* دنیا کتابی است که با سفر کردن خوانده میشود *
- شناسه خبر: 30084
- تاریخ و زمان ارسال: 18 بهمن 1402 ساعت 07:40
- بازدید :
دکتر صادقیپور
قسمت پنجم
… در مراجعه سوم به اتاق پزشکان و در جستوجوی دوست و همکلاسی قدیمی، که قبلا بیان کردم موضوعی مرا به فکر فرو برد و متوجه گذر عمر نمود؛ در حالی که هنوز هم تقریبا احساس جوانی و نشاط میکنم و تقریبا اثری از پیری در خود نمیبینم.
در اتاق پزشکان پیرمردی آرام با موها و محاسن کاملا سفید دیدم، با خودم گفتم چطور هست که این پیرمرد هنوز بازنشسته نشده است!
داستان از این قرار بود که: همکاری که ۳۲ سال قبل، به مدت دو سال در یک مطب و یک بیمارستان با هم کار میکردیم، را حتی در سومین مراجعه و پرسش و پاسخ نشناختم و او نیز مرا نشناخت.
او در مراجعه سوم با یک سوال من، با شک و تردید فراوان پرسیدند شما آقای دکتر… نیستید!؟
ـ بله
پس از اینکه همدیگر را شناختیم، از دیدن هم بعد این همه سال و بیان خاطرات گذشته لذت بردیم.
همینطور دوستان دیگری که در دوره رزیدنتی دهه شصت با هم بودیم را ملاقات نمودم.
متاسفانه افسردگی و ناامیدی را میتوان در چهره همه دوستان پزشک دید. از مسایل سیاسی ـ اجتماعی روز که بگذریم، برای جراحان پر انرژی وجود بیمارستان خصوصی و کار انتفاعی در اوقات فراغت بسیار مهم هست، ولی ظاهرا این شهر حتی فاقد یک بیمارستان خصوصی کامل هست و همکاران مجبور هستند با درآمد کم امرار معاش کنند و آرامش از ذات وجودی اغلب جراحان به دور است.
ادامه دارد …
آذر ماه ۱۴۰۲