سفرهای پرادعا به طبیعت بیادعا
- شناسه خبر: 24767
- تاریخ و زمان ارسال: 29 آبان 1402 ساعت 07:45
- بازدید : 55

نفیسه کلهر
از کوهنوردان قدیمی اگر بپرسید وقتی کوه میرفتید چه امکاناتی داشتید؟ قطعا خواهید شنید که وسایل زیادی نداشتهاند. نه کوله متناسب با ارگونومی بدن، نه کفش کوهنوردی حرفهای، نه وسایل سبک مناسب برای حمل. اگر بپرسید شبها در چادر بدون وسیله گرمایشی یا کیسه خواب سردتان نمیشد؟ خواهید شنید که «لذتش به همان بود وگرنه در خانه کرسی داشتیم.»
حالا اما نظام سرمایهداری همین لذت را هم از طبیعتگردان دریغ کرده. تجملات و ابزار لوکس غیرضروری هزینه سفرهای سبک به طبیعت را آنقدر گزاف کرده که خودش یک سبک زندگی برای یک گروه خاص شده است.
فضای مجازی هم در تبلیغات برای این نوع زندگی کم نگذاشته است. بسیاری از بلاگرها با لباسهای رنگارنگ تصاویری با دوربینهای حرفهای یا گوشیهای گران قیمت ثبت و ضبط میکنند که از خود طبیعت هم زیباتر است!
*
یک فروشگاه لوازم به قول خودشان «کمپینگ» در شمال شهر است. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هرچه مربوط به سفر است دارند. مخصوصا سفرهای هیجانانگیز که اقامت وسط طبیعت بکر و در چادر است.
جدا از چادرهای چند نفره با قیمتهای حدود پنج میلیون تومان به بالا، چادرهای باریک و بلندی هست که نامش چادر تعویض لباس است. یعنی اگر شما به یک جنگل رفتید و خواستید لباس عوض کنید میتوانید یک چادر چند میلیونی بخرید تا در این شرایط آن را برپا کنید و لباستان را عوض کنید. چادری که هیچ استفاده دیگری ندارد.
یک دوش آب میان وسایل کمپ هم به چشم میخورد که با اتصال به مخزن آب ماشین ـ که آن مخزن هم در انواع مختلف در این مغازه پیدا میشود به قیمتهای بالای چند میلیون تومان! ـ در همان جنگل یا وسط بیابان میتوانید صبح که بیدار شدید مثل منزل خودتان خیلی راحت دوش بگیرید.
البته از آنجایی که شب قبلش روی تشک بادی گران قیمت در چادر دوپوش خوابیدهاید احتمالا صبح هم سرحال هستید ولی یک دوش صبحگاهی قبل از صبحانه لذت سفر را بیشتر میکند!
معمولا صبحانه و مراسم درست کردنش که خودش در حد تجملات یک میهمانی برگزار میشود. انواع لوازم غیرضروری برای درست کردن صبحانه در این مغازه پیدا میشود. از آن جمله کابینت کمپ هست! یعنی یک پایه فلزی چند طبقه دردار که رویش با پارچهای از جنس چادر پوشیده میشود و مواد غذایی و کفگیر و تابه و… در آن قرار میگیرد تا شما موقع آشپزی خم نشوید و چیزی را از روی زمین بردارید. همانطور که روی صندلی راحتیتان لم دادهاید و در لیوان چند میلیونیتان قهوهای را مینوشید که در قهوهساز سفری درست کردهاید، منقلتان را روی آتش قرار دادهاید فقط کمی دستتان را دراز کنید و هرچه میخواهید از داخل کابینت بردارید.
البته که برای درست کردن آتش هم زحمت زیادی نباید بکشید. با وسایل آتشزایی که در فروشگاههای مربوطه هست میتوانید به راحتی در دل طبیعت آتش بیافروزید و هرچقدر میخواهید کنارش بنشینید و از وسایل کمپتان که جمعا به قیمت یک خوردو هست نهایت لذت را ببرید.
این سفر را البته میتوانستید در حیاط منزلتان هم داشته باشید. چون آنقدر سرگرم چیدن و درست کردن وسایل هستید که ارتباط خاصی با طبیعت نمیگیرید پس آنچنان هم فرقی نمیکند که کجا باشید.
*
بالاترین قسمت قله مردمی، درست جایی که کوهنوردان غیرحرفهای مثل من پس از حدود دو ساعت کوهنوردی و گذشتن از شیب آخر قله که واقعا جانستان است، نفس زنان به آنجا میرسند، یک ماشین شاسیبلند گرانقیمت ایستاده است. روی سقف ماشین دو جوان نشستهاند و نوشیدنی در دست به شهر نگاه میکنند. در نگاه اول، برداشت هرکسی که این دو جوان را میبیند این است که حتی نخواستهاند پایشان را روی زمین بگذارند و کسانی که از جاده خاکی پشتی به راحتی با ماشین تا نوک قله آمدهاند کمترین تماسی با خاک و سنگ و درخت این منطقه نداشتهاند حتی برای نشستن روی زمین یا نیمکت این قله هم از ماشینشان پایین نیامدهاند.
بسیاری کوهنوردان دیگر شکایت دارند که بیشتر قلههای کشور با جادهکشی به تصرف ماشینهای آفرود درآمده. نگین میگوید: «برای رسیدن به بعضی قلهها نصف روز پیادهروی میکنیم و در نهایت روی قله یک عده کنار ماشینشان روی صندلی راحتی لم دادهاند و نوشیدنی مینوشند و به ریش ما میخندند.» هرچند نگین معتقد است که طبیعت متعلق به همه است اما جادهکشی در مناطق بکر خودش آسیبی است برای طبیعت و پوشش گیاهی منطقه و زیست جانوران را به خطر میاندازد و البته توضیح میدهد که کوهنوردان خیلی مسائل محیط زیستی را رعایت میکنند اما کسانی که با خودرو سفر میکنند حتی بسیاری جانوران را هم زیر چرخ ماشینهایشان از بین میبرند و گاه زبالههایشان را همانجا رها میکنند.
ناصر برای ولایت توضیح میدهد که همین قله کافرمیدان (قله زرتشت) خودمان که بلندترین ارتفاع در قزوین را میان قلهها دارد و به نوعی بام قزوین محسوب میشود، حالا چند سالی است که با راهاندازی تلهسییژ تبدیل به یک پارک شده. او شکایتش جدا از این موضوع که احداث تله سییژ خودش یک نوع کوهخواری است و با ویلاسازی و جادهکشی و حالا احداث تلهسییژ، یک نقطه بکر در این منطقه نگذاشتهاند. شکایت میکند از اینکه همین ماشینها و آدمهای زیادی همراه خود انواع آلودگی را به مناطق بکر میآورند. «یا روغن ماشین چکه میکند یا دود و سر و صدایش حیوانات را از محل زیستشان فراری میدهد. یا بعضی که با تلهسییژ آمدهاند بالا سرو صدا و بزن و برقص راه میاندازند و جدا از این آدم میآید کوهنوردی تا کمی از آلودگی و سر و صدا دور باشد اما هر چند دقیقه موتور یا ماشین با سر و صدا از کنارت رد میشود و فضا را عوض میکند.
مگر همه جا باید ماشین رو باشد؟ همین که شهر ماشین محور شده و از دودش در حال خفه شدنیم بس نیست؟
*
انگار نه انگار که هدف از سفرهای این چنینی ارتباط با طبیعت است و بهره بردن از آرامش و شاید کمی هم درویش پیشگی؛ وقتی همه امکانات خانه را به این سفرها میبریم جدا از هزینه گزافی که خرج میکنیم خیلی چیزهای دیگر را هم از دست میدهیم که زندگی شهری آن را از ما دریغ کرده است و برای پیدا کردنش همین سفر به طبیعت تنها غنیمتی است که به آغوشش پناه بردهایم.