سالهاست که من تنها سنگنورد نابینای استان قزوین هستم!
- شناسه خبر: 49922
- تاریخ و زمان ارسال: 4 دی 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

هیات ورزشهای نابینایان و کمبینایان هیچ توجهی به من نکرده است
گفتوگو ـ محمد بهرامی: معلولیت هیچگاه محدودیت نبوده است، این نکتهای است که بسیاری از معلولین و توانیابان در عرصههای مختلف آن را به اثبات رساندهاند؛ از درخشش نخبههای ایرانی در میادین علمی تا درخشش نخبههای ورزشی در میادین المپیک و جهانی. آنها همیشه ثابت کردهاند که قدرت اراده، ورای تمام قدرتها است و میتواند هر مانعی را از سر راه بردارد. فراوانند افرادی که نمیخواهند معلولیت را بهانه خانهنشینی کنند و ترجیح میدهند به جای بهانهگیری، دیگران را هم وادار به فعالیت کنند. در استان قزوین نیز قهرمانان و افراد توانمند در این حوزه کم نداریم، افرادی که مدتهاست در کانون توجهات قرار گرفتهاند و همگان لب به تحسین آنها گشودهاند؛ افرادی مانند «علیرضا قورچی بیگی شطرنجباز روشندل قزوینی» که انبوهی از مدالهای رنگارنگ شطرنج ایران و بینالمللی را در کارنامه دارد. یکی دیگر از افرادیست که از دست دادن بینایی را بهانه خانهنشینی نکرد. «مینا کلهر بانوی سنگنورد قزوینی» که حتی توانسته در این رشته مدال کشوری نیز کسب کند. این قدرت اراده و پشتکار بهانهای شد تا به سراغ او رفته و گپوگفتی با وی داشته باشیم که از نظرتان میگذرد.
n خودتان را به طور کامل برای خوانندگان معرفی کنید و مقطع تحصیلیتان چیست؟
مینا کلهر هستم لیسانس حسابداری از دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، قهرمان ۳ دوره از مسابقات قهرمانی کشور و یک دوره نائب قهرمان سنگنوردی نابینایان و کمبینایان.
n از چه زمانی متوجه کمبینا شدنتان شدید؟
خواهر بزرگترم پس از ازدواج متوجه کاهش دید به خصوص در شب شد و پس از مراجعه به چشم پزشک متوجه شدیم دچار بیماری ژنتیکی آرپی است و از آنجایی که متخصص به ایشان گفته بود این بیماری ممکن است در سایر افراد خانواده هم وجود داشته باشد، من هم زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل میکردم به چشم پزشک مراجعه نمودم و دریافتم که من هم دچار این بیماری هستم و به مرور زمان، بیناییام کاهش پیدا خواهد کرد و من چون دید خوبی داشتم چندان نگران نشدم اما در سال دوم دانشگاه روند پیشرفت بیماری شروع شد و من کاهش بینایی را کاملا حس میکردم و چون در رشته حسابداری مشغول تحصیل بودم و برای رسیدن به آن بسیار سختی و زحمت کشیده بودم دچار نگرانی و هراس از آینده تحصیلی و شغلی شدم و این باعث شروع بیماری افسردگی در من شد. بسیار ناامید از آیندهای که به بینایی نیاز دارد. به این فکر میکردم که با این وضعیت بینایی دیگر این رشته به درد من نمیخورد و نمیتوانم به شغل مورد دلخواهم دست یابم. روزهای بسیار سخت و دشواری برای کنار آمدن با این بیماری گذراندم اما کمکم به این نتیجه رسیدم که زندگی ادامه دارد و باید راهی یافت.
n چقدر طول کشید تا با این موضع کنار بیایید و برخورد اطرافیان در این زمینه چگونه بود؟
پس از پایان دانشگاه در یک شرکت دولتی استخدام شدم اما پس از ۷ ماه به دلیل کاهش بینایی استعفا دادم و تا آن روز خانواده از مشکل من آگاه نشده بودند؛ پس از آن که از شغل خود استعفا دادم، خانواده را در جریان بیماریام قرار دادم. ابتدا آنها بسیار ناراحت شدند به خاطر اینکه آرزوهای زیادی داشتیم اما کمکم آنها هم قبول کردند ولی همچنان این بیماری نوعی عیب برای من محسوب میشد و من احساس میکردم باید این موضوع را از اقوام و خویشاوندان پنهان نگه دارم تا اینکه روزی به خود گفتم این یک بیماریست و من در ایجاد آن نقشی نداشتهام و نباید باعث شرمساری من شود. حدود ۲ سال طول کشید تا بتوانم با این موضوع کنار بیایم اما خانواده چندین سال بعد مطلع شدند و همگی سعی کردیم به عنوان یک بیماری با آن برخورد کنیم و نگرانیها و ناامیدیها را از ذهن خود بزداییم.
n چه چیزی شما را به سوی ورزش کردن سوق داد؟
من علاقه ویژهای به ورزش دارم زمانی که بینایی خوبی داشتم در رشته ایروبیک فعالیت میکردم و حتی یک دوره نایب قهرمان مسابقات ایروبیک بین باشگاههای قزوین شدم اما پس از کاهش بینایی و آشنایی با موسسه نابینایان و کمبینایان به رشته شطرنج روی آوردم لیکن از آن احساس رضایت نداشتم بنابراین در دو و میدانی فعالیت کردم اما به دلیل نبودن امکانات و بیتوجهیهای هیات نابینایان و کمبینایان کمکم از این رشته هم ناامید شدم.
n چرا از بین تمام رشتههای ورزشی، سنگنوردی را انتخاب کردید؟
نائب رئیس هیات سنگنوردی در سال ۹۳ برای استعدادیابی نابینایان در سنگنوردی چند نفر از کسانی که در دو و میدانی فعالیت داشتند را به سالن سنگنوردی دعوت کرد و آن موقع بود که من با ورزش سنگنوردی آشنا شدم و از همان زمانی که گیرههای سخت را زیر دستانم لمس کردم به صعود هم روی دیواره و هم در زندگی اندیشیدم و به خود قول دادم با تلاش و پشتکار موانع را از سر راهم بردارم.
n تمریناتتان در این رشته چگونه و کجا انجام میشود؟
من تمرینات سنگنوردی را هفتهای سه روز و در سالن سنگنوردی شهیدرجایی انجام میدهم.
n روزانه چقدر تمرین میکنید و ابزارهای مورد نیازتان برای تمرین چیست؟
ابزاری که برای صعود استفاده میکنم دقیقا همان ابزار مخصوص سنگنوردی است که همه بینایان آنها را به کار میبرند اما مهمترین و اصلیترین مورد، مربی است که مرا در صعود هدایت میکند.
n اولین مسابقهتان کجا بود و چه عنوانی کسب کردید؟
اولین دوره مسابقات کشوری در سال ۹۳ در استان قزوین برگزار شد که من در کلاس کمبینایان مقام اول را کسب نمودم.
n آیا امکاناتی که دارید پاسخگوی نیازهایتان در این رشته هست؟
من با تمام سختیها و کمبودها این رشته را با علاقه ادامه دادهام اما در مورد دغدغههایم نسبت به تمرین در این رشته ابتدا لازم است توضیحی درباره نحوه صعود بیان کنم. در فرایند صعود (چه در فرد سالم و چه در فردی با مشکل جسمی) همواره شخصی با عنوان حمایتچی باید با استفاده از ابزار حمایت و طناب از صعود کننده حمایت کند تا از او در صعود و فرود مراقبت نماید. در مسابقات و تمرینات در کلاس نابینایان علاوه بر حمایتچی، فردی به عنوان راهنما، صعودکننده را راهنمایی میکند که این شخص میتواند مربی این رشته یا فردی باشد که توانایی صعود مسیر با آن درجه سختی را داشته باشد و بتواند حرکات را تشخیص داده و راهنمایی لازم را در سریعترین زمان ممکن ارائه دهد.
از آنجا که در کنار دوستان بینا تمرین میکنم و باید خودم را با شرایط وفق بدهم، بیش از هر چیز به زمان بیشتری برای تمرین نیاز دارم تا بتوانم با تمرین بیشتر تواناییهای خودم را ارتقا دهم. وجود سه جلسه تمرینِ یک ساعت و نیمه در هفته که مختص فرد نابینا یا کمبینا طراحی نشده و نمیتواند نیازمندیهایی که در بالا ذکر کردم را در تمام طول جلسه فراهم کند و برای رسیدن به سطح قهرمانی کافی نیست.
n چند نفر از دوستانتان هم با شرایط شما در این رشته فعالیت دارند؟
در سالهای قبل یکی از دوستان نابینا در این رشته فعالیت میکردند اما به دلیل سختی و دشواری تمرین در سالنی مشترک با بینایان، ایشان این رشته را کنار گذاشتند. اکنون سالهاست من تنها سنگنورد نابینای استان قزوین هستم.
n چه انگیزهای باعث ادامه کار شما در این رشته میشود؟
سنگ نوردی ورزش دشواری است و من معتقد هستم که مسیر پر فراز و نشیب زندگی مانند دیواره سنگ است و برای رسیدن به اوج و موفقیت باید تلاش و کوشش کرد و از سختیها نهراسید به همین خاطر است که من این رشته ورزشی را دوست دارم.
n تا چه زمانی میخواهید در این رشته ادامه دهید؟
من در سنگنوردی آموختم که برای رسیدن به اهداف و خواستههایم باید مسیر سختی را بپیمایم و اگر حمایت شوم تا زمانی که توان دارم این ورزش را ادامه میدهم. هر بار که مسیری را روی دیواره به اتمام میرسانم امید در دلم شکوفا میشود، که من هم میتوانم.
n مشوقین اصلی شما در این راه چه کسانی بودند؟
مهمترین شخصی که همواره به من انگیزه داده، مربی دلسوز و پرتلاشم و در کنار ایشان خانوادهام که همیشه پشتیبان من بوده و هستند.
n درخواستتان از مسئولین ورزش استان برای این رشته چیست؟
خوشبختانه طی جلسهای که با رئیس هیات سنگنوردی داشتم ایشان قول همکاری و مساعدت در جهت رفع مشکلات بنده دادند که امیدوارم با عنایت ویژه ایشان این قولها عملی شوند. متاسفانه گلایه من از هیات ورزش نابینایان و کمبینایان است که تاکنون هیچ گونه همکاری با من نداشتهاند و ورزش نابینایان و کمبینایان را فقط گلبال، شطرنج و دو و میدانی میشناسند و با اینکه من تنها سنگنورد نابینا و کمبینای استان هستم هیچگونه توجهی به بنده نشده و دلیلشان این است که این ورزش در حیطه ورزشهای نابینایان و کمبینایان تعریف نشده است.
n صحبت پایانی؟
از پروردگار سپاسگزارم که به من توان و نیرو داد تا برای تحقق رویاهایم تلاش کنم. دلم میخواهد سایر افراد نابینا و کمبینا با ورزش سنگنوردی آشنا شوند و با توجه به اینکه این رشته ورزشی پاراالمپیکی است در این رشته فعالیت کنند چه بسا افتخارآفرین شوند. از همه دوستانی که در سالن سنگنوردی با حوصله و شکیبایی مرا یاری و راهنمایی میکنند، تشکر میکنم.