مهمان سفارشی پیادهروی اربعین
- شناسه خبر: 19780
- تاریخ و زمان ارسال: 12 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
قسمت دوم: خروج از مهران
در بخش قبلی گفته بودم که ساعت ۶ باید به مهران میرسیدیم اما نوع رانندگی و توقفهای بیجای راننده سبب شد که تاخیر داشته باشیم؛ با اعتراض مسافران به راننده سرعت کمی بیشتر شد و بالاخره قبل از ساعت ۹ به مهران رسیدیم.
اینگونه است که اتوبوسهای بین شهری مسافران را در پایانههای تعبیه شده پیاده میکنند و مسافرین از طریق اتوبوسهای درون شهری به مرز منتقل میشوند.
اتوبوسهای درون شهری قزوین ـ مهرگان نیز در کنار سایر اتوبوسها در حال خدمترسانی بودند؛ در پایانه برکت مهران پیاده و در کنار سایر مسافرین سوار بر خط واحد موجود در پایانه شدیم و با کرایه ۲۰ هزار تومانی به مرز رفتیم.
تعداد مسافران موجود در پایانه بیشتر از تعداد اتوبوسهای تعبیه شده بود و رانندگان به مسافران نشسته در اتوبوس اکتفا نکرده و مسافران بیشتری را سوار میکردند؛ به طوری که راهروی اتوبوس از افراد ایستاده پر شد و دیگر مرزی بین قسمت زنانه و مردانه وجود نداشت هرکسی که میتوانست در یک صندلی مینشست؛ افراد ایستاده نیز با همان هزینه پرداختی مجبور بودند که مسیر ۱۵ تا ۲۰ دقیقهای را ایستاده طی کنند.
آرزو سلخوری
از اتوبوسها که پیاده شدیم در نگاه اول گمان کردم به بازار روز آمدهام. دستفروشان مختلفی انواع پوشاک و سوغات را به فروش میرسانند تا زائرین در راه برگشت سوغات تهیه کنند اما اغلب رهگذران بدون توجه به آنها گذر میکردند و افراد کمتری تمایل به خرید نشان میدادند؛ رانندگان تاکسی و آژانسی که مسافر به مرز آورده بودند نیز به دنبال مسافری میگشتند که مسیر برگشت را خالی نروند.
بعد از گذر از محل دستفروشان وارد مرز مهران شدیم و علیرغم شلوغی جمعیت، تردد آسان و ترافیکی از آدمها وجود نداشت. تعداد نیروهای نظافتی و خدماتی چشمگیر بود و به سرعت زمین تمیز میشد؛ به طوری که مشخص نبود این تعداد آدمها که شمار آنها شاید چندین هزار نفر بودند از اینجا عبور کردهاند.
خدمات مختلفی مانند خشکشویی، شستوشوی لباس، خدمات درمانی، خدمات مربوط به موبایل، سیمکارت رایگان و ردیابی گوشی مفقودی به زائرین ارائه میشد. مکانهایی نیز برای استراحت زائرین در نظر گرفته شده بود، آبرسانی به زائرین نیز براه بود و کولرهایی در محل استراحت و در مسیر وجود داشت که باعث خنکی میشد؛ در برخی از نقاط با آبپاش ویژه به مسافرین آبپاشی میکردند تا گرمای هوا را احساس نکنند. دمای هوا برای افرادی که در مناطق شرجی و هرجایی جز جنوب کشور زندگی میکردند، بالا اما قابل تحمل بود.
از گیتهای تعبیه شده عبور کردیم و چندین بار در چندین ورودی عکس گذرنامه و تاریخ آن چک میشد، تعداد زیاد بود اما معطلی برای هر نفر حداکثر ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بود و مسیری که باید طی میشد، قبل از سفر افرادی به من گفته بودند که از مهران نروید آنجا تعداد مسافرین بالایی دارد و باید دو ساعت در صف بمانید اما اینطور نبود و به سرعت صحتسنجی صورت میگرفت و گذرنامهها مهمور میشدند.
در کشور عراق نیز پذیرش با هماهنگی و سرعت بالایی انجام شد و میتوانم بگویم اگرچه جمعیت زیاد بود اما سرعت کار به قدری بالا بود که حتی عبور از مرز در این سفر با حضور زائران بسیار زیاد، زودتر از حالت عادی انجام گرفت.
خط مرزی که تمام شد و وارد کشور عراق شدیم. ناگهان با زمینهای پر از زباله روبهرو گشتیم، چیزی که فراتر از ذهن و تصورم بود! فرض کنید که از محیطی مرتب که هر ثانیه در حال پاکسازی است کمتر از دو دقیقه با زمینهای پر از زباله روبهرو شوید، معلوم است که چقدر توی ذوقتان میخورد!
ابتدای ورود به سراغ محلی که برای فروش سیمکارت عراقی است رفتم. نه گذرنامه نیاز است نه مدرکی، با پرداخت ۱۰ دینار (حدودا ۳۳۰ هزار تومان) یک سیمکارت با ۵ گیگ اینترنت خریداری کردم که تاریخ مصرف سیمکارت یک هفته و صرفا جهت زائران است؛ اما برخی زائرین از غرفه همراه اول که در مهران مستقر بود سیمکارت رایگان همراه اول دریافت کردند تا از بستههای رومینگ استفاده کنند که به صرفه باشد اما دریافت این سیمکارت مستلزم همراه داشتن کارت ملی بود که اغلب مسافرین نداشتند، گذرنامه نیز مورد قبول نبود.
ترجیح دادم از خدماتی استفاده کنم که درک میکنند یک مسافر آن هم زائر کربلا سعی میکند و با کمترین وسایل سفر کند و تصورم این بود گذرنامه به عنوان کارت هویتی مورد تایید است؛ از طرفی با سیمکارت عراقی دیگر دغدغه آنتن اینترنت را نداریم.
البته در سفر به عراق دیگر حتی دغدغه پیدا کردن فیلترشکن مناسب را نداری؛ فرقی نمیکند چه سیمکارتی داشته باشی اما فیلتر نبودن حس عجیبی دارد! به طوری که فراموش میکنی که در گذشته با چه سختی از بعضی نرمافزارهای پیامرسان استفاده میکردی، فیلتر نبودن برای ما خوشایند بود و فیلتر بودن نرمافزارهای کاربردی گفتگو در ایران برای شهروندان عراقی بعید به نظر میرسد و گاهی باور نمیکنند که ما پا روی فیلتر گذاشتیم. مخالفین و موافقین فیلتر همه در کشور کنار هم داریم از فیلترشکن استفاده میکنیم و تنها تعداد محدودی از مسئولین به فیلتر بودن این نرمافزارها احترام گذاشتند و وارد این فضا نشدند و …
از سفر دور نشوم؛ کمی که عبور کردیم فردی راهنمایی میکرد که از چه طریق رومینگ سیمکارتهای ایرانسل، رایتل و همراه اول را فعال کنیم که به نظرم باید قبل از ورود به مرز عراق باید صورت میگرفت.
هوا گرم و حاره بود، بطری آبهای یک نفره برای زائرین در نظر گرفته شده بود که هم اسراف نشود هم بتوانیم در طول مسیر آب خنک استفاده کنیم. من هم یک بطری آب برداشتم اما هرچه پیش رفتم سطل زبالهای پیدا نمیکردم و آشغالهای انباشته شده برایم ناراحت کننده بود، اگرچه تعدادی سطلهای زباله هم وجود داشت اما محدود و با فاصله زیاد بود.
شربت، غذا و آب از جمله چیزهایی بود که در همان ابتدای ورود به عراق برای زائران تدارک دیده شده بود.
بعد از دقایقی پیادهروی به پایانه مسافربری عراق رسیدیم و خودروهای ون به مقصدهای کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و سیدمحمد حضور داشتند، اغلب رانندهها فارسی نمیدانستند و مسافران عربی! با ایما و اشاره با کمک ماشینحساب قیمت و کرایه را میگفتند به تفاهم میرسیدند و حرکت میکردند.
هر ون بین ۱۰ تا ۱۵ نفر ظرفیت داشت و کرایهها از ۷ دینار تا ۲۰ دینار متفاوت بود، اگر ماشین کولردار میخواستی باید ۲ تا ۳ دینار اضافه کرایه پرداخت میکردی؛ اگر جزو گروههای پرجمعیتتر بودی بهتر ماشین پیدا میکردی و با چانهزنی و گشتن میتوانستی به کرایه پایینتر برسی.
مقصد اولمان کربلا بود اما نفری ۲۰ دینار به نظر منصفانه نبود، با گشتن در پایانه تصمیم گرفتیم ابتدا با یک ماشین کولردار با ۱۲ دینار به زیارت کاظمین برویم؛ من به همراه رقیه و فاطمه زهرا سه نفر بودیم و باید منتظر میماندیم ون از مسافرانی که حاضر میشوند با این کرایه به سامرا بیایند تکمیل شود. بالاخره مسافران سوار شدند و راننده در اعتراض من به نفسهای خسته کولر وعده داد که با حرکت وضعیت بهتر میشود، باد شدیدی همزمان میوزید و در حالی که زبالهها در هوا میچرخیدند ما راهی سامرا شدیم….