زین قند پارسی که به بنگاله میرود
- شناسه خبر: 21330
- تاریخ و زمان ارسال: 9 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
رحیم سلیمانی
بیست و هفتم شهریور ماه، در تقویم فارسی، روز شعر و ادب و بزرگداشت استاد شهریار، نامگذاری شده است. از همین رو از آقای رحیم سلیمانی؛ شاعر قزوینی و موسس و مسئول حلقهی ادبی سیمرغ خواستم در اینباره چند کلامی بنویسند:
اگر بخواهیم حواشی و اما و اگرهای چنین انتخابی که مصادف است با روز بزرگداشت آخرین سلطان مُلک می فروشان؛ شهریار (به تعبیر زندهیاد مفتون امینی) را نادیده بگیریم و هیچ از خود نپرسیم که از میان قلههای بلند و سرشناس ادب پارسی در جهان، چرا این عنوان چنین مصادف شده و لاغیر، آن وقت لابد به این خواهیم اندیشید که خب حالا ادب پارسی را بزرگ داشتن چگونه است… با چهار تا سمینار و همایش و کنگره؟
و اینکه حالا که در این سالها بزرگ داشتیمش، چقدر به نسبت سالهای پیش در جهان بیشتر شناسانده شده و جایگاه ادب پارسی در ادبیات امروز جهان کجاست؟
بر کسی پوشیده نیست که در طول سدهها، زبان پارسی احتمالا ارزشمندترین شاخصهی فرهنگ ایران زمین، در میان ملتهای بیگانه بوده و به ویژه پس از اسلام در بسیاری از کشورها از جمله عراق و هند و عثمانی و… بسیاری از امور دیوانی با زبان پارسی یا با الهام از آموزههای ایرانی که به زبان پارسی ثبت و ضبط شده بود، انجام میگرفت. مکاتب هنری همسایگان فرهنگی ما نیز از چشمهسار این زبان ارجمند تاثیرات بسیار گرفتهاند.
از این میان بیشک شعر پارسی، برگزیدهترین محمل اندیشه و حکمت ایرانی بوده است. در سطح جهان نیز ماندگارترین و انحصاریترین صادرات فرهنگی این مرز و بوم به حساب میآید.
در مورد شاعران و ادیبان روزگاران کهن، که خب بیشتر از آنکه ما آنان را بشناسیم و به جهان بشناسانیم، پژوهشگران و اهل ادب سرشناس جهان، خود دست به کار شده و آثارشان را جستجو، نگهداری، ترجمه و گاه تصحیح نمودهاند. در نتیجه ما بیشتر بدهکار همت بلند ایشان هستیم… از «آندره دوریه» فرانسوی گرفته تا «فردریش روکرت» و «گوته» آلمانی و «ادوارد فیتز جرالد» انگلیسی و دیگران بسیار.
در بحث معاصرهایمان نیز متاسفانه جز در مواردی اندک، آنگونه که باید، صادرات ادبی ما چه در ژانر شعر یا داستان یا نمایشنامه و دیگر صور ادبی، در سطح جهان مورد توجه قرار نگرفته است. جریان داد و ستد ادبی معمولا یک سویه و از سمت ادبیات جهان به داخل بوده است.
در این میان کارکرد مناسبت روز شعر و ادب پارسی و نقش ادب گسترانهای که میتوان و باید! برای آن متصور شد هنوز در هاله ابهام است.
اینک پس از سالها برگزاری صدها کنگره، هزاران جشنواره و خرج میلیاردها تومان وجه رایج مملکت و هزاران صفحه گزارش و عکس و سوت و کف و چندین نهاد متولی فرهنگ و ادب در کشور با مجموع دهها هزار متر مربع فضای فرهنگی، این پرسش کماکان بیپاسخ میماند:
ادبیاتی که هنرورانش در مواجهه با غول معیشت و گلاویز شدن با قیمت گوشت و مرغ و شیر و پنیر، شعر و داستان را تفنن دوران نوجوانی و جوانی انگاشته و دفتر سرودهها و نوشتههای خویش را بوسیده و لب طاقچهی عادت از یاد بردهاند، به کجا ره خواهد برد؟
میراثی که میراثداران شاعر و نویسندگانش در جستوجوی فضایی دنج و آزاد برای خواندن و شنیدن چند سطر شعر یا داستان کوتاه، سر به بیابان و طبیعت و کافههای در شُرف تعطیل گذاشتهاند را چگونه نکو داشتهایم؟