در توضیح وسطبازی (۱)
- شناسه خبر: 2832
- تاریخ و زمان ارسال: 24 مهر 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 172
وسط بازی یا وسطخوابی اصطلاحی است که به فعالان سیاسی فرصتطلب گفته میشود. در علم سیاست به این تفکرات اپورتونیسم (Opportunism) میگویند که معلوم است گرایش خوب و پسندیدهای نیست.
در عین حال یک گرایش اعتدالی، جایی که نبرد خالص حق و باطل نباشد؛ وجود دارد که به هیچکدام از طرفین به صورت دربست تعلق ندارد. اگر چه یک طرف را محق میداند؛ اما گرایشی متعصبانه ندارد که همه اقدامات یک طرف را حق بداند و همه کنشهای طرف مقابل را باطل؛ بلکه با دو طرف تحلیلی برخورد میکند. نه به بهانه حقانیت یک طرف تمام اقداماتش را درست و صحیح میداند؛ و نه طرف مقابل را به دلیل ناحق بودن در همه مواضع باطل مینامد.
ناگفته روشن است که این موضعگیری بسیار پیچیده و سخت است، و مبارزه کردن در سه جبهه. به صورتی که با محافظهکاران عافیتطلب وسطخواب هم مرزبندی روشن داشته باشی.
به دو طرف به دلیل عدم تطابق همه مواضع باید پاسخگو باشی. در عین حال در برهه مظلومیت، طرف حق را بگیری.
این روش بسیار مشکل اما به حق نزدیکتر است. حضرت علی (ع) وقت رفتن زبیر به مدینه میفرماید میدانم که او میرود تا لشکری برای جنگ آماده کند. سیاست نظامی هم حکم میکند که از اتحاد دو لشکر باطل ممانعت به عمل آورد. اما حضرت از رفتنش جلوگیری نمیکند.
وقتی ابنملجم به سر مبارکش ضربه میزند؛ اولاً میداند که آن وقت صبح این تبهکار خروجکرده کاری جز کشتن حضرتش ندارد. اما ممانعت نمیکند و طبق قولی برای نماز صبح بیدارش میکند. ثانیاً در وصیت میفرماید او یک ضربه به من زد شما هم یک ضربه بزنید و اگر نمرد حق بیشتر ندارید. حق ندارید مثلهاش کنید …
در دادگاه خودش میداند حق طرف اوست و زرهاش را مرد یهودی به سرقت برده است. اما در فراخوان قاضی دخالت میکند که اگر مرا به کنیه صدا کردی او را نیز باید به کنیه بخوانی.
آیا العیاذبالله میتوان به حضرت امیر گفت محافظهکار؟ قطعا خیر؛ حضرت یک جهتگیری کلی دارد که هدفش حق است. اما در مسیر هم گامهای حقطلبانه برمیدارد. یعنی نمیتوان از مسیر غلط به هدف صحیح رسید.
در قضایای اخیر یک جهتگیری کلی داریم که مقصد استقرار و حفظ نظام حق است. اما آیا از هر مسیری به این هدف میتوان رسید؟ قطعا نه. آیا مردم حق اعتراض ندارند؟ قطعا دارند. حضرت امیر خطبه میخواند که اگر درست میگویم پیروی کنید و اگر غلط میگویم راهنماییام کنید. به مالکاشتر میفرماید زمانی که مردم برای اعتراض به دارالحکومه نزدیک میشوند نظامیانت را دور کن تا آنان بدون ترس به تو و عواملت اعتراض کنند.
در عین حال آیا در مقابل براندازی و جنگ مسلحانه سکوت کردند؟ باز هم خیر.
وقتی خوارج نهروان اعلام جنگ میکنند دوبار ابن عباس را میفرستند که با آنان به زبان منطق و گفتوگو سخن بگوید. ابن عباس ناکام برمیگردد و میگوید آنان زبانی غیر شمشیر نمیدانند. حضرت خودش میرود و سخن میگوید و هشت هزار نفر از جبهه دوازده هزار نفری خوارج را نجات میدهد. آن گاه باز هم دفاع میکند نه حمله؛ چنانچه در جنگ جمل هم تیر اول را محاربین انداختند و حضرت فقط دفاع کردند.
اگر قرار است علیوار حکومت کنیم؛ باید به این جزئیات رفتار کنیم. مطلقاکافی نیست بگوئیم یک طرف حکومت دینی و تنها حکومت شیعه جهان است و ولایت فقیه، پس هر کاری در این جبهه توجیه دارد و هر روشی را میتوان به کار برد؛ هرگز؛ نظام اسلامی همانقدر که در ساختار باید مورد حمایت و دفاع قرار گیرد؛ در ماهیت هم باید چنین باشد و برای عبور از این مسیر چارهای جز این نیست که طرف حق را بگیریم. اما از حق طرف مقابل هم دفاع کنیم و در روشها از چارچوبهای اخلاقی و دینی خارج نشویم. یعنی نه خوارج ساختاری باشیم و نه خوارج ماهیتی. ادامه دارد…