دورهمی به سبک ایرانی
- شناسه خبر: 37046
- تاریخ و زمان ارسال: 23 خرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

رومینا اسماعیلیپور
از ایام قدیم تاکنون در ایران، نوعی از «قهوهخانه سنتی» وجود دارد که مهمانان غالبا در آنجا چای مینوشند و قلیان میکشند و حتی بعضیها در اینجا یک وعده غذای سنتی ایرانی میخورند؛ اما کمتر دیده میشود که مردم در آنجا قهوه بنوشند!
وارد قهوهخانه که میشوم با تعدادی از مردان پا به سن گذاشته مواجه میشوم که سیگار به دست، به لیوانهای کمرباریک چای خود فوت میکنند و با دست آزاد دیگر قند را گوشه دهان به زیر دندان میگیرند.
دیوارهای قهوهخانه به عکسهایی از تختی و زورخانهها مزین شده است. داخل دکور و قفسههای چوبی چند چراغ پیهسوز و ظرف و ظروف خاک خورده دیده میشود.
دومین چای را که مینوشم از صاحب قهوهخانه برای عکاسی از مشتریان و فضای قهوهخانه اجازه میگیرم.
برای لحظهای پیرمردان سکوت میکنند و کمی جابهجا میشوند و برای دوربین ژست میگیرند.
عکسها را که میگیرم و سرجایم مینشینم، پیرمردی اجازه میگیرد و با نعلبکی چای و روزنامه کنارم جا خوش میکند.
شروع میکند از خاطرات گذشته و مرام پهلوانی خاطره گفتن…
پیرمردی آهنگهای قدیمی را از گوشیاش پخش میکند. دیگری بالای منبر رفته و برای مشکلات اقتصادی چارهاندیشی میکند. صدا به صدا نمیرسد و سخت گرم صحبت هستند.
علیآقا که میبیند از جایم بلند شدهام اصرار میکند که کمی بیشتر بمانم تا به دیزیای که بار گذاشته برسم.
با تعارف و بدرقه قهوهچی و اصرار پیرمردهای دیگر که این دفعه را مهمان ما باش از قهوهخانه خارج میشوم.
محل ساخت قهوهخانهها در گذشته
قهوهخانهها اصولا در بهترین و پرجمعیتترین نقاط شهر ساخته میشدند محلی کـه در آن جمعیت کثیری از طبقات مختلف مردم دور هم جمع میشدند. قهوهخانه که در ایران کار خود را از زمان صفویه آغاز کرد، در زمان شاهعباس اول فعالیت خـود را بـه نقطه اوج آن رسانید. فعالیـت قهوهخانه در ابتدا با پذیرایی چای و قهوه به همراه محیطی آرام برای رفع خستگی مردم محدود میشد اما از آنجایی که مکانی مردمی و اجتماعی بود، انـواع تفریحات و بازیها از جمله نقالی، شاهنامهخوانی، رقص پسران زیبا و کسب اطلاع از حوادث اتفاقیه شهر و امثال، آن در قهوهخانهها رایج بود .
در ایران تا قبل از حمله مغولان، طبقـه ممتاز و متوسط کمابیش بـه امور تفریحی دلبستگی داشت، اما با آغاز حملات مغول و سپس تیمور و تجاوز آنها به جان و مـال مردم، ناراحتیهایی برای عامه مردم و خصوصا طبقه محروم پـش آمد کـه دیگر برای آنها پرداختن به امور تفریحی معنایی نداشت.
با آغاز حکومت شیعه مذهب صفوی در ایران، وضع گونهای دیگر یافت؛ چراکه با ایجاد فضایی نـسبتا امن در بعضی از ادوار حکومتی درکـشور، مردم فراغبالی پیدا کردند و اندیشه آنها به غیر از حفظ حیات خود، متوجه امور دیگری هم شد. در این برهه زمانی، ورای مرزهای ایران، دولتی قدرتمند و سنیمذهب بـه نام عثمانی در منطقه آناتولی تاسیس گشته بود و بـه حکومت خود ادامه میداد دو دولت صفوی و عثمانی در طول حیات خود روابط سیاسی بسیاری با هم داشتند، اما بعدها به سمت روابط فرهنگی و اجتماعی هم کشیده شدند. یکی از این تبادلات اجتماعی، انتقال مکانی به نام قهوهخانه به ایران بود. این امر فقط یک انتقال ساده مکانی نبود، بلکه به همراه آن تمـام آداب و رسوم رایج در قهوهخانههای عثمانی را به دنبال داشت.
قهوهخانهها در کنار رودخانهها یا پلها و گردنهها خصوصا در مجاورت چشمهها سـاخته میشد. در قلعهها و کاروانسراهای بـینراه نیز قهوهخانه میساختند. در شهر اصفهان حتی از دالانها هم برای قهوهخانه استفاده میشد. همچنین، در محل کاخ شاهی قهوهخانههای دربار قرار داشته و به همین خاطر شغلی به نام قهوهچیباشی به وجـود آمده بود. در اکثر شهرهای بزرگ و پررونق عصر صفویه در بازارها، میدانها و معابر عام قهوهخانه دایر بـود. که بیشتر مرکز تجمع هنرمندان و میعادگاه شاعران و افراد اهـل دل و … محسوب میشد. دیگر طبقات نیز بـرای گذراندن وقت و تماشا به قهوهخانه میرفتند. در قهوهخانهها غیر از ساز و آواز و رقص و بازیهای گوناگون شاهنامه و داستانهای حماسی، نیز خوانده میشد .
شاهنامهخوانان و یا قصهخوانها روی سکویی میرفتند و یک چوبدستی دست میگرفتند که احتمالا برای نشان دادن تصاویر روی پرده و یـا موزون کردن حرکات دستشان در جاهای حساس داستان بوده است.
صـفویان بـا اعـلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران، نیاز به تبلیغ آن داشتند و نقـالان و مسالهگویان برای رسوخ عقاید شیعی در بین عوام بهترین افراد به شمار میآمدند. آنها مسائل مذهبی را با زبانی ساده و عامه فهم، همراه داستانها و قصه برای عموم مردم تعریف میکردند. از ایـن رو در میدانهای شهرها، بازار سوال و جواب و نقل داستانها و قصهها از اعمال و رفتار امام علـی(ع) و امامان دیگر گرم بود.
در واقع قهوهخانه را میتوان مرکز اجتماع مردم و پخش اخبار دانست که از آنجا افکار اجتماعی وارد ذهن تودههای روستا نشین و حتی شهرها میشده اسـت.
درب قهوهخانهها از بامداد تا شامگاه به روی همگان بـاز بود. مخصوصا هنگام غروب قهوهخانه پر از جمعیت میشد. هرکس صاحب خبر میرسید و همه میتوانستند بیترس و بیم درباره سیاست آزادانه صحبت کنند.
هیات حاکمه نیز متقابلا به آن چه در قهوهخانهها بر زبان مردم میرفت، توجه و اعتنا نمیکردند. در قهوهخانهها مردم خود را به بازیهای مجاز و سرگرم کننده مشغول میکردند.
علاوه بر براینها، ملایان، درویشان و شاعران نیز به نوبه خود در قهوهخانهها میدانداری میکردند. در قهوهخانهها ضمن کشیدن قلیان، چند فنجان قهوه داغ هم صرف میشد. استعمال قهوه در ایران از دوره صفویه آغاز شد و در طول این دوره محبوبیت زیادی پیدا کرد؛ به گونهای که مردم را سخت به خود معتاد نمود. بهترین نوع قهوه، قهوه «موکا» بود که تجار انگلیسی در زمان شاه عباس آن را به ایران حمل میکردند. قهوه جاوه نیز در ایران مصرف میشد که توسط بازرگانان هلندی به ایران حمل میشد. قهوه در ایران، نه تنها در قهوهخانهها بلکه بر سر سفره هر ایرانی دوره صفویه وجود داشت، که پس از مصرف غذا به هر نفر یک فنجان کوچک چینی از این مایع داغ سیاه رنگ میدادند که معمولا به همراه نقل و شیرینی مصرف میشد.
سرگرمیها و بازیهای قهوهخانهای
نقالی و قصهخوانی
در دوره صفویه انواع سرگرمیها و وقتگذرانیها در بین طبقات مختلف مردم رایج شد .
از جمله نقالی که شاه اسماعیل مروج و مشوق بزرگ آن بود و هدفش در اصل رواج و رسـوخ مذهب شیعه اثنیعشری بود. اما با تاسیس قهوهخانه در عصر صفوی، نقالان و قصهخوانان بیدرنگ به قهوهخانهها روی آوردند و صاحبان قهوهخانهها نیز از آنها استقبال میکردند. دولیه دلند درباره نقالان اصفهان در دوره صفویه مینویسد: در شهر اصفهان چندین تالار بزرگ بود که به خصوص نقالان در آنجا گردش میکردند و با صدای بلند حرف میزدند و حتی به مسائلی که از آنها سوال میشد پاسخ میدادند. در دوره صفویه چند تن از شاعران نقال به هند روی آوردند.
بدین ترتیب نقالی داستانهای ایرانی در هند شایع شد. در این دوره به تدریج انواع نقلهای رسمی مذهبی، مانند حمزهخوانی، روضهخوانی، پردهداری، صورتخوانی و یک نوع مبارزه و مناظرهای که شکل تحول یافته مقابلههای مناقبخوانان و فضایلخوانان بود، به نام سخنوری پیدا شد.
ابنندیم مینویسد: «فارسیان اول، تصنیفکنندگان اولین افسانه بوده، و آن را به صورت کتاب درآورده و در خزانـههای خود نگهداری و آن را از زبان حیوانـات نقل و حکایت مینمودند و پس از آن پادشاهان اشکانی، کـه دومین سلسله پادشاهان ایرانند، آن را به صورت اغراقآمیزی درآورده و نیـز چیزهایی بر آن افزوده و عربان آن را بـه زبان خود برگرداندهاند.
بازی گنجفه
«گنجفه» یکی از بازیهای قدیم ایران است که به ورقهـای صورتدار و نقشداری میگفتند که از چوب یا مقوا که در اندازههای معین ساخته میشدند. ریشه و معنای واژه گنجفه روشن نیست. عقیده بر این است که نام گنجفه در اصل «گنج فهم» بوده که در اثر کثرت استعمال تلفـظ، به گنجفه مشهور گشته است.
از میان شاهان صفوی، شاه عباس اول به گنجفه علاقه زیادی داشت. ولی در زمان شاهعباس دوم بازی گنجفه مثل سایر بازیها قمار به حساب آمد و اجرای آن در قهوهخانهها ممنوع شد، هر کس قمار میکرد باید جریمه میپرداخت.
بازی گنجفه از سرگرمیهای رجال قهوهخانهنشین و بنا به عللی از سرگرمیهای مخصوص درباریان و اعیان و بزرگان بوده است.
بازی پیچاز
«پیجاز» نوعی بازی، کم و بیش شبیه شطرنج و شکل دیگری از این بازی بوده که در دوره صفویه رواج داشته است. شاردن در سفرنامه خود از بازی صدف یاد میکند و مینویسد که بازی صدف از جمله بازیهای قهوهخانهای بوده که به خصوص میان ترکها رواج داشته و توسط ارامنه از اروپا به ایران آمده است. شاید بازی صدف همان بـازی پیچـاز باشد که اسباببازی آن یک نطع و مهرههای صدفی یـا گـوش مـاهی بود. پیچاز نطعی (سفره) از پارچه ماهوت شبیه به صفحه شطرنج داشت که روی آن با مهرههایی از گوشماهی بازی میکردند.
آس
«آس» یکی از قدیمیترین ورقهای بازی در میان ایرانیان بوده که در زمان صفویه در قهـوهخانهها و مکانهای دیگر بازی میشده است. واژه آس در آسبازی میان ایرانیان و در زبان فارسی به معنای دور زدن و چرخیدن است و با واژه انگلیسی آس، بـه معنای تکخـال، متفاوت است. بنابر قولی، اختراع آس را به ابوعلی سیمجور در سده چهارم هجری قمری نسبت دادهاند. ورقهای آس را از قطعات کوچک عاج به شکل مربع مستطیل و یـا از جنس چلوار یا کرباس میساختند و بر روی آنها مینیاتورهای زیبایی با رنگهای طلایی نقاشی میکردند. بعدها ورقهای آس را از مقواهای نقاشی شده و رنگ و روغن زده میساختند.
ترنا بازی
در معنای «ترنا» در فرهنگ لغات آمده است که به جامه، دستمال یا لنگی که در چند لایه به هم تافته باشند و همچون شلاق یا طناب باشد و هنگامی که آن را تر کنند و به وسیله آن کسی را بزنند، سخت دردناک شود. علامه دهخدا در کتاب لغتنامه خود معتقد است که ترنا از کلمه دری تازی میآید. در معنای بازی ترنا بازی آمده است که نوعی بازی گروهی است که در آن بازیکنان با انداختن قاپ و مانند آن بـه نوبت شاه، وزیر، جلاد و دزد را تعیین میکنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، دزد را معمولا با ترنا مجازات میکند.
ترنا بازی یکی از بازیهای کهن ایران است که به بازی «میر و وزیر» یا «شاه و وزیر» نیز شهرت داشته است. برخی پیشینه این بازی را به استناد روایت هرودت درباره شاهبـازی کوروش در کودکی با دیگر کودکان، به زمان هخامنشیان میرسانند. ترنا بازی در ابتدا در شمار بازیهای کودکانه و مربوط به جنس مرد بود، اما رفتهرفته در میان سایر گروههای سنی نیز رواج یافت. با تاسیس قهوهخانه در شهرهای ایران در دوره صفوی، این بازی به فضای قهوهخانهها راه یافت و در میان قهوهخانهنشینان با تشریفات و شـکوه خاصی بازی میشد.
رقص پسران زیبارو
در دوره صفویه رسمی در ایران ایجاد شد که از کشور عثمانی به ایران سرایت کرده بود. این رسم همان به کار گرفتن تعدادی ازپسران زیباروی گرجی، چرکسی، هندی، ایرانی و غیره در دربار سلاطین، ضیافتها و قهوهخانهها بود. در شهر اصـفهان و در پایتخـت، عدهای برای به دست آوردن پول، گروهی از پسران جوان را خریداری میکردند.
مورخ، دن گارسیا در این مورد مینویسد: در هنگام اقامتش در اصفهان در ضیافتی کـه برگزار شده بود و وی حضور داشته، از تعدادی رقاص و رقاصه یاد میکند کـه میهمانـان را سرگرم میکردند. آنها دامنهایی از جنس ابریشم گلابتوندوزی شده در رنگهـای مختلف پوشیده بودند و موی سرشان همچون موی زنان بلند بود. در دربار شاهان و حکام دوره صفویه از این پـسران جوان نیز اسـتفاده میکردند که کارشان شراب دادن به شاهان و حکام و میهمانان بود. این پسران بزک شده نقل محافل بودند.
تعدادی از این بچهرقاصان در قهوهخانهها نیز حضور داشتند و عامل جلب مشتری بودند. به گونهای که در زمان شاهعباس اول، بیشتر کارگران قهوهخانهها را از پسربچگان خوبروی گرجی، چرکسی و ارمنی انتخاب میکردند. تعدادی از این پسران بـه خدمت مشتریان مشغول بودند و گروهی دیگر با زلفهای بلند و لباسهای فریبنده بـه رقـص و بازیهای گوناگون میپرداختند. زمانی کـه شـاهعبـاس اول به علت حضور سفیر اسپانیا در اصفهان جشنی برپا کرده و این سفیر و تعدادی دیگر از سفیران میهمانان خارجی را به یک قهوهخانه واقع در کاروانسرایی در بازار در داخل میدان بـزرگ اصفهان دعوت کرده بود، این سفیران شـاهد رقـص پسران جوان بودند کـه یکی از آنها چرکسی تازه مسلمان و دیگری اصفهانی بود. به هنگام رقـص، هوادارهایشان بر روی آنها شرطبندی میکردند. آنها لباسهای زیبایی بر تن داشته و آراسته بودند و حرکاتشان زنانه بود.
وضع قهوهخانهها از زمان شاه عباس اول تا آغاز سلطنت شاهعباس دوم به همین منوال بود. در زمان شاهعباس دوم، وزیر وی، خلیفه سلطان که مردی متدین بود، به کار گرفتن پسربچگان خوبرو را در قهوهخانهها قدغن کرد و از رقص و آوازهای ناپسند جلوگیری نمود.
در سفرنامه شاردن در اینباره چنین آمده است: قهوهخانهها از جمله مراکز فساد بود. تا اینکه سرانجام خلیفه سلطان صدرِاعظم شاهعباس ثانی با بستن این مراکز فساد موافقت کرد، و از آن پس وضع قهـوهخانهها بهبود یافت.
پابهپایی قهوهخانهها با جامعه ایرانی
در قدیم هر پدیده و نهادی که در جامعههای ایرانی بنیاد میگرفت، سازگار و متناسب با نظامهای اجتماعی و اقتصادی و نهادهای فرهنگی و دینی ما عمل میکرد. قهوهخانه همچون یک نهاد اجتماعی ـ فرهنگی نقشمند در جامعههای سنتی شهرهای ایران عمل میکرده و در طول حیات چند صدساله خود، در هر زمان و دوره، و به اقتضای اوضاع اجتماعی هر شهر و دیاری با مردم جامعه و فرهنگ مردم ارتباط داشته و همراه با گرایشها و اعتقادات مذهبی مردم فعالیت میکرده است.
قهوهخانهها عموما همراه و همگام با آرمانها و گرایشهای عامّه مردم جامعه حرکت میکردند و برنامههای فرهنگی- هنری خود را مطابق با سال شمارهای ایرانی- اسلامی و روزهای عید و عزا در سال تنظیم و تدوین مینمودند. نقش مذهب در فضای قهوهخانه بسیار پررنگ بود و قهوهچیان به اجرای اعمال مذهبی در ایام سوگواری سخت باور داشتند.
برخی از قهوهخانهداران در ماههای سوگواری محرم و صفر، به ویژه در روزهای شهادت و رحلت پیشوایان و بزرگان دینی، قهوهخانههای خود را همچون تکیه و حسینیه سیاه میبستند. تعظیم و تکریم ایام عزاداریهای مذهبی و مشارکت با مردم در سوگواریها از اصولی بود که در مادهای خاص در اساسنامه صنف قهوهچی گنجانده شده بود.
در ماه رمضان، قهوهخانهها را روزها میبستند و هنگام افطار میگشودند و تا سحرگاه باز نگه میداشتند. در شبهای اعیاد مذهبی به ویژه شب میلاد امام زمان(عج) و میلاد حضرت امیرالمومنان علی(ع)، قهوهخانهها را آذین میبستند و چراغانی میکردند و برخی از آنها هم مجالس بزم و شادی راه میانداختند.
قهوهخانه افزون بر نقش خود در برقرار کردن ارتباط میان اهل هر پیشه و صنف با هم و افراد هر صنف با صنفهای دیگر، زمینه را برای تماس مردم با نیروهای کار نیز فراهم میکرد. این نهاد مرکز تجمع بزرگان و جای بحث و گفتوگو، مشاوره و تصمیمگیری درباره امور جاری محله و رفع مشکلات خانوادهها بود.
زوال قهوهخانهها
در دهههای چهل و پنجاه قرن بیستم کافههای غربی در ایران شکل گرفت و عمومیت یافت. همه مردم اعم از هر قشر اجتماعی میتوانستند وارد کافهها بشوند. در مقابل ورود زنها به قهوهخانههای سنتی ممنوع بود و هر طبقه اجتماعی، قهوهخانههای مخصوص به قشر خود را داشت: در قهوهخانههای مخصوص به طبقات بالا اشراف و رجال تجمع مییافتند ولی قهوهخانههای طبقات پایین پر از جرم و جنایت بود و حتی قتل نیز اتفاق میافتاد. در آن زمان یعنی دوره قبل از اوج اصلاحات سکولار سلطنت پهلوی، مفهوم برابری غربی عمیقا در دل مردم ریشه دوانید. به همین دلیل، قهوهخانههای سنتی در مقایسه با کافههای مدرن رنگ رونق خود را از دست دادهاند.