زندگی صلحآمیز در اندیشه مولانا جایگاه ویژه دارد
- شناسه خبر: 36389
- تاریخ و زمان ارسال: 13 خرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

محمدرضا مقدم
اشاره
کتاب «اخلاق در عمل» (خشونت و مدارا) به تازگی به قلم «مرجان رحمانی» و توسط انتشارات مهرگان دانش منتشر شده است. این کتاب حاصل تلاش مولف در بررسی موضوع خشم و مدارا از نگاه مولوی شاعر پرآوازه تاریخ ادبیات ایران است. به همین مناسبت گفتوگویی با وی داشتهایم که شرح آن در ادامه تقدیم شما فرهیختگان روزنامه ولایت میشود.
n در ابتدا بگویید این کتاب با چه هدفی نوشته شده است؟
با نگرشی اخلاقی به مثنوی معنوی مصادیق با ارزشی از درسهای اخلاقی، در لابلای حکایات، قابل مشاهده است که میتواند تشنگان معرفت و اخلاق را در جامعه انسانی امروز نیز سیراب کند.
مثنوی یک کتاب انسانساز است و تابع فصلبندیهای مرسوم نیست. موضوعات به صورت پراکنده، گاه مختصر و گاه مفصل، در آن آمده است. یکی از موضوعاتی که در مثنوی به صورت متقابل مطرح شده بحث خشونت و مداراست. مولوی با الهام از قرآن و تاثرپذیری از عرف و اجتماع به این دو نکته پرداخته و در بیان هر یک زیر مجموعههای معنایی و مفهومی را در قالب نکته و داستان و به قول خویش «قصه» نشان میدهد و در این بین در حوزه علوم اجتماعی چون فلسفه، فقه، کلام، عرفان، موسیقی و الهیات و… قدم میگذارد. تحقیق حاضر که بر مبنای کتابخانهای انجام شده، ضمن مراجعه به شروح مختلف مثنوی به تبیین این دو مفهوم و بسامدهای مربوط به آن میپردازد.
n در مورد پیشینه این پژوهش توضیح دهید. آیا مسبوق به سابقه بوده است؟
دامنه تحقیقات در مثنوی نشان میدهد که تاکنون در این خصوص پژوهشی به عمل نیامد و این تحقیق در نوع خود جزء اولینها به شمار میآید. در خصوص متغیرهای قابل بحث در این پژوهش باید گفت: با عنایت به این که نقطه مجهول این تحقیق، عدم پرداختن به جریان فکری خشونت و مدارا در مثنوی است، به همین دلیل متغیرهای فراوانی در راستای بررسی تعلیمی وجود خواهد داشت که بر اساس آنها پرسشهای تحقیق شکل گرفت و در نهایت منظور از این تحقیق روشن کردن قسمتی از اندیشههای مولانا در مثنوی بود که ضمن دربرگیرندگی استقلال مضمون، در تضاد با متضاد خویش نیز تفکرات نوینی را از این سرچشمه عرفانی به دست خواهد داد.
n درسگفتارهای مثنوی برای انسان امروز کارایی دارد؟
اهمیت مثنوی از آن رو نیست که یکی از آثار قدیم ادبیات فارسی است بلکه از آن جهت است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد.
مثنوی بدون تردید، مهمترین و تکاندهندهترین تجربه عرفانی بشر است و اگر آن را «حماسه بزرگ عرفانی» بنامیم بیهوده نگفتهایم. مثنوی فقط عرفان نظری نیست بلکه کتابی است جامع عرفان نظری و عملی که حاصل تجارب عرفانی خود سراینده است. بنابراین راهکاری عملی برای تمام کسانی است که میخواهند به درجات بالای کمال برسند.
n نوع نگاه مولانا به معنویت در مثنوی چگونه است؟
مولانا، خود درباره این کتاب عظیم میگوید «مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بلکه مثنوی را گفتم تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند، که مثنوی معراج حقایق است نه آن که نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.»
بنابراین عرفان مولانا، صرفا عرفان تفسیر نیست بلکه عرفان تغییر است. یعنی باید انسان خودش را عوض کند نه آن که الفاظ را لقلقه لسان خود کند. مثنوی مولانا پلکانی، سالک را پیش برده و به لقاءا… میرساند. مولانا در مثنوی علم و عشق و عرفان را به هم در آمیخته و از آن معجونی ساخته است که به درد همه کس میخورد و هر شخصی به اندازه سطح فکر و سواد خود میتواند از آن استفاده کند.
n برای آشنایی بیشتر مخاطبان بگویید آیا مولانا به طور واضح به موضوع خشم پرداخته است؟
در کتاب مثنوی به بسیاری از مصداقهای خشونت و مدارا، اشاره مستقیم و گاهی غیرمستقیم شده است. یکی از مسائل مهم در زندگی بشر، مساله اخلاق است. اگر چه انسان به الهام وجدان اخلاقی، امهات فضایل و رذایل را میشناسد و زیباییها و زشتیها را هر کس بنا به فطرت پاکی که خداوند در ذلت آفرینش انسان قرار داده، تشخیص میدهد اما وسوسههای نفسانی و خشونت ناشی از این وسوسه، همواره معیارهای اخلاقی را بر هم زده و او را در سراشیبی سقوط به سوی اسفلالسافلین قرار داده است.
مولانا جلالالدین که در عرصههای عرفان بسیار شاخص است به خوبی در آثارش به ویژه مثنوی معنوی دریایی از کلمات مربوط به خشونت و مدارا را آورده است. مثنوی معنوی مجموعهای کامل از معارف و آموختههای انسانی است که به خوبی موضوعات اخلاقی از جمله خشونت و مدارا را با ظرافت خاصی بیان کرده است. به طور کلی در یک کلام میتوان گفت که مثنوی مولانا میتواند آینه تمام نمای اخلاق ایرانی و دیدگاه عرفان ایرانی باشد و خود یک منبع بسیار معتبر برای دریافت معنای معتبری درباره جایگاه اخلاق در میان شاعران ایرانی است.
n از نگاه مولانا خشم را چگونه باید شناسایی کرد و چطور باید به ریشهها و علت آن پی برد؟
مثنوی کتابی است تمثیلی با زبان سمبولیک که شیوه آن حکایت در حکایت میباشد. مولوی از طریق بیان داستان و استفاده از شخصیتهای سمبلیک حتی استفاده از حیوانات، توانسته است انسان را با خوهای بد انسانی (از جمله خشونت، ریا، دروغ و…) و شیوه رهایی از آن و خصلتهای خوب او (مدارا و گذشت و مهرورزی و…) و راههای مزین شدن به آنها آشنا کند. مولانا علت آلام و نگرانیهای آدمی را تحقیق کرده و در این کار، صرفا به کتاب بسنده نکرده است. او برای رهایی از غم خشونت، به مطالعه چند کتاب متوسل نشده، بلکه خود خشونت و جامعه خشن را عمیقا مورد کاوش قرار داده است. وی معتقد است که انسان را نباید در کتاب مطالعه کرد، بلکه باید در خود او، او را مطالعه کنیم.
n با این حساب میتوان گفت که مولانا برای شناسایی خشم و مدارا، به موضوع خودشناسی تاکید دارد؟
هر سالک مومنی وقتی که در صفحات کتابی، وجود تکوینی خود را با خلوص نیت مطالعه و محتوای آن را به خوبی درک نمود، بیشک پروردگار خود را بهتر شناخته است. پس مفتاح عرفان مولوی، خودشناسی است. مولوی با زبان خاص خود مضامین ارجمند احادیث را به صورت وجدانی درآورده و تحویل حوزه وجدان میدهد. مفاهیمی که تحویل وجدان شد، دیگر لغزش و تزلزل در آن راه ندارد. مولانا مطالب و مفاهیم را چنان به وضوح و روشنایی میرساند که وجدان، مستقیما آن را پذیرا باشد.
مثنوی مجموعهای است بلند و ارجمند در شناسایی ارزش و منزلت انسانی، و اکتشافی است بارز در اظهار گوهر درخشنده آدمی. مولانا از گنج گران بهایی در وجودآدمی گزارش میکند که ارج و قیمت آن چندان است که آدمی را به کاوش و جستوجوی دائم و خودکاوی مستمر و ژرف اندیشی پیوسته وا میدارد و در پیدایش و ظهور این دفینه گران، از همت و تلاش و استعداد خود صاحب گنج، مدد میجویند.
n مولانا راه حلی برای مواجهه با خشونت هم بیان کرده است؟
مثنوی عرفانی مشحون از تعلیمات فراوانی است که هریک از آنها در چگونگی روشهای زندگی به خوانندگان و مخاطبان کمک میکند. مثنوی معنوی نیز از این قاعده مستثنی نیست و ضمن دربرداشتن بسیاری از مبانی مربوط به تفکرات عرفانی، شیوههای زندگی و متدهای فکری را نیز به خوانندگان خود تلقین میکند. یکی از عناصری که در این کتاب به آن میتوان دست یافت، مدارا بر اساس تعلیمات عرفانی است و جبهه مخالف آن، یعنی خشونت. ناگفته پیداست آنچه در مثنوی به عنوان مدارا و خشونت مطرح میشود با تعابیر عامیانه ما متفاوت است و از دیدگاه عرفانی باید به آن نگاه انداخت. آنچه در این پژوهش مدنظر پژوهنده است، دریافتهای عرفانی از این دو عنصر روانی است و بدون شک زمانی که از آنها سخن به میان میآید مسائل تعلیم و تربیت و روان شناسانه نیز مطرح خواهد شد.
n مراد از «مدارا» یعنی کنار آمدن با مسائل و پذیرش آن مشکل یا چالش؟
انسان در زندگی فردی و اجتماعی وظایف و تکالیفی دارد که باید آنها را انجام دهد و چنانچه در انجام آنها کوتاهی کند مقصر و مسئول است. در اصلِ انجام وظایف چیزی به نام مدارا وجود ندارد. البته در راهکارها و کیفیت انجام وظیفه، مدارا یک اصل انکار ناپذیر است که برای رسیدن به هدف، رعایت آن امری حتمی و ضروری است. به تعبیری دیگر، جایی نوبت به مدارا میرسد که ابتدا وظیفه اولی خود را انجام داده باشیم. در صدد دعوت به خیر، موعظه، امر به معروف و نهی از منکر و… برآمده باشیم و در صورتی که سطح دلخواه از انجام کار خیر عملی نشد، دستکم برای تحقق سطوح پایینتر به مدارا رو بیاوریم. معنای مدارا این نیست که وقتی از کسی تخلفی میبینیم، او را دعوت به خیر نکنیم، موعظه ننماییم، امر به معروف و نهی از منکر نکنیم و نام آن را مدارا بگذاریم. این معنای مدارا نیست، بلکه به نوعی بیتفاوتی و بیمبالاتی نسبت به امور دینی است. نمیتوان فرار از مسئولیت را مدارا نامید. سستی، بیاراده بودن و تزلزل افراد را باید از مجموعه نمونههای مدارا خارج دانست.
n در مواجهه با خشم چطور؛ مولانا چگونه به این موضوع پرداخته است؟
برخی از عالمان اخلاق گفتهاند که خشم، شعلهای از آتش دوزخ است. از این رو عرفا گفتهاند تا کسی بر خشم خود چیره نیابد، به مقام صدیقان نرسد. امام محمد غزالی در«احیاالعلوم»، اشخاص را در خشم به دسته تقسیم میکند: یکی آنان که در خشمآوری افراط میکنند، دوم آنان که هیچ خشمی ندارند، و سوم آنان که در خشم، راه اعتدال میپویند.
مولانا در برخورد با صفت خشم و امثال آن همچون غزالی به سرکوب آن عقیده ندارد بلکه به تصعید آن اعتقاد دارد. معادل کلمه خشم در مثنوی را به عداوت، مردمآزاری، دشمنی، طمع، بدی، نفرین، کبر، انتقام، دروغ، کفر، آزار، نفرین و شهوت تعبیر کردهام.
در مثنوی آمده است:
و اما خشم، خشم بینش را از بین ببرد و تعادل شخصیت را به هم زند.
خشم و شهوت مرد را احول کند
زاستقامت روح را مُبدَل کند
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
(دفتر اول 333-334(
اما خشم را میتوان به خصوصیات مثبتی تصعید و تبدیل کرد:
آتش شهوت که شعله میزدی
سبزه تقوی شد و نور هدی
آتش خشم از شما هم حلم شد
ظلمت جهل از شما هم علم شد
خشم و حلم، بد مطلق و خوب مطلق نیست. خشم فینفسه بد نیست، چرا که اگر در جای مناسب به کار رود خوب است. بردباری هم فینفسه خوب نیست. چراکه بستگی دارد به این که در کجا و چگونه به کجا رفته است. چناچه حلم و بردباری نابجا به کار رود، تباهی به بار میآورد.
مولانا این مطلب را در ارائه تعریف خود از عدل و ظلم آورده است. او عدل را در قرار دادن هر چیز در جای مناسبش میداند و ظلم نیز بر عکس آن است.
نیست باطل هرچه یزدان آفرید
از غضب وز حلم وز نُصح و مکید
خیر مطلق نیست زینها هیچ چیز
شر مطلق نیست زینها هیچ نیز
نفع و ضَرَ هر یکی از موضع است
علم از این رو واجب است و نافع است
(دفتر ششم، 2597-2599(
شرط امان از خشم الهی، فرونشاندن خشم خود است.
گفت عیسی را یکی هشیار سر
چیست در هستی زجمله صعب تر؟
گفتنش: ای جان: صعبتر خشمِ خدا
که از آندوزخ همی لرزد چوما
گفت: از این خشم خدا چه بود امان؟
گفت ترک خشم خویش اندر زمان
n ضمن تشکر از همراهی شما؛ اگر در پایان صحبت خاصی هست بفرمایید.
مولانا از عرفانی است که صلح و زندگی صلح آمیز در اندیشه او از جایگاه ویژهای برخوردار است و او آنگونه که از مثنوی بر میآید با خود و جهان، پیرامون خود در صلح به سر میبرد و میکوشد با همه انسانها، از هر دین و نژادی، مدارا کند و بدانها مهر بورزد. مولانا بر این باور است که بدون دستیابی به صلح درونی، نمیتوان گامی در جهت صلح بیرونی برداشت.
اما اینک جهانی که در آن زندگی میکنیم پر از خشونت است، از طرفی کشور عزیزمان ایران که مهد مهرورزی است و سر لوحه مهر و مداراست هم، مملو از خشونت و خشم است. صلح و مدارا نیاز جامعه ماست. در حقیقت، در عین نرمش و رفتار از روش تساهل و آسانگیری، درشتی و سختگیری هم لازم است. وقتی مدارا سودی ندارد و یا پای مخالفت با اساس دین در میان است، گذشت و مدارا معنی ندارد و اثربخش نیست و باید از راهی دیگر وارد شد.