روبرت شرلی (دیپلمات مشهور انگلیسی) راه افتادم و پس از 5 روز به قزوین نخستین شهری که از این راه در ایران دیدم، رسیدم.»
اما فندریابل اینجا توصیف کلیدی خود را میگوید: «قزوین را میتوان با شهر آلمانی برسلو مقایسه کرد. این شهر حصاری ندارد. خانههایش بنا به رسم ترکها از آجر، سنگ و خاک رس ساخته شده است…»
مقایسه قزوین با شهر بروسلو که نام امروز آن روسلو و در کشور لهستان قرار دارد، نشاندهنده زیبایی و ساختار شهری جالب توجه این شهر برای سفیر امپراتوری روم شرقی بوده است.
توصیف امروزی تاورنیه از مینوشهر
«ژان باتیست تاورنیه» جهانگرد و بازرگان فرانسوی قرن هفدهم میلادی است که در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد، توصیفهای جالبی از قزوین دارد. تاورنیه در ابتدای توصیفش به مسیر خود از اردبیل پایتخت معنوی سلسله صفویان تا قزوین اشارههای دقیقی دارد.
تاورنیه که سفرنامه او در شرح وقایع دوره صفویه و وقایع دربار صفوی است، راه اردبیل تا قزوین را چنین شرح داده است: «از اردبیل تا قزوین همهجا خوب است. در هر سه یا چهار لیو فاصله رودخانهای دیده میشود که از جبال سمت شمال جاری است و اراضی را آبیاری میکند. کاروان 5 روزه از اردبیل تا آریون و از آنجا تا طارم 2 روزه و از طارم تا قزوین هم 2 روزه میرود.»
جدا اینکه نام امروز آریون را نمیدانیم، اشاره تاورنیه به طارم و فاصله 2 روزه آن تا قزوین جالب است که امروز هم بخش مهمی از شهرستان قزوین منطقه طارمسفلی است.
در ادامه، شاهد تعریف دقیق مختصات شهر قزوین از تاورنیه فرانسوی هستیم؛ آنجا که میگوید: «قزوین در 71 درجه، 301 دقیقه طول، 36 درجه و 15 دقیقه عرض جغرافیایی واقع شده و آن روستای بزرگی است که خانههای آن کوتاه، پست و بد بنا شده، به استثنای 7 تا 8 خانه که جزو باغ سلطنتی هستند و یک صورت ظاهری دارند.
تاورنیه در ادامه عنوان میکند: «دیوار و بارو ندارد و بیشتر از نصف شهر باغات است. 3 کاروانسرا دارد که اطراف آنها بازار واقع شده و یکی از آن کاروانسراها خیلیبزرگ و راحت است. سکنه شهر تمام مسلمان هستند و عیسوی خیلیکم دارد. در اراضی قزوین پسته به عمل میآید. درخت آن بزرگتر از درخت گردوی 10 تا 12 ساله نمیشود و پسته مثل انگور خوشهدار است؛ مقدار کثیری پسته که از ایران خارج میشود، در ملایر عمل میآید و بهترین پسته دنیا محسوب میشود.»
توصیفی که تاورنیه در این چند جمله از شهر قزوین میکند، توصیفی دقیق و فنی از این کهنشهر است که علاوه بر ترسیم مختصات شهرسازی آن کیفیت پایین ساخت خانههای مردمان مینودری در آن روزگار را نقد میکند. اشاره به ساختار مذهبی شهر قزوین و مهمتر از آن میوههای مشهور این دیار یعنی پسته، گردو و انگور توصیفی است که به وضعیت امروز هم بسیار نزدیک است.
تولید فولاد ترد و لطیف در قزوین
تاورنیه همچنین در توصیف معادن قزوین میگوید: «آهن و فولاد از قزوین به مقدار زیاد میآورند، اما آهنش به خوبی آهن اسپانیا نمیشود و فولادش هم ترد و لطیف است و مثل شیشه میشکند. به این جهت نمیتوان فنرآلات و اسبابهای نازک ساخت. این جنس فولاد را نمیشود با آهن مخلوط کرد؛ اگر قدری در آتش زیادتر حرارت ببیند، مثل زغالسنگ سوخته میشود.»
اما تاورنیه در بخشی از سفرنامه خود که به توصیف مسیر قزوین تا اصفهان میپردازد، اشاراتی جالب دارد. «بعد از 10 ساعت راه به دوقه میرسند که قریه بزرگی است و در پای کوهی واقع شده و از وسط آن هم نهر خوبی میگذرد. شرابهای اعلا از سفید و سرخ بسیار در آنجا به عمل میآید.»
نگاه باستانی پردولاماز به قزوین
یکی از توصیفات بینظیر سیاحان و مستشرقان غربی هم مربوط به «پردولاماز» است. پردولاماز در گزارش خود که تحت عنوان نامههای شگفتانگیز در دوران صفویه و قاجاریه در سال 1370 به چاپ رسیده، توصیفهای یکتایی از قزوین ارائه میدهد که در سایر آثار به چشم نمیخورد. توصیفاتی که قزوین را به تاریخ کهن غرب الصاق میکند.
پردولاماز درباره رود قزوین چنین توصیف میکند: «رودخانه کرزن که از رودی به همین نام در نزدیک قزوین سرچشمه میگیرد و به قزلاوزن میریزد، ظاهراً همان ریداگوس و زیوبریس است… گفتار بطلمیوس با نوشته مورخ اسکندر که میگوید رودی که نامش شاهرود است به خط مستقیم از پای کوه میگذرد، تطبیق نمیکند.»
او در توصیف قزوین اضافه میکند: «این کوهها که ما را چنان خسته کردند، کوههای قزوین هستند که در طول خود سرزمین ماد را از پارت جدا میسازند. شهر رگ یا رژیا که سلوکوس نیکاتور نام آن را به اوروپوس تغییر داد و سپس به وسیله ارشک به ارساسیا تغییر نام یافت، از سوی ماد بدانها نزدیک بود.»
پردولاماز در ادامه توصیف خود از نقش قزوین در دوران باستان ادامه میدهد: «من تصور میکنم که پلین در میان نویسندگان دوران کهن تنها کسی است که درباره قرار دادن دربندهای قزوین در میان سرزمین ماد ما را دچار اشکال میکند.»
ساختار اشرافی و طبقاتی شهر
پردولاماز همچنین قزوین را شهر عمده ایالت عراق میداند و در ادامه بیان میکند: «شهر به نظرم بزرگ، تجاری و پرجمعیت آمد. خانههای آن از خشت خام ساخته شده و کوچهها مانند کوچههای دیگر ایران سنگفرش نیستند، ولی کوچههایی که در آنها بازرگانان خانه دارند، برای راحتی مردم با طاق پوشانده شدهاند.»
این توصیف بالایی به نوعی از ساختار طبقاتی و اشرافیمحور قزوین در حوزه شهرسازی سخن میگوید که ادامه این ساختار تا امروز هم قابل پیگیری است.
نگرانی پردولاماز از وضعیت ارامنه
پردولاماز در امتداد توضیحات خود به همکیشان هم اشارهای دارد و میگوید: «در قزوین حدود 30 خانوار ارمنی داریم که نمازخانه کوچکی دارند که بر بالای بام یک کاروانسرا واقع شده و 4 کشیش در آنجا خدمت میکنند که کار زیادی ندارند. کشیشان به من گفتند که معاش آنها به وسیله انعام کاروانهایی که میآیند و میروند و همچنین صدقه زنان مسلمان برای بچههایشان تأمین میشود.
در اینجا پردولاماز به نکتهای غمانگیز هم اشاره دارد. «هنگامی که در قزوین بودم، به سبب آنکه حکمی بنا شد که مردم از صنعتگران مسیحی جنس نخرند و به آنها کار ندهند، 6 نفر کفاش مسیحی ترک مذهب خود کردند. به این ترتیب اگر خداوند میسیونرهایی برای تقویت ایمان مسیحیان نفرستد، مسیحیت در این سرزمینهای غیرمسیحی کمکم رو به زوال خواهد رفت.»
اما پرولاماز هم مانند سایر سفرنامهنویسان به باغستان تاریخی و سنتی قزوین اشاره میکند و میگوید: «اطراف شهر را درخت پسته کاشتهاند و این درختان بسیارتنومند شده و تعداد زیادی تاک هم هستند که بدون داشتن تکیهگاهی گسترده شده و انگوری میدهند که دارای شیرینی مطبوعی است. این تاکها را در زمستان با خاک میپوشانند تا آنها را از برف و سرما محفوظ نگاه دارند.»
زنان قزوین پیاده هستند
پردولاماز در توصیف خود از زنان قزوینی اینطور شرح میدهد: «زن در کوچههای قزوین فراوان است، ولی همه پیاده هستند و روی خود را پنهان میکنند و چادرهایشان خیلی ارزانقیمت است. بسیاری از بانوان طبقات عالی هم در حالی که لباسهای فاخر در زیر بر تن دارند، برای پنهان کردن شخصیت خود چنین چادرهایی بر سر میکنند؛ زنان نسبت به مردان این رجحان را دارند که میتوانند طرف مقابل را ببینند و خود دیده نشوند.»
این سیاح با اشاره به وضعیت لباس پوشیدن قزوینیها در قرن هفدهم میلادی میگوید: «گرچه مردم در اینجا نیمتنههای تقریباً متحدالشکل ما را بر تن ندارند، ولی دیدن اینهمه لباس رنگارنگ و عمامههای گوناگون در میدان به این بزرگی منظره جالبی را به وجود میآورد که خالی از لطف نیست.»
آب و باغستان؛ کلید واژههای مشترک
در نهایت باغستان، موضوع کمبود آب، قنات و امساک قزوینیها در مصرف آب به دلیل شرایط نیمهبیابانی منطقه از موضوعات مشترک طرحشده در سفرنامههایی است که اروپاییها و سیاحان مسلمان در قزوین نگاشتهاند و البته توصیفهای سیاحان و مورخان غربی تا حدودی دقیقتر و ریزبینانهتر هستند.
با این حال پرداختن به این سفرنامهها از آن نظر مفید است که میتواند به مدیران امروز استان قزوین و سایر کارشناسان نشان دهد که موضوعاتی مانند آب، باغستان و مباحث طبقاتی در زندگی شهرنشینی جزو نظام مسائل اساسی این دیار از دیربار تا امروز بودهاند که باید امروز هم مدیریت آنها در دستور کار نخست مسئولان این خطه اعم از بومی و غیربومی باشد.
قزوین با این شاخصهها که جزو ذات و هویت این کهنشهر هستند، باید توسعه پیدا کند و دور زدن این مسائل و موضوعات برای رسیدن به یک پیشرفت نگاهی تخریبگرانه به شمار میآید که قزوین را از ریل توسعه پایدار مبتنی بر تاریخ، جغرافیا و فرهنگ آن بیرون میبرد.