سهمخواهی یا حقخواهی؟
- شناسه خبر: 57410
- تاریخ و زمان ارسال: 3 اردیبهشت 1404 ساعت 07:30
- بازدید :

در این میان، واکنشهای گوناگون مقامات استانی، بهویژه در قزوین، به انتظارات نسلی نو از قدرت، نشان میدهد که همچنان تردیدهایی بنیادین میان نگاه حاکمیتی و مطالبات نسلی وجود دارد.
آیا جوانان در پی اصلاح ساختارهای ناکارآمدند یا صرفاً خواستار جابهجایی نسلی در مناصب هستند؟ و آیا دستگاه دولت آماده است تا از چارچوبهای سنتی انتخاب مدیران عبور کند؟
دولت چهاردهم و بازتعریف جایگاه جوانان
دولت چهاردهم در شرایطی روی کار آمد که گفتمان غالب آن بر کارآمدی، تحول در سازوکارهای اجرایی و بهرهگیری از ظرفیتهای بلااستفادهی داخلی متمرکز بود، در همین چارچوب، انتظاری طبیعی از این دولت شکل گرفت: بازتعریف نقش جوانان در سطوح تصمیمسازی و اجرایی.
اما برخلاف انتظار عمومی مبنی بر جوانگرایی سریع و گسترده، عملکرد دولت در برخی استانها ـ از جمله قزوین ـ نشان میدهد که میان پذیرش نسلی جدید از مدیران و ملاحظات واقعگرایانهی دستگاه اداری، کشمکشی پنهان در جریان است.
این کشمکش گاه در قالب «سهمخواهی» تعبیر میشود؛ مفهومی که برخی مسئولان، از جمله مقام ارشد دولت در قزوین، بارها نسبت به آن هشدار دادهاند.
سهمخواهی در برابر مشارکت ساختاری: تضاد یا سوءبرداشت؟
در ادبیات سیاسی، «سهمخواهی» عموماً بار منفی دارد؛ مفهومی نزدیک به قبیلهگرایی، باندبازی یا تلاش برای تصاحب قدرت بدون داشتن شایستگی، اما از منظر اجتماعی، سهمخواهی میتواند ترجمان نادقیق یک مطالبه مشروع باشد: مطالبه مشارکت نسلی در فرآیند تصمیمگیری.
در استان قزوین، با توجه به ظرفیت گستردهای که در حوزه منابع انسانی جوان وجود دارد، طبیعی است که انتظار برای نقشآفرینی بیشتر نسل تازهنفس در بدنه اجرایی افزایش یابد، با این حال، رویکرد محتاطانهای که از سوی مقام ارشد استان در مواجهه با این مطالبه ابراز شده، حاکی از وجود دو دغدغه همزمان است:
1ـ محافظت از ساختار مدیریتی در برابر فشارهای بیرونی که گاه فاقد چارچوب حرفهای و شفاف هستند
2ـ تلاش برای پرهیز از تبدیل مدیریت به صحنهای برای آزمون و خطای بیپشتوانهی افراد صرفاً جوان
این نگاه، هرچند با منطق مدیریت عمومی و ضرورتهای سازمانی قابل درک است، اما اگر به درستی صورتبندی نشود، میتواند به تقلیل جایگاه واقعی جوانان و تحمیل نوعی بیاعتمادی ساختاری بین نسلها منجر شود.
تبارشناسی یک مقاومت مزمن: چرا مدیران جوان دیده نمیشوند؟
ساختار اداری ایران، بهویژه در سطوح استانی، تاریخی از ثبات بیش از اندازه در لایههای میانی مدیریت دارد، بخشی از این ثبات، ناشی از انباشت تجربه و تخصص است؛ اما بخش دیگر آن، حاصل نوعی مقاومت نهادی در برابر تغییرات ناگهانی، بهویژه تغییرات نسلی.
در استانهایی مانند قزوین، بهواسطه حضور شبکههای متعدد سیاسی، اداری و اجتماعی، فرآیند ارتقای نسل جدید مدیران همواره با پیچیدگیهایی مضاعف همراه بوده است.
در این میان، اگرچه دولت چهاردهم در سطح کلان بر جوانگرایی تاکید کرده، اما این رویکرد در میدان عمل، غالباً با سدهای درونی مانند بیاعتمادی، احتیاط، و قوانین دست و پا گیر مواجه شده است.
از سوی دیگر، جوانانی که وارد این میدان شدهاند، نه از مسیرهای تعریفشده و روشن، بلکه از مسیرهای پرچالش و بعضاً پرتنش وارد گفتمان مطالبهگری شدهاند.
نتیجه این تقابل، شکلگیری یک سوءبرداشت دوطرفه است: جوانان، مدیران فعلی را متهم به انحصارگرایی میکنند و مدیران فعلی، جوانان را به سهمخواهی و بیتجربگی.
ناکارآمدی نظام جذب و ارتقای نیروی انسانی
یکی از مشکلات ریشهای، نبود یک سیستم شفاف، علمی و مبتنی بر ارزیابی عملکرد برای شناسایی، تربیت و ارتقای مدیران نسل نو است.
تا زمانی که مسیر مشخصی برای حرکت از فعالیتهای اجتماعی، دانشگاهی یا رسانهای به سطوح مدیریتی طراحی نشود، مطالبه جوانان در سطح شعار باقی میماند یا به فشارهای رسانهای و سیاسی تبدیل میشود.
در این شرایط، مسئولان استانی، اگر چه در ظاهر از شایستهسالاری دفاع میکنند، اما در عمل نیز ابزاری برای تشخیص دقیق و بههنگام استعدادهای مدیریتی در اختیار ندارند.
این شکاف، عملاً هر دو طرف را دچار سرخوردگی میکند: جوانان بهواسطه طردشدن از عرصه تصمیمگیری، و مدیران ارشد بهدلیل ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات روزافزون نسلی جدید.
استاندار قزوین؛ بین مصلحت ساختار و فشار نسل نو
در چنین بستری، نگاه استاندار قزوین را میتوان تلاشی برای ایجاد تعادل میان حفظ کارآمدی ساختار و پاسخگویی به مطالبات اجتماعی جوانان دانست.
او از یکسو بر ضرورت اصلاح ساختارهای اجرایی و تقویت فرآیندهای رسمی انتصاب تأکید دارد، و از سوی دیگر، نسبت به فشارهایی که از بیرون ساختار برای جابهجایی افراد وارد میشود، ابراز نگرانی میکند.
این نگاه، اگرچه در ظاهر محافظهکارانه به نظر میرسد، اما در لایههای زیرین، حاکی از درک پیچیدگیهای مدیریتی در شرایط فعلی است.
با این حال، اگر این نگاه به شکل یک گفتمان غالب دربیاید و به راهکاری عملی برای مشارکتدادن جوانان نیانجامد، خطر بیاعتمادی گستردهتری را میان نسلها در پی خواهد داشت.
در شرایطی که فضای عمومی کشور با خواست فزاینده برای مشارکت نسلی همراه است، استاندار قزوین نشان داده که نه تنها به اهمیت این مطالبه اجتماعی واقف است، بلکه با نگاهی واقعبینانه، تلاش دارد آن را از سطح شعار به مرحله اقدام موثر و پایدار برساند.
او با مرزبندی دقیق میان «مطالبهگری سالم» و «سهمخواهی فرصتطلبانه»، نشان داده که درک دقیقی از ضرورتهای مدیریتی و الزامات توسعه پایدار دارد، این تمایزگذاری، بهجای آنکه مانعی بر سر راه جوانان باشد، فرصتی است برای آنان که با توانمندی، تجربهآموزی و پشتوانه فکری وارد میدان مدیریت شوند.
رفتار سنجیده استاندار قزوین در مواجهه با جوانان، بهویژه در جلسات اخیر، از مدیریتی مبتنی بر گفتوگو، اقناع و اعتمادسازی حکایت دارد، او بهجای واکنشهای تند یا دفعکننده، کوشیده تا درک متقابل میان نسلها را تقویت کند و با تأکید بر مسیر شایستهمحور، راهی میانه و متوازن را پیش بگیرد.
این الگو، نهفقط برای استان قزوین، بلکه برای سایر مدیران استانی در سراسر کشور، قابل تأمل و پیگیری است؛ مدیری که در میانهی هیاهو، نه تنها سکوت نکرد، بلکه بهدور از شعار، مسئولانه و عالمانه سخن گفت.
پیشنهادهایی برای گرهگشایی از بحران مشارکت جوانان
برای خروج از وضعیت موجود، ضروری است اقدامات ذیل در دستور کار دولت و استانداریها قرار گیرد: طراحی نظام ارزیابی شایستگی برای مدیران بالقوه جوان: بهرهگیری از روشهای علمی برای سنجش مهارتهای مدیریتی، خلاقیت، تعهد و توانایی تصمیمگیری افراد.
ایجاد مراکز رشد مدیریت عمومی: نهادهایی با ماموریت تربیت مدیران نسل جدید با حضور اساتید دانشگاه، مدیران باتجربه و نهادهای پژوهشی.
بازتعریف مسیر مشارکت اجتماعی در مدیریت اجرایی:
فراهم آوردن امکان حضور جوانان در شوراهای تخصصی، کمیتههای مشورتی و کارگروههای اجرایی با حق رأی و مسئولیت مشخص.
اصلاح فرهنگ سازمانی در مواجهه با جوانان: عبور از نگاه پدرسالارانه و نخبهگرای سنتی و پذیرش این واقعیت که تجربه تنها شاخص مدیریت نیست.
ماجرای سهمخواهی جوانان در قزوین و نگاه مسئولان دولت چهاردهم به این پدیده، بیش از آنکه یک اختلاف سیاسی یا نسلی باشد، انعکاسدهنده بحران مزمن در نظام ارتقای منابع انسانی کشور است. اگرچه مسئولان استانی، از جمله استاندار قزوین، تلاش دارند با بیطرفی و تعادل میان شایستهسالاری و مطالبهگری حرکت کنند، اما بدون اصلاح ساختارهای جذب، تربیت و مشارکت مدیریتی، این تلاشها به نتیجهای پایدار نخواهد رسید.
دولت چهاردهم اگر میخواهد میراثی متفاوت بر جای بگذارد، باید بیش از گذشته بر نهادینهسازی مسیر مشارکت جوانان تمرکز کند؛ نه تنها برای آرامکردن فضای رسانهای و سیاسی، بلکه بهمثابه یک ضرورت مدیریتی و توسعهای.
نسل جوان امروز، نه بهدنبال سهم، بلکه بهدنبال نقش است، این نقش، تنها زمانی محقق میشود که ساختار قدرت، پذیرای تنوع نسلی و رویکردی آیندهنگر باشد.