درباره آرمیتا گراوند
- شناسه خبر: 23465
- تاریخ و زمان ارسال: 9 آبان 1402 ساعت 07:45
- بازدید :
سیدعبدالعظیم موسوی
سرانجام در کمتر از یک ماه که از حادثه ضربه مغزی و بیهوشی آرمیتا گذشت؛ دختر هفده ساله دانشآموز بعد از رفتن به کما و مرگ مغزی فوت کرد.
اگر واقعه مهسا امینی نبود؛ این هم یک فوت ناگهانی بود که هر لحظه ممکن است برای هر کسی پیش بیاید. اما مرگ مهسا توانست ماهها در سال گذشته همه اخبار سیاسی و اتفاقات اقتصادی کشور را تحت تاثیر خود قرار دهد و مملکت را در حالت فلج نگاه دارد. بیگانگان بدون کمترین هزینهای سود میبردند و براندازان پناه به دشمن برده، فرصت کردند تا ضرب شستی به حکومت نشان داده، کاری به نیابت از بیگانگان انجام دهند.
ریشه این خسارت بزرگ عدم توانایی در مدیریت بحران و عدم توانایی مدیریت اطلاعرسانی و اساسا رسانهای در داخل بود و توانمندی دشمنان در استفاده بهینه از شرایط بحرانی داخلی.
به نظر میرسد مسئولین امنیتی نظام با تجربه به دست آمده و خسارات جبران ناشدنی سال گذشته، در ماجرای آرمیتا که بالقوه میتوانست بحرانی دیگر بیافریند؛ از قبل درصدد کنترل آن برآمدند. این بار به نظر میرسد اقدامات اغراقآمیز در جهت اثبات عادی بودن این اتفاق و گاهی نسنجیده عمل کردن، باعث شد که کفتاران در انتظار مرگ آرمیتا، بتوانند تا حدودی از این واقعه تلخ میوههای شیرین برای خود بچینند.
قبلا هم نوشتم که مرگ آرمیتا به نفع براندازان است و علت مراقبت بیش از حد از او توسط نهادهای امنیتی، همین. که زنده بودن او میتوانست ادعای دشمنان را نقش برآب کند. علت مراقبت از او در بیمارستان نظامی هم همین بود.
در عین حال نادانی عدهای در کنترلهای بیش از حد و بیجا باعث شد که سوالاتی بیپاسخ در ذهن افکار عمومی به وجود بیاید. و اگر چه هیچ دلیلی بر وارد شدن عمدی ضربه به آرمیتا وجود ندارد؛ اما مردم عادی این را مرگ طبیعی ارزیابی نمیکنند. حتی اگر دلیلی برای غیرطبیعی بودن آن پیدا نشود.
کسانی خیال میکنند چون قدرت در دست آنان است؛ مردم باید هر چه آنان میگویند؛ باور کنند و حکومت لزوما نباید حقانیت خودش را در هر شرایطی اثبات کند. این از نفهمیدن حدیث نبوی «اتقوا من مواضع التهم» است.
اگر حکومت در قضیه مهسا امینی تیمی از خبرنگاران با تجربه و حتی سلبریتیهای با انصاف را مامور میکرد که قضیه را بررسی و نتیجه را به اطلاع مردم برسانند؛ حاصل این بررسی هر چه میشد؛ به نفع نظام بود.
اگر واقعا مهسا سابقه بیماری داشت و ضربهای در کلانتری باعث مرگش نشده بود؛ مردم تحلیل نمیکردند که حکومت برای نجات خودش دست به دامان سناریوسازی شده است. میگفتند تعدادی افراد بیطرف بررسی کردند. و اگر واقعا این اتفاق به دلیل برخورد در کلانتری به وجود آمده بود؛ حکومت مامور خاطی را به سزای عملش میرساند؛ تا نظام هزینه سنگین و خسارتبار اعتراضات به آشوب کشیده شده سال گذشته را ندهد.
در قضیه آرمیتا هم غرور اجازه نداد مسئولین امنیتی با توسل به استدلال و تائید ناظران بیطرف، افکار عمومی را قانع کنند. با پدر و مادر آرمیتا مصاحبه شد، مخالفین گفتند فرزندشان گروگان حکومت بود و تحت فشار مصاحبه کردند. دوستان آرمیتا که همراهش بودند، مصاحبه کردند؛ باز گفتند آنها هم تحت فشار بودند.
فیلم مترو را نشان دادند؛ گفتند داخل واگن را چرا نشان ندادند؟ در حالی که یک سوال ساده میتوانست افکار ملتهب عمومی را آرام کند: آیا در آن واگن در آن ساعت پر ازدحام حتی یک نفر نبود که از اتفاق غیرطبیعی مثلا درگیری فیلم بگیرد و بعدا آن را در فضای مجازی منتشر نماید؟
یک آمر به معروف اگر تذکری به بدحجاب میدهد؛ ده نفر گوشی را درمیآورند و ماجرا را ثبت میکنند. گیرم داخل واگن دوربین نداشت یا خراب بود؛ چرا مسافرین مترو یک فیلم از اتفاق غیرطبیعی مثلا درگیری حجاببان با آرمیتا را ثبت نکردند که بعد منتشر نمایند؟
روشن است که اساسا اتفاقی غیرطبیعی نیفتاده اما متاسفانه مامورین امنیتی که همیشه و همه جا علیرغم قانون انتشار آزاد اطلاعات، اولین کاری که بلدند و انجام میدهند؛ گرفتن دوربین خبرنگار و جلوگیری از پرسوجوی خبرنگار است. اجازه ورود خبرنگاران را به ماجرا ندادند. خبرنگارانی مستقل که نفع و ضرری ندارند و مردم نظر و خبر آنان را بیشتر باور میکنند نه سخن کسانی را که منافعی در صحت و سقم مساله دارند.
نادانی در بازداشت و آزادی خبرنگار روزنامه شرق در دهم مهرماه یعنی فردای حادثه، خود به سندی تبدیل شد برای تشابه این واقعه با مرگ مهسا امینی، که عکاسش هنوز هم در زندان است.
در مترو کسی تذکر حجاب نمیدهد و وجود بدحجابان و گاهی کاشفان حجاب، نشان دهنده این است که کسی دیگر در مترو مستقیما با مردم درگیر نمیشود. اما ادعای بدون دلیل و سند یک نفر در فضای مجازی را BBC اولین بار منتشر میکند و میگوید که این بنگاه خبری نمیتواند صحت آن را تائید کند! بعد اینترنشنال و صدای آمریکا و غیره همان خبر را به نقل از منابع مستقل منتشر میکنند و یک خبر ساخته میشود و تکرار میگردد؛ بدون پایه و سند و مدرک. و دروغی را در ذهن مردم جا میاندازند که از قضا آماده پذیرش هم هست. و حکومت عصبانی که چرا قسم راست مرا باور نمیکنید و ادعای دروغ بیگانگان را میپذیرید؟ بدون اینکه به مردم حق بدهند که سخن آنان را باور نکنند.
£