سوخته داند کاین سخن با خام نیست
- شناسه خبر: 10246
- تاریخ و زمان ارسال: 22 اسفند 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 15
مصطفی حاجیکریمی
باغدار سنتی و دبیر بازنشسته
هفت ـ هشت سال پیش دو سه روز مانده به نوبت حقآب ما چند روزی باران خوبی بارید. نوبت آب ما که شد آب حسابی شیرهدار بود. چند سنگ آب توی رودخانه دلیچای که حقآب محل ما «سازآباد آقامصطفی» از این رودخانه میباشد راه افتاده بود. آب شترک میزد و میآمد توی محل. آن سال یک باغ کلا داشتیم، دروغ نباشد هفت ـ هشت ساعت آب توی این باغ دو نفری میرفت. باغ، آب خیلی خوبی خورد. همان موقع گفتم لودر بیاورم باغ را بریزم و خیار چنبر بکارم. چند روزی که از آبیاری گذشت امکان کار کردن لودر در باغ فراهم بود. یک لودری قرار شد با توافقی که کردیم باغ را کاملاً زیر و رو کند. هنوز لودر یک سر از پایین ـ دان باغ به طرف دهنه باغ نیامده بود که از سه ارگان با فاصلههای نیم ساعت با ماشینهای اداری سرِ باغ آمدند. هر ماشین با راننده سه نفر بودند، آمدند پایین و اولین سوال این بود که: «حاجآقا چه کار میکنی؟» گفتم: «چه کار میکنم؟ دارم خاکبرداری میکنم برج بسازم!» یکی از این آقایان متوجه شد من چه منظوری دارم و گفت: «حاجآقا…» گفتم: «چی میکنم؟ دارم باغ را میریزم خیار چنبر بکارم.» یکی یکی سوار ماشینهایشان شدند و رفتند.
امسال نمیدانم کدام از خدا بیخبر شبانه یک ماشین خاور نخاله ساختمانی آورده بود و خالی کرده بود توی راهی که به باغهای ما منتهی میشود. نصف نخالهها راه را گرفته بود و نصف دیگر ریخته شده بود روی یک بوته انگور «یه زندایی» که لب راه بود. دروغ نباشد این «کهنهبوته» خیلی غیرتی بود و هر ساله بار خوبی میداد. انگورش هم از ترش و شیرین مال رهگذران بود اما نخالهها امسال خفهاش کردند. من چند دفعهای زنگ زدم که لودر بیاورند راه را باز کنند اما خبری نشد. خودمان با بیل به مقداری که امکان رفت و آمد ماشین باشد راه را باز کردیم اما آن مقدار که توی راه آب ریخته شده هنوز هست و موقع آبیاری دردسر میشود. خیلی خوب است این ارگانهایی که خودشان را مسئول میدانند به محض اینکه میخواهی کوچکترین کار توی باغ خودت انجام بدهی سر میرسند و بازرسی میکنند که تغییر کاربری انجام نشود. کاش این بازرسیها تداوم داشته باشد. یک وقت بهترین و امنترین جا برای باغدار و باغکار باغش بود. متأسفانه این روزها باغدار و باغکار میماند معطل کجا را نگهبانی کند. یک باغ و دو باغ نیست که. این سر محل را مواظبی از آن سر محل سر در میآورند. عرق، تعصب، رنج و زحمت پدرانمان را که دیدیم نمیگذارد بیخیال باغهایمان باشیم. مقامات محترم هم میگویند شما به هیچ وجه با این ولگردها درگیر نشوید و به ما رجوع کنید. وقتی به مقامات اطلاع میدهیم از کار و بار میشویم، برو و بیا و… . سوخته داند کاین سخن با خام نیست!