داریم جدی جدی میمیریم!
- شناسه خبر: 49357
- تاریخ و زمان ارسال: 24 آذر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

امید مافی
خس خس سینهها و هوایی که با تازگی غریبه است و مرگومیرهایی که بر دلتنگیها میافزاید و ماتم و مویه را به همراه میآورد.
مرگ جماعتی خسته جان زیر آسمان شهر آنقدر دهشتناک هست که اگر نادیده گرفته شود میتواند تراژدی بزرگتری را کلید بزند و بر ترافیک سنگین بهشت فاطمه بیفزاید.
ما این روزها یا باید ناگزیر مازوت لعنتی را به ریههای خسته خود بفرستیم و یا شوفاژ و بخاریها را خاموش کنیم و یخ بزنیم و با هوای حاکم در قطب همزیستی کنیم.
شاید بهتر باشد مرگ و میرهای ناشی از آلایندگیها را به حاشیه نرانیم. شاید مطلوب باشد در برخورد با نیروگاه قاطعتر عمل کنیم و البته اتوبوسهایی که اگزوزهایشان مرگ را منتشر میکنند و به هوای تازه پایان میدهند را به مرخصی بفرستیم تا زندگی کمی به یادمان بیاورد که اینجا در این ملالستان بسیاری چشمانتظار اقدامات مسئولانی هستند که همه چیز از نگاهشان گل و بلبل است و هیچ ملالی ندارند جز دوری از میزها و مناصب و پستهای نان و آبدار.
با نگاهی عمیق میتوان دریافت آنچه سبب شده دستگاههای مسئول مستقیم یا غیرمستقیم، از زیر بار آلودگی هوا شانه خالی کنند، نبودن یک متولی مرکزی و اصلی است که وظیفه نظارت و اجرای مسئولیت دیگر نهادها را داشته باشد و عملکردهای زیرمجموعهها را پایش کند. اتفاقی که تشتّت را به همراه آورده و سبب شده تا هر کس ساز خودش را بزند و بیاعتنا به این معضل خانمان برانداز توپ را در زمین دیگران بیندازد.
همینکه به گفته حضرات پنج ارگان برای کنترل آلودگی صنایع ماموریت دارند نشان میدهد اوضاع از چه قرار است و اتفاقات حزنانگیز چگونه میتوانند در بلبشو و بینظمی حاکم بر اوضاع کام ملت را تلخ کنند و مجال نفس کشیدن را در حالی از ما سلب کنند که هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برآید مفرح جان!
اینجا در این جغرافیا دود و سرب مجوز وزشِ نسیم خشک و خالی را گرفته تا دلمان برای کمی بهاران در انتهایِ پاییزان نحس تنگ شود و با یاد عطر بنفشهها خسته شویم از خستگی در این شهر درندشتِ بیمرام که جان میگیرد و نفس را در سینهها حبس میکند و به یادمان میآورد که روزی روزگاری این خیابانهای یائسه پرنده داشتند، انار داشتند و تبریزی داشتند و شمعدانی…
شاید بهتر باشد دولتمردان در تراکم شعارها یکبار برای همیشه معضل آلودگی هوا را رفع یا کاهش دهند و الگویی موفق از مدیریت منسجم را به یادگار بگذارند تا مجبور نشویم قبای ژنده خود را بر شب تیره بیاویزیم و با سرفههای ممتد ناقوسها را به صدا درآوریم. شاید!