روزگاری که اقبال و عارف پای درس «ملاعبدالکریم جناب قزوینی» نشستند
- شناسه خبر: 31443
- تاریخ و زمان ارسال: 13 اسفند 1402 ساعت 07:30
- بازدید :

محمدرضا مقدم
«ملاعبدالکریم جناب قزوینی» نامی ناشناخته در تاریخ موسیقی ایران است. گرچه تحقیق و پژوهش متقنی در مورد بسیاری از موسیقیدانان ایران وجود ندارد به ویژه استادان دوره قاجار؛ اما او با توجه به این که مدت زیادی را در تهران و حتی دستگاه حاکمیت و تکیه دولت فعالیت داشت ولی تا پیش از انتشار کتاب « ملاعبدالکریم جناب قزوینی و نقش وی در موسیقی قاجار» تألیف گرانسنگ دکتر حسین میثمی، تنها در چند منبع فقط نامی از جناب قزوینی دیده میشد. با انتشار کتاب فوق اطلاعات متقنی از محل تولد وی، ویژگیهای آوازی او، شاگردان و تاثیر جناب بر موسیقی قاجار برای پژوهشگران روشن شد.
نوشتار پیش رو با هدف معرفی ملاعبدالکریم جناب قزوینی، یکی از مهمترین آوازخوانان عهد قاجار و پهلوی از متن کتاب « ملاعبدالکریم جناب قزوینی و نقش وی در موسیقی قاجار» تنظیم شده است.
تولد عبدالکریم جناب قزوینی
عبدالحسین شهیدی صالحی در دایرهالمعارف تشیع، طول عمر جناب را از سال 1196 تا 1324 ق نقل میکند. بنابراین طبق این روایت جناب در حدود 128 سال زندگی کرده بود. مشحون در مورد سن جناب نیز چنین بیان داشته است: جناب در حدود 110 سال عمر کرد.
در مورد سن جناب چندین نقل و قول وجود دارد ولی با این همه روایت نمیتوان بر اساس اظهارات شفاهی، تاریخ دقیق تولد و فوت جناب را مشخص کرد. بر اساس یکی از اسناد خانوادگی، جناب تا سال 1325 ق در قید حیات بود.
محل سکونت جناب
محل سکونت جناب در دوران کودکی محله سرکوچه ریحان(سکه شریحان) بود، زیرا هنگامی که وی موقعیت خانه موروثی را شرح میدهد، از همسایههایی نام میبرد که یکی از آنان استاد بابای سلمانی است که نام وی در اسامی ساکنان همین محله دیده میشود. در همین سرشماری از خانه جناب در محله سرکوچه ریحان نام برده شده است. جناب به جز سالهایی که خارج از قزوین بود، از طفولیت تا پیری در این محله زندگی میکرد.
تحصیلات جناب
در دوره قاجار 12 مدرسه در قزوین وجود داشت که علوم اسلامی در آن تدریس میشد. یکی از مهمترین مدارس قزوین مدرسه صالحیه بود که اغلب مدرسین این مدرسه از مجتهدان به شمار میآمدند. از جمله ملا موسی، پدر ابوالحسن اقبال که از مجتهدان و مدرسان این مدرسه محسوب میشد. عبدالکریم در مدرسه صالحیه به تحصیل پرداخت و به همین دلیل به ملاعبدالکریم مشهور شد.
موقعیت خانوادگی جناب و وضعیت مالیش در پیشرفت وی به ویژه در قزوین نقش زیادی داشت. در صورت صحت نسب جناب که به نقل از احمد ابراهیمی به دوران صفوی بر میگردد، قاعدتا وی متعلق به خاندان سرشناس و متمولی بود.
القاب حاجی ملاعبدالکریم
تا مهر 1262 از جناب، تنها به عنوان عبدالکریم یاد شده است. بنابراین عنوان جناب به بعد از حکومت ناصرالدینشاه برمیگردد. جناب ظاهرا دو بار از دربار لقب گرفت. حسین جناب (نتیجه جناب) اظهار میدارد که ناصرالدین شاه برای نخستین بار لقب جناب را به ملاعبدالکریم اعطا کرد.
بنابراین لقب مذکور مربوط به دوره ناصری است. البته لقب جناب خاص نبود و به افراد متعددی در دوره قاجار اعطا میشد. عارف قزوین در مورد لقب جناب چنین بیان میدارد: «سابق مُد بود از درباریها گرفته که اشخاص درجه اول مملکت بودند تا اعیان ولایات هر کدام یک شیخ یا آخوند یا جناب داشتند. این شیخ یا جناب یا آخوند، هم معلم امیرزادهها و شاهزاده خانمها یا آقازادهها و خانم کوچولوها بود، هم کارهایی که راجعبه در خانه حکام شرع و از این قبیل بود به او رجوع میشد.
یکی دیگر از القاب جناب، ناظم البکا بود. میتوان احتمال داد که با اوج گرفتن تعزیهخوانی، جناب، شغل ناظم البکائی تکیه دولیت را به دست میآورد و این لقب از این جهت به او داده شد. با این همه، قدیمیترین مهر ناظم البکائی جناب مربوط به سال 1314 ق، در دوران حکومت مظفرالدین شاه است و در همین سال است که به دلیل فعالیت در تکیه دولت (بر اساس روایتهای متعدد بازماندگان وی و تعزیهخوانان) مظفرالدین شاه مبلغ صد تومان مقرری سالانه برای وی مقرر میکند. جناب در ایام محرم و صفر در تکیه دولت تهران حضور به هم میرسانید و در برگزاری تعزیهها کمک میکرد و بر نُسخ جدید تعزیه نظارت داشت.
استادان جناب
سید محمدعلی گلریز در کتب مینودر نقل میکند که جناب در ابتدا قاری قرآن بود اما از استاد وی ذکری به میان نیامده است. وی ظاهرا تا سنین پیری همچنان به قرائت قرآن میپرداخت. در مورد قرائت قرآن جناب، چنین نقل شده است: «… حاجی ملاکریم (عبدالکریم) جناب عادت داشت صبحها هر جا که بود قرآن میخواند. در دِه که بود ترجیع میخواند، صبح قرآن قرائت میکرد. روزی در مکه شروع کرده بود به خواندن قرآن. نیم ساعتی که قرآن خوانده بود، پلیس با کمال ادب و احترام به او فهمانده بود که قرآن خودتان را تلخیص بفرمایید زیرا راه مسدود شده است. وقتی یک ایرانی در مکه قرآن بخواند و راه مسدود بشود، خود این نکتهای است».
معمولا قاریان قرآن تا حدودی با آوازهای موسیقی دستگاهی نیز آشنایی دارند. احتمال میتوان داد که جناب پیش از نقل مکان به تهران تا حدودی با آوازهای موسیقی دستگاهی آشنا بود. احمد ابراهیمی به نقل از مادر خویش نقل میکند: «… وقتی میارنش تهران ناصرالدینشاه خیلی خوشش میاد؛ ایشون را معرفی میکنه به میرزا علیاکبرخان فراهانی نوازنده معروف تار. میرزاعلیاکبرخان فراهانی یک ماهی که به ایشون تعلیم میده، میبینه ایشون آن چنان قدرت آوازی صداش خوبه، میگه قربونت برم، من نمیتونم تو رو تعلیم بدم. یه آقا غلامحسین است برادر منه (احتمالا منظور استاد ابراهیمی آقا غلامحسین فراهانی برادرزاده میرزا علیاکبرخان فراهانی بوده است)، من تو را به او معرفی میکنم؛ او ردیفها را بیشتر از من میدونه. سالها زیر نظر همین میرزا غلامحسین خان فراهانی که او هم عموی عبدالحسین، علیاکبر شهنازی و برادر میرزاعبدا… بودند تعلیم آواز میگیره. وقتی تعلیم آواز میگیره، استدعا میکنه زنش که اجازه بدهید که ایشون مدتی است، چند سال اینجا در تهران است، خانواده خودش را در قزوین ندیده، که ناصرالدین شاه اجازه میدهد بر میگردد به قزوین…» (مصاحبه مولف کتاب با احمد ابراهیمی).
شاگردان جناب
شاگردان جناب را عمدتا دو گروه خوانندگان مجلسی و تعزیه خوانان تشکیل میدادند. این دو گروه در مرکز (تهران)، آذربایجان و قزوین نزد جناب آموزش دیدند. بنابر این میتوان شاگردان وی را به دو گروه غیر قزوینی و قزوینی طبقه بندی کرد. بر اساس تعدد شاگردان جناب میتوان اذعان داشت که جناب در آموزش امساک نمیکرد. شاید وی به پیروی از استاد خویش آقاجان ساوهای که شاگرد سرشناسی را آموزش داد از تعلیم خودداری نمیکرد؛ در حالی که برخی از استادان دوره قاجار نسبت به آموزش دیگران امتناع میکردند.
شاگردان غیر قزوینی جناب
احمد ابراهیمی در مصاحبه با حسین میثمی اظهار میکند: «… شما نمیدانید که میرزا عبدالکریم خواننده بزرگ قزوین بود که دو خواننده بزرگ را در اصفهان تربیت کرد… یکی سید رحیم بوده و یکی خضوعی ساعت ساز…».
در مورد سیدرحیم اصفهانی چنین ابراز شده است؛ سید رحیم و میرزا علی قاری، چون هر دو طلبه و به تحصیلات دینی مشغول بودند زیاد امکان اجرای آواز و پخش آن برای عوام را نداشتند؛ البته به غیر از تعزیه و مرثیه… بنابراین سید رحیم در تعزیه خوانی نیز فعالیت داشت. از اظهارات خالقی چنین بر میآید که سید رحیم مدتی را در تهران سپری کرد، زیرا از اجرای وی با تار میرزاغلامرضای شیرازی در خانه خطیبالممالک یاد میکنند. به دلیل این که گاه استادان آواز از چند استاد بهره بردهاند، شاید سیدعبدالرحیم نیز در تهران از جناب مطالبی را آموخته باشد.
حبیبا… نصیریفر در کتاب «مردان موسیقی سنتی و نوین ایران» در مورد سید حسین خضوعی معروف به سید حسین ساعتساز نوشته است: «… وی پنج سال در دربار ناصرالدین شاه رفت و آمد داشت…».
ممکن است وی در 25 سالی که در تهران سپری کرد، نزد جناب نیز دورهای را گذرانده باشد. با این همه، اظهارات فوق در مورد این دو چهره سرشناس در هیچ یک از منابع تحقیقاتی بومی اصفهان از جمله بستگان یا شاگردان وی تایید نشده و نیاز به تحقیق بیشتری دارد.
شاگردان قزوینی جناب
بنا به اظهارات متعدد به نظر میرسد که جناب در قزوین کلاس آواز داشت، با این همه از شواهد چنین بر میآید که اغلب شاگردان وی از طریق میرزا حسن ثقفی به وی معرفی میشدند و گاه به فرزندان و رجال مهم شهر که از صدای خوبی برخوردار بودند نیز دستگاهها را تعلیم میداد.
از مهمترین شاگردان قزوینی جناب که بعدها به خوانندگی نیز پرداختند، میتوان از قربانخان شاهی، ابوالحسنخان اقبال، عارف قزوینی و میرزا یحییخان مجابی نام برد.
(قربانخان قزوینی/ حاجی قربان خان/ قربان خان شاهی)
به احتمال زیاد چون وی در روز عید قربان به دنیا آمد، به این اسم نامیده شد. حسن محشون در کتاب «تاریخ موسیقی ایران» در مورد قربانخان چنین نقل میکند:
« … و از تربیتشدگان او (جناب) قربانخان قزوینی معروف به شاهی، خواننده تکیه دولت بود… قربانخان در ابتدا شاگرد میرزا حسن ثقفی بود و همراه دسته تعزیه میرزا حسن در تهران و تبریز اجرای نقش میکرد. سپس به محضر جناب راه یافت و نزد این استاد دستگاهها را فراگرفت. بیشک در اثر همین ارتباطات، قربانخان به دربار راه یافت. وی در سال 1343 ش در تهران درگذشت».
اقبال آذر
در مورد انگیزه تعلیم اقبال توسط جناب مطالب مختلفی ذکر شده است. در روایت نخست، حامی اقبال یعنی میرزا حسن ثقفی وی را به جناب معرفی کرده است:
«میرزا حسن ثقفی برای این که ابوالحسن با دستگاههای موسیقی ایرانی آشنا شود، او را نزد استاد موسیقی عصر حاجی ملا کریم جناب برد. استاد حاجی ملاکریم چون به قابلیت و استعداد نورسیده پی برد، به تربیت صدای او پرداخت…». (با زمزمه هزاردستان؛ سید جواد حسینی)
فتحی در این مورد نظر دیگری دارد: «…همان گونه که آواز مرحوم رضا قلی میرزای ظلی توجه اقبالالسلطان را به خود جلب و موجب شد که اقبالالسلطان به تعلیم او بپردازد، همانطور هم استعداد ابوالحسن نورس توجه استاد موسیقی عصر موسوم به حاجی ملاکریم را به طرف خود کشید و باعث گشت که مرحوم جناب به تعلیم آواز او کمر همت ببندد…».
در دو روایت نسبتا مشابه انگیزه این امر را به مظفرالدین شاه/ محمدعلی میرزا نسبت دادهاند: «… ولیعهد او را برای تربیت به دست ملاکریم جناب میسپارد… جناب قزوینی شاگرد خود را به شدت بیاستعداد و کمحافظه مییابد. به حضرت حسین متوسل میشود که او را در اجرای امر ولیعهد کمک کند. شبانه خواب میبیند که ابوالحسن خان در بالای ارگ تبریز آواز مناجات میخواند و از همان روز ابوالحسن خان را متحول میبیند که هر چه میگوید و میخواند به سرعت و کیفیت مطلوب معلم فرا میگیرد».
در روایتی دیگر شهریار چنین نقل میکند: محمدعلی شاه، از حاجی ملاکریم جناب خواسته بود که این بچه را برای من تربیت کن. حاجی ملاکریم اهل ذکر و ا… بود؛ دیده بود که نمیتواند اقیانوس موسیقی را چگونه به سینه بچه بریزد، آن وقت به خدا متوسل میشود…». (با زمزمه هزاردستان؛ سید جواد حسینی)
هر دو روایت نکات مشابهی را مطرح میکنند، ولیکن طبق اظهارات بوذری محمدعلی میرزا موقعی با اقبال برخورد کرد که وی ازدواج کرده و صاحب بچه نیز بوده.
بوذری در مورد شاگردی اقبال نزد جناب چنین نقل میکند:
«… در موسیقی و تعزیه شاگرد مرحوم جناب بوده و تا پایان عمر جناب با او ارتباط استادی و شاگردی را قطع ننمود…».
میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی
عارف در فراگیری آوازهای موسیقی دستگاهی علاوه بر حاجی صادق خرازی، نزد جناب نیز آموزش دید. در این مورد سیدمهدی مجابی چنین نقل میکند: «… در آن زمان از شاگردان مرحوم حاجی ملا کریم جناب؛ ما سه نفر در قزوین معروف بودیم به خوانندگی، مرحوم جناب یکی از اساتید بزرگ موسیقی بود در عصر خویش؛ ما سه نفر هم از شاگردان نخبه مرحوم جناب بودیم؛ یکی من بودم، یکی ابوالحسن اقبال آذر الوندی، یکی هم مرحوم عارف. ما سه تا از شاگردهای موسیقی جناب بودیم اما بُعد محاسنی که عارف داشت در خور ما دو نفر نبود. عارف بعد از او موسیقی و تصنیف ساختن را آموخته بود و شاعر هم بود ولی ما از مرحوم جناب قزوینی فقط منحصرا موسیقی را آموخته بودیم؛ عارف رفت به تهران، اقبال آذر هم گویا رفت تبریز؛ یگانه کسی که در قزوین معروف بود، من بودم». (مصاحبه مولف با سید مهدی مجابی)