داستان تظلمخواهی مردم از حکومت
- شناسه خبر: 5208
- تاریخ و زمان ارسال: 7 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
تظلمخواهی به معنای تقاضای دادخواهی و اغلب از طریق نوشتن نامه به مقامات مهم سیاسی است؛ به خصوص در شرایطی که به متهم یا زندانی، ظلمی سنگین رفته باشد.
تفاوت معنایی این کلمه با دادخواهی در زاویهی نگاه شخص متقاضی به عدالت و نقش نهادهای قضایی دولتی در پاسخگویی به اوست.
دادخواهی در یک نظام قضایی مدرن معنایی حقوقی و قانونی دارد و حق شهروند است که به دادخواهی او رسیدگی شود. حال آن که تظلمخواهی بیان التماسآمیز شخص متقاضی از حاکم برای رسیدگی به ظلمی است که به او رفته است.
تظلمخواهی معنای حقوقی دقیقی ندارد و اغلب نه از طرق قانونی و قضایی بلکه به روش عریضهنویسی انجام میشود.
این چند خط بالا را در گوشهی از جزوات درسی در مقطع کارشناسی نوشته بودم؛ انگار چکیدهای از تعریف مفصل استاد بود در پایان این تعریف و داخل پرانتز ، کاملا بد خط و مورب نوشته بودم:
«دختران قوچان» پرانتز را نیمه بسته رها کرده چند نقطه گذاشته بودم و در منحط ترین زاویه دفتر نوشته بودم: هیهات از این مملکت.
این برگه از جزوه، این دست نوشته گوشهی کاغذ و عنوان دختران قوچان به اندازهای مساوی هم برایم آشنا بود و هم غریب. به صفحات بعدی مراجعه کردم چیزی دستگیرم نشد جز یک اسم، در بالای دفتر با خودکار قرمز نوشته بودم «افسانه نجمآبادی» این اسم برایم آشنا بود آنقدر آشنا که حس میکردم این اسم را قبلا شنیده و حتی دیده بودم جایی به جز برگهی جزوهی پیش رویم.
در همین حال و احوال بودم که برای برداشتن کتاب قانونی اساسی به کتابخانهای زهوار در رفتهام پناه بردم؛ هرچه گشتم اثری از کتاب قانون اساسی نبود که نبود! دقیقا چهل و چهار دقیقه گشتم و خسته شدم و در ناامیدترین لحظات، کتابی در بالاترین قفسهی کتابخانه خودنمایی میکرد.
از آنجایی که کتابخانه من درکنار دیوار اتاق تکیه کرده و مشرف به نور پنجره بود و نور خورشید به قسمت روغنی جلد کتاب میتابید و توجهم را بیش از پیش به خود جلب میکرد. روی پنجهی پا به سمت کتاب در راستای ارتفاع کتابخانه خزیدم کتاب را برداشتم. نام نویسنده قبل از نام و عنوانش پاسخ معمای حاشیهنویسی جزوهام رو داد. روی کتاب نوشته بود، افسانه نجمآبادی و نام کتاب: حکایت دختران قوچان، یادم آمده بود این کتاب را از دوست خوبم مرتضی رویتوند هدیه گرفته بودم. در میان دوستانم او درستترین تعریف را از زن ایرانی و جایگاهش داشت، و قطعا در نظر داشته است تا با این کتاب مفهومی تازه را به من بیاموزد، مدتی گذشت و بعد از بررسی ظاهر کتاب پیش درآمد ناشر را خواندم؛ افسانه نجمآبادی استاد دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان، جنسیت و تاریخ به ویژه مطالعات تاریخی در قرن نوزدهم میلادی در ایران است و کتاب حکایت دختران قوچان او اشاره به واقعه تاریخی دارد که از آن با عنوان از یاد رفتگان تاریخ ایران یاد میکند.
افسانه نجمآبادی، در جستوجو برای نوشتارهای زنانه در دوران مشروطه، مطالعه دقیق این تاریخ از یاد رفته را با رویکردی جنسیتی آغاز میکند. از چنین منظری است که حکایت دختران قوچان را در برگ برگ اسناد و مدارک به دست آمده دنبال میکند و از شبنامه انجمنهای مشروطهخواه تا کاریکاتورها و طنزهای سیاسی جراید وقت، از سخنان منبریان مشروطهخواه تا مذاکرات مجلس دوره اول، از هر دست خط و نسخه چاپی تا هر نمایش و اثر هنری که شاهدی است بر دادخواهی و تظلم ملت در موضوع فروش دختران قوچان استفاده مینماید.
فروش دختران قوچانی به ترکمانان و اسیر شدن زنان باشقانلو در خراسان درزمان حکومت حاج غلامرضا خان آصف الدوله در سال 1323 ه.ق مصادف با 1905 میلادی روی داد. خراسان که خطهای حاصلخیز بود و از اهمیتی سوقالجیشی برخوردار بود حکومتی بسیار پر خرج داشت که بخشی از هزینههای خود را با اخذ مالیات از رعایای خراسان تامین میکرد. هرچند بخشهایی از خراسان از طریق قراردادهای مفتضحی چون ترکمانچای به تسلط دولت روسیه درآمده بود، اما دولت برای حفظ باقی آن خطه، از یکسو به کرنش در مقابل نیروهای روسیه به دلیل منابع مالی ادامه میداد و از سوی دیگر به رعایای تهیدست برای اخذ مالیات بیشتر فشارهای مرگبار میآورد.
مصیبت طبیعیِ هجوم ملخ به خراسان و به ویژه در قوچان دلیلی افزون بر تنگدستی و سیاهروزی رعایا گشت به حدی که دیگر قادر به تامین رزق و روزی خود نبودند چه برسد به پرداخت مالیات! از آنجا که ظلم و استبداد راه به رحم و شفقت نمیبرد، پس فروش دختران رعایای قوچان به ترکمانان و تجار عشقآباد برای پرداخت مالیات به عنوان راه حل حکومتی به کار گرفته شد. در همان سال براثر تاختوتاز آلامان ترکمان، زنان باشقانلو نیز به اسارت گرفته میشوند. این دو واقعه، به ویژه فروش دختران قوچان به ترکمانان یک بار دیگر، زخم قرارداد ترکمانچای را در میان ملت تازه کرد و جرقههای انقلاب مشروطه بدان داغ پر شرر شد.
اگر چه فقر رعیت و ظلم حکومت در آن سالها عموما به دخترفروشی در میان رعایا منجر میشد اما شرایط سیاسی آن دوران این دو حادثه را تبدیل به وقایع مهم در شورش عمومی و دادخواهی ملت ایران کرد. پرونده این فاجعه در چندین و چند جلسه مکرر در مجلس اول مورد بررسی قرار گرفت و افکار عمومی جامعه را در مقیاسی بسیار وسیع جلب کرد. دادخواهی ملت از دولت تا به دو سال در مجلس طول کشید اما در نهایت دادستانی نشد که نشد!
عدم مجازات عادلانه آصفالدوله از سوی وزارت عدلیه، عدم استرداد دختران قوچان با ملاحظات و توجیهاتی چون بچهدار شدن آنها بعد از دو سال و ناروا بودن جدا کردن فرزند از مادر و خودداری کردن از رفتار جبری با ترکمانان برای استرداد اسرا با توجیه امنیت کشور، نه تنها سرنوشت دختران قوچان را معلوم نکرد که موجب بخشیدن آصفالدوله و حتی انتصاب او به منصب وزیر داخله شد. زخم حکایت دختران قوچان بر دل خراسان کهنه شد.
طنز تلخ جریده کشکول درباره پایان این محاکمه فریاد بیسرانجام ملت ایران در روند دادخواهی ملی را تا به امروز به گوش میرساند: «درخصوص اسرای قوچان بعد از مدتی تحقیق و تفتیش بالاخره ثابت شد که این چند نفر به کلی بیطرف هستند و برائت ذمه آنها معلوم شد: جناب مفاخر الملک، جناب اکرم الملک، جناب سالار مفخم، جناب شجاعالدوله، جناب امیرحسینخان! اما مقصرین که حتما در اینکار مدخلیت تامه داشتهاند اشخاص مفصله ذیل هستند: بخت، اتفاق، چرخ فلک، روزگار، بینظمی دستگاه دیوان، عدم مسئولیت قانونی، نبودن قانون مجازات در مملکت، رواج رشوه در دستگاه امنای دولت، عدم مراقبت روسای ملت. لهذا از طرف وزارت جلیله عدلیه اعظم حکم قطعی صادر شد که این چند مقصر را از خاک ایران تبعید نمایند.
حکایت دختران قوچان را میتوان از منظر دادخواهی، ستم بر زنان، جنبشهای اجتماعی، فقر، استبداد، زنان قربانی جنگ و کشمکش و… بررسی کرد.
اما حیثیت از دست رفتهی حکام این ملک در ادوار مختلف تاریخ در داستان تظلمخواهی مردم از حکومت غیرقابل بررسی است.