درنگی بر میراث هزار ساله
- شناسه خبر: 4137
- تاریخ و زمان ارسال: 17 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
مهدی حاجی کریمی ـ فرشته بهرامی
بخش اول
مجموعه تلویزیونی “میراث هزار ساله” مستندی محیط زیستی درباره باغستان سنتی حدودا سه هزار هکتاریِ شهر قزوین است که خرداد ماه به همت حامد کولجهای مستندساز قزوینی و با حمایت مالی خانه مستند انقلاب اسلامی از شبکه دو سیما به نمایش درآمد.
این مجموعه چهار قسمتی روایت اول شخص مستندساز از باغستان فوق است که با بازخوانی کهنترین متن در دسترس ـ سفرنامه ناصرخسرو که قدمت کلماتش هزار و چهار سال است ـ آغاز میشود و به دنبال طرح مساله راوی ـ جستجو درباره آن دانش نیاکانی و تدبیر بومیای که در دل دشت کم آب قزوین بهشت برین عمل آورده و هزار سال بیشتر پاییده ـ درنگی بر نظام آبیاری قزوین نموده و سپس به سرگذشت صد سال اخیر باغستان و جان بینفسش میپردازد که علی رغم مخاطرات چند دهه اخیر خودش را تا دوران معاصر کشانده است؛ موضوعی که در طرح مساله نبوده و در عین حال بیشترین حجم مجموعه را اشغال کرده است.
راوی یا مستندساز که در این اثر بر هم منطبق اند در مسیر اثبات این فرضیه تحقیق که حیات و ممات شهر قزوین به موجودیت باغستان سنتیاش بسته است، با نگاهی کارکردگرا به بررسی نقش باغستان در جامعه شهری (باغستان چه سودی برای اجتماع انسانی شهری دارد) و ارائه فهمی سلبی از آن (اگر باغستان نباشد چه بلایی بر سر شهر خواهد آمد) میپردازد و تلاش میکند مجموعه را در امتداد گفتمان توسعه پایدار پیش ببرد.
وی در مسیر پاسخ به پرسشهای فوق، جامعه آماریاش را با گروههای نمونهگیری متنوعی مشتمل بر نمایندگانی از فعالان حوزه محیط زیست، تعدادی از پژوهشگران حوزه شهر و علوم اجتماعی، قزوینپژوهان و برخی از ذینفعان یا باغدارهای سنتی ترکیببندی میکند و خود در قامت راوی اول شخص به عنوان آغازگر و بعضا جهت تکمیل و جمعبندی هر بخش از بحث و همدلی با اعضای جامعه آماریاش ظاهر میگردد.
در رابطه با شیوه نمونهگیری به ویژه در طیف باغداران سخن و ایراد بسیار است اما چون بحث دامنهداری است و در این مجال نمیگنجد به نوشتاری دیگر محول و اندکی بر راوی و زاویه دید اثر درنگ میکنیم.
در باب تاریخچه و فلسفه حضور راوی اول شخص در متون پژوهشی میتوان (چنانچه اثر حاضر را به دیده متن بنگریم) به اتواتنوگرافی یا خودمردمنگاری به مثابه یکی از روشهای پژوهش کیفی اشاره کرد که با اتکا به تجربه زیسته محقق سعی دارد به فهم عمیقتری از محیط اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه برسد و نیز به مفهوم خودبازتابنده بودن «self reflective» در سنت مطالعات فرهنگی ارجاع داد که “در آن محقق به همان اندازه به تولیدات فرهنگ و جامعه اهمیت میدهد که به کیستی خود (جنسیت، نژاد، قومیت، طبقه اجتماعی، گرایشهای جنسی، سن و نظایر آن) به مثابه عنصری تعیینکننده در نگاه آنها به فرهنگ و جامعه”. (انگروزینو، ص 42) و درواقع اشاره به این دارد که اثر پژوهشی از فیلتر محقق عبور میکند. با این توضیح به نظر میرسد منِ راوی در مستند باغستان سنتی چنین کارکردی ندارد و چه بسا به نوعی خوداظهاری راوی است تا خودبازتابندگی یا گونهای روش کیفی و در این مسیر تا جایی پیش میرود که بعضا حضورش عرصه را بر بیننده تنگ میکند. به عنوان مثال راوی اذعان میکند اولین کسی بوده که سیلاب بندِ میرسرا را به ثبت تصویری رسانده است در حالی که میشد عرض اندامی از این دست را وانهاد و به ظرفیت تامل بیننده اطمینان کرد و فرصت ارزیابی (و چه بسا قدردانی) را از او نستاند.
مورد دیگر ظهور همزمان ناصرخسرو و راوی/مستندساز در ابتدای هر یک از چهار قسمت این مجموعه و تاکیدی است که راوی بر منِ مستندساز دارد. این ترجیع بند دائما خود را به رخ بیننده میکشد و دائما اعلام میکند مستندساز حریف و همنشینی در ابعاد مولف سفرنامه برای خود قائل شده است. راوی همچنین در بخش پایانی دل نگران باشندگان صد سال بعد قزوین و حومه است و فیلم را به حال خود رها نمیکند، تو گویی به فرزند خود هم بیاعتماد است و تردید دارد اثرش آنقدر بضاعت هنری و پژوهشی داشته باشد که بتواند خود را تا قرن بعد برساند. به همین جهت به نظر میرسد حضور راوی در کسوت اول شخص به مستند تحمیل شده و در نتیجه قابل حذف و یا واگذاری به راوی سوم شخص است.
تصویربرداری به مدد فناوری هلیشات که در ترکیب با دادههای گردآوری شده شفاهی و مکتوب بخش اعظمی از فیلم را پر کرده، رخ تازهای از باغستان سنتی قزوین ارائه میدهد که تا پیش از این موجود نبوده است؛ چهرهای که باغداران هم تا این لحظه از مصنوعشان که باغستان باشد ندیدهاند، مگر تصاویرِ عرش اعلای ـ ماهوارهایِ گوگل ارث که از سطح معینی از وضوح فراتر نمیرود. باغستان از فراز آسمان امکان تازهای است که باغداران و باغبانان، مالکان و ذینفعان بهشت مذکور و در سطح وسیعتر مای مخاطب را به مقام خدایگانی ارتقا داده و شگفتزده و بیقرار نموده طوری که حتی شخص راوی نیز از هیجان فوقالذکر در امان نمانده و برکنار نیست.
همچنان که فیلم پیش میرود متوجه میشویم این نمایی از بالا صرفا فهم باغستان در ساحتی زیباشناختی به معنای عام آن نیست بلکه قرار است خواست و داعیه راوی/ مستندساز مبنی بر ارائه تاریخی کلگرا از این میدان را برآورده سازد. کما اینکه حرکت تصاویر و نماها از کل به جزء و به همان نسبت چینش دادههای شفاهی از تاریخ ملی به محلی و بالعکس که به اقتضای بحث درهم بافته شدهاند روندی در امتداد آن ماموریت و شاهدی بر آن مدعاست. گام اول برای درک تمامیت باغستان و تشرف به مقام شامخ خدایگانی، توصیفِ در حد امکان جامع مختصات موردنظر (باغستان) است اما اساسا چنین خواستهای، هر چقدر هم مطلوب، انتظار بیش از حدی به نظر میرسد که هم بر گردهی فیلم سنگینی میکند، هم بر ذهن مخاطب و عملا امکانپذیر نیست. حتی اگر بپذیریم که بازنمایی پدیدهای به نام باغستان در ابعاد هزارسالهش (حتی صد ساله) در قامت یک مجموعه تلویزیونی انتظار معقولی باشد باز به اعتقاد ما این امر با توجه به مواردی که در دنباله مطلب میآید تحقق نیافته است.
الف. جان باغستان سنتی قزوین به چهار رودخانه فصلیاش بند ست. (عجالتا رودخانه وشته را به دلیل آن که خصلتی سیلابی دارد و دولت مستعجل است نادیده میگیریم) رودخانه ارنزک 900 هکتار، رودخانه دیزج 675 هکتار، رودخانه دلیچای 600 هکتار و رودخانه زویار 460 هکتار از باغستان سنتی قزوین را مشروب میکند. اثر حاضر صرفا به دو رودخانه اول پرداخته و به دو مورد دیگر مطلقا نزدیک نشده و درنتیجه هیچگونه اطلاعاتی در کف بیننده قرار نداده است. این در حالی است که آن دو رودخانه نیز به مصائبی مشابه همچون تحدید عرض رودخانه و موارد ناگفتهای نظیر تخلیه نخاله و آلودگی بستر و برداشت ماسه و قس علی هذه مبتلا هستند.
ب. رکن سازمان، شورای عالی باغستان است که مرکب از 9 نفر اعم از استاندار، شهردار، یکی از اعضای شورای شهر، رییس سازمان جهاد کشاورزی، نماینده امام جمعه، مدیر عامل شرکت سهامی آب منطقهای، مدیرکل سازمان محیط زیست، رئیس سازمان مسکن و شهرسازی، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است. هر یک از این 9 مجموعه، به سهم خود متولی کل محدوده تقریبا سه هزار هکتاری باغستان قزویناند به این معنا که هرگونه تغییر کاربری و هر نوع تصمیمی که برای باغستان مذکور اتخاذ شود قبلا ممهور به مهر و امضای یکی از این سازمانها و نهادهای ذیربط و پیشگفته است. به عبارت دیگر هر یک از آنها بسته به شرح وظایفشان در اساسنامه سازمانهای مربوطه در قبال باغستان سنتی مسئول و متعهد و پاسخگو هستند. در حالی که در مجموعه تلویزیونی فوق به شکل معناداری تنها رئیس سازمان باغستان و البته مدیر ارشدش، شهردار وقت، به پای دوربین کشانده شدهاند و مابقی از میز محاکمه معاف بودهاند. از این دو سمت مسئول که درگذریم در بین مقامات و رجال فرادستی نامبرده در بالا تنها با صدا و تصویر محمدعلی حضرتیها در قاب تلویزیون رو به رو میشویم که تحت عنوان رئیس سابق (و نه رئیس وقت) سازمان میراث فرهنگی و گردشگری معرفی شده است.
در اینجا قطعا بیان شواهدی برگرفته از خود مجموعه که در ادامه مطلب میآید به تصریح ایراد فوق کمک میکند. به عنوان مثال راوی/ مستندساز در صفحاتی از قسمت دوم این مجموعه (با عنوان توسعه شهری و صنعتی) به مبحث آب خریداری شده از سد مخزنی طالقان و بدنبال آن مساله کمبود آب باغستان و درخواست باغداران مبنی بر حقابه بیشتر میپردازد، به گزارش طرح مطالعاتی احیاء و ساماندهی باغات سنتی به مشاوره اخوی زادگان (اسفند 81) ارجاع میدهد و سازمان باغستانهای سنتی (و به طور ضمنی سازمان شهرداری) را به عنوان مرجع پاسخگو استیضاح میکند.
اولا در جایی که علیرغم طرح مساله پژوهشگر/مستندساز، پژوهش در رابطه با منابع آبی اصلی باغستان (رودخانههای فصلی) ناقص و ناتمام مانده و جز دو مورد حتی نامی از بقیه برده نشده، پرداختن به مبحث آب کانال در درجه دوم اهمیت قرار دارد دوما گزارش مورد نظر شامل دو بند با محتوای ذیل ست بند 1ـ بر اساس اعلام شهرداری قزوین در دهه چهل، قرار بوده که تمام باغستان سنتی و قسمتی از زمینهای دیمی اطراف آن در طرح توسعه شهر قزوین قرار بگیرد. بند 2ـ وجود آب کافی در رودخانهها و عدم احساس نیاز به علاوه ساختار سنتی باغستان سبب شد تا در طراحی کانال، باغستان سنتی … از منطقه تحت آبیاری شبکه طالقان مستثنی گردد.
آنچه که در این بخش از مجموعه میراث هزارساله مغفول مانده و نیاز به تامل دارد حذف بند 2 نقل شده در سطور بالا و به عبارت دیگر حذف نظر کارشناسان آب منطقهای است. از پژوهشگر انتقادی این حوزه انتظار میرود تمام نیروهای موجود در زمین بازی را رصد نماید نه اینکه با جوابهای از پیش تعیین شده پا به میدان بگذارد و از یافتههای طرح مطالعاتی مذکور استفاده معنادار و ناقص کند؛ طوری که مخاطب علت محرومیت باغستان از طرح آبیاری را در آن سالها از چشم شهرداری ببیند و اداره طرح آبیاری که (بعدها بخشی از وظایف و اختیاراتش به شرکت سهامی آب منطقهای محول شد) به عنوان مسئول اصلی در تصمیمات اتخاذ شده در سایه بماند. علاوه بر این، چند سال پس از شکلگیری سازمان باغستان، مساله کمآبی در باغستان سنتی و کمبود آورد رودخانه در سطح استانی مطرح شد و سرانجام در سال 96 با پیگیریهای سازمان باغستان و به همت جهاد کشاورزی 8 میلیون مترمکعب طرح کشت در شرایط نرمال به باغستان تخصیص یافت؛ مسالهای که سالها پیش مرتفع شده اما در مجموعه فوق آن را به شکل معضلی نمایش میدهد که همچنان به قوت خود باقی است.
روایت با گلهگذاری باغدارانی پایان مییابد که تنها سازمان باغستان را به عنوان طرف دعوا به جا میآورند و از سایر اعضای شورای عالی باغستان و در این مورد خاص شرکت سهامی آب منطقهای اطلاعی ندارند. اهمال در این زمینه (عدم آگاهی باغداران) متوجه خیلی از نهادها ازجمله سازمان باغستان سنتی است اما ایراد بزرگتر در حقیقت متوجه راوی/مستندساز این مجموعه در جایگاه پژوهشگر است که به جای اینکه از مدیرعامل شرکت سهامی آب منطقهای (به عنوان متصدی و ارائهدهنده خدماتی نظیر توزیع و تحویل حقابه کشاورزان در شبکه آبیاری دشت قزوین از محل سهمیه آب سد مخزنی طالقان و تهیه طرحهای مربوط به آب کشاورزی) توضیح بخواهد و امکان مناظره بین ذینفعان و مرجع موردنظر را فراهم نماید مساله را به حدود اختیارات و وظایف سازمان شهرداری فرو میکاهد.
از مستندسازی که به مدت شش سال در خوشی و ناخوشی باغستان در کنارش بوده و با میدان کارش مراوده داشته (بخشی با اتکاء به تصاویر مندرج در فیلمها و بخشی دیگر با ارجاع به گفتههای وی و مصاحبه منتشر شده در مجله فروردین امروز) توقع میرود دست کم با متولیان، بازیگران و ذینفعان عرصه باغستان سنتی قزوین آشنایی مقدماتی داشته باشد. وی چنانچه تلاشی مبنی بر به چالش کشیدن قدرت سایر نهادها و بازیگران دست اندرکار عرصه موردنظر نموده در کسوت راوی امکان مانور و اظهارنظر داشت و یا میتوانست در روایتش بگنجاند اما در هیچ لحظهای از این مجموعه چهار قسمتی حتی اشارهای نیز نمیکند. لذا به زعم ما عدم شناخت و البته صراحت کمرمق پژوهشگر/ راوی/ مستندساز در مواجهه با قدرت، به غیاب چهرههای بالادستی در مستند حاضر و عدم امکان مناظره و گفتوگو با آنها منتهی شده که این خود با فیگور انتقادی اثر در تعارض است و این نکته را به ذهن متبادر میسازد که گویا پژوهشگر/ راوی/ مستندساز قصد ندارد از منطقه امن خویش بیرون رود و اندکی خطر کند.
منابع:
انگروزینو، مایکل، درآمدی بر مردم نگاری، ترجمه جبار رحمانی و محمد رسولی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1396
اخویزاد
اخوی زادگان، عباس، گزارش طرح مطالعاتی احیاء و ساماندهی باغات سنتی، به سفارش سازمان شهرداری قزوین، اسفند 81