سفر به شمال و طوفان ژئو مغناطیسی!
- شناسه خبر: 15786
- تاریخ و زمان ارسال: 13 تیر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
وحید حاجسعیدی
حقیقت امر اگر قبلا اگر قدما میگفتند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»، الان دوره و زمانه پشت و رو شده است و تنها با دیدن لیست قیمتهای نجومی تورهای مسافرتی و هتلها تا بصلالنخاع آدمی مغز پخت میشود و ملت ترجیح میدهند بر اساس نظریه سوفسطایی کارشناس مشعشع رسانه ملی، گردشگری را از یک اتاق به اتاق دیگر خلاصه کنند! در واقع الان اگر کسی سفر برود باید گفت خدا پدرش را بیامرزد که پز سفرش را به ما نداد و به قولی «یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد» وگرنه تا چند هفته باید حرص و حسرت میخوردیم که فلان فلان شده این همه پول را از کجا آورده است!
اما داستان سفر به شمال علیحده است و انقلت ندارد. یعنی این روزها با وجود اینکه خلقا… در یک بلاتکلیفی فلسفی گیر کردهاند و دائم بکسواد میکنند که «کوه باید شد و ماند» یا «رود باید شد و رفت» در خصوص مسافرت به شمال همگی متفق القول هستند و اتّحاد عاقل و معقول از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا را دربست پذیرفته و تو راهی هم سوار نمیکنند! جالب اینکه در این راهبرد همگانی حوادث طبیعی و غیر طبیعی نظیر ترافیک کیلومتری، کرونا، آتشسوزی، سیل، طوفان، رانش زمین، زلزله، فوران آتشفشان، گردباد، طوفان یخ، فوران دریاچهای، سونامی، آذرخش، پیچند، تندوزه، انفجار پرتوی گاما، طوفان ژئومغناطیسی، ابرنواختر ، فرانواختر و … به اندازه سر سوزنی خلل در اراده پولادین مسافران شمال وارد نمیآورند!
نمونه بارز (شاید هم دنا و کویر تایر) این مداومت و سرسختی را در دوران کرونا دیدیم که عدهای از جعل قولنامه و بیمه خودرو گرفته تا سفر از مسیر جادههای مالرو و کوهستانی را برای رسیدن به شمال در دستور کار قرار داده بودند و چه حماسهها که خلق نکردند!
یعنی فقط کافی است خبر یک تعطیلی نیمبند و محتمل از سوی یکی منبع نه چندان معتبر، رسانهای شود. خلقا… گردنه گدوک را هم رد کردهاند و با شلوارک در فروشگاههای کنار خیابان در حال خرید ذغال و تنباکوی مارک فلان و … رصد میشوند. باور بفرمایید این اراده و سرسختی که این جماعت برای حضور چند ساعته در شمال دارند، اگر برای شرکت در امری مثل ورزش داشتند الان نصف طلاهای المپیک از گَل و گردنشان آویزان بود و ما را با افاده آن زخمی میکردند!
با این حال ما بخیل نیستیم و استفاده از مواهب طبیعی را حق همه شهروندان میدانیم ولی چیزی که ملالآور است اینکه بعد از بازگشت ظفرمندانه عزیزان به دیار و کاشانهشان، تازه کار دوستان پاکبان آغاز میشود و باید گلکاریهای خردمندانه در عرصههای طبیعی و غیرطبیعی را پاکسازی کنند! فکر بد نکنید؛ منظور نوآوری در فرایند و پروسه قضای حاجت است که گلاب به رویتان برخی دوستان گردشگر به شیوههای سوفسطایی و فلک فرسا ابداع میکنند! چرا که وقتی تنگتان گرفت علیالاصول در چادرهای مسافرتی، حاشیه رود و جاده، پیادهروها و جلوی مغازه ها و معابر عمومی امکاناتی به نام سرویس بهداشتی یا مشابه آن تعبیه نشده است و تنها چیزی که در این مواقع بحرانی یاریگر شماست نبوغ و خلاقیت شماست!
والا در چنین اوضاعی تبعات یک طوفان ژئومغناطیسی از این مدل گردشگری کمتر است چرا که یک بار طوفان میآید و چهار تا دار و درخت را از ریشه میکند و چند تا خانه و پل و مغازه و … را ویران میکند و میرود پی کارش. شما هم خیالتان راحت است که تا چهارصد سال دیگر چنین طوفانی در ولایت شما رخ نخواهد داد!
فقط خدا کند تا چیزی از طبیعت شمال باقی مانده یک نفر مثل پهلوان آن داستان که قرار بود کوه را جابجا کند پیدا شود و آب این دریا به سایر نقاط کشور ببرد!