خودکشی یا تقابل مرگ و زندگی
- شناسه خبر: 8850
- تاریخ و زمان ارسال: 23 بهمن 1401 ساعت 08:00
- منبع: ولایت به بررسی عوامل تاثیرگذار برخودکشی میپردازد؛
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
به گزارش سرویس اجتماعی صبح قزوین، جوانی 28 ساله در خیابان حاجی وهابی اقبالی خود را حلقآویز کرد. شنیدهها حاکی از آن است که این جوان به علت مسائل مالی و همچنین بدهی دو میلیون تومانی خود را به دار آویخته است! گفتنی است که نامبرده متأهل و دارای یک فرزند دختر کوچک هم هست.
به گزارش خبرگزاری برنا از قزوین یک جوان 37 ساله پساز شلیک به سمت فردی 42 ساله اقدام به خودکشی کرد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا در قزوین، سقوط دختر جوان قزوینی از روی پل عابر پیاده منجر به مرگ وی شد. به گفته شاهدان در صحنه این دختر جوان پس از سقوط از روی پل در برخورد با خودروهای عبوری در دم جان سپرد.
این گزارشها تنها بخشی از خودکشیهای آشکار اتفاق افتاده در چند سال اخیر استان قزوین را شامل میشود و چه بسا بسیاری از خودکشی ها در مکانهای بسته و خصوصی اتفاق میافتد و هرگز رسانهای نمیشود. طبق آمار وزارت بهداشت، ایران در میان کشورهای اسلامی در جایگاه سوم خودکشی و در جهان در جایگاه پنجاه و ششم قرار گرفته است. 125 نفر در هر صد هزار نفر اقدام به خودکشی میکنند که از این بین 6 نفر موفق میشوند؛ همچنین روزانه 13 نفر اقدام به خودکشی میکنند.
از سال 99 این 13 نفر تبدیل به 15 نفر شدهاند. میانگین خودکشی در کشور ما 6 درصد است و میانگین جهانی 02/5 درصد. طبق آمار پزشکی قانونی، جوانان بیشترین قربانیان خودکشیاند و بیشتر خودکشیها بین افراد 15 تا 35 سال رخ میدهد. در این بازهی زمانی، حلق آویز کردن، مسمومیت با سم و دارو، خودسوزی، شلیک با سلاح گرم و سقوط از بلندی، شایعترین روشهای خودکشی در ایران بوده و افزایش 5 برابری خودسوزی در استان گلستان، افزایش 4 برابری حلقآویزی در استان تهران و 3 برابری خودکشی با سلاح گرم در استانهای قم و فارس شاخص ترین آمارهای این گزارش رسمی هستند.
ـ مرگی که باید به اندازهی زندگی پذیرفته شود!
مژگان 21 ساله دانشجوی رشتهی هنر است و در رابطه با تجربه خودکشیاش میگوید: من تجربهی خودکشی در چند سال اخیر را داشتم و با این که الان قصد انجام دوباره اینکار را ندارم ولی اگر شرایط ایدهآل باشد چرا که نه! علت را که از او میپرسم جواب میدهد: مرگ باید به اندازهی زندگی پذیرفته شود. دلیل پذیرش آن هم اهمیتی ندارد؛ یعنی مهم نیست؛ اگر من بیماری روحی داشته باشم و به علت بیماریام به این نتیجه رسیده باشم و یا از روی فکر و دلایل منطقی … این موضوع را باید قبول کرد که مرگ و فراهم بودن وسایل خودکشی امن از حقوق همهی افراد است. از مژگان میپرسم که دلایل منطقی او برای پایان دادن به زندگیاش در این سن و سال کم چیست؟ که ادامه میدهد: خب حقیقتش من به دنیای پس از مرگ اعتقادی ندارم و فکر هم نمیکنم که چیز بهتری جز زندگی الانم در انتظارم باشد. یا کسی سزای کار بد و یا خوبش را در دنیای دیگری جز این دنیا ببیند. مژگان گریزی به گرایشات متفاوت جنسیاش و عدم حمایت خانواده در این مسیر زده و این امر را در شکلگیری تمایلش به خودکشی بسیار پررنگ و تاثیرگذار میبیند.
علیرضا 18 است و از علت خودکشیهای نافرجامش اینطور برایم تعریف میکند: من از 10 سالگی افسردگی دارم. نه این که فکر کنید به خوشحال بودن و شادی اعتقادی نداشته باشم اتفاقا خوشحالی و شاد بودن ممکن است. ولی وقتی در نهایت همهچیز به سیاهی و پوچی میرسد تلاش برای شاد بودن بیفایده است. چرا باید وقت و انرژی برای درمان شدنم بگذارم وقتی همین الان هم میتوانم بمیرم. ترجیحم این است که اگر قرار است در سن 50 سالگی روی خوش زندگی و راحتی را ببینم، آنهم زمانی که کلی به این زندگی وابسته شدهام همین الان که وابستگی چندانی ندارم همه چیز را تمام کنم!
از علیرضا میپرسم چیزی هم در این دنیا هست که به زندگی امیدوارش کند یا علاقهاش به همه چیز را از دست داده است؟ که میگوید: اتفاقاً علاقهای که به خانواده و دوستانم دارم تا الان مانعی جدی برای رفتن از این دنیا بوده و اگر ممکن بود که هیچکس متوجه نبودم نشود و از این مساله احساس ناراحتی نکنند، حتی اگر در اوج بهترین لحظات زندگیم بودم باز هم حاضر میشدم که همهچیز را تمام کنم!
ـ تلاش کردن برای همه چیز بیفایده است
پریا 22 ساله و دانشجوی مکانیک، ناکام ماندن در رابطهی احساسی را علت اصلی شکلگیری تفکرات خودکشیاش میداند و میگوید: چند سالی میشود که قرص مصرف میکنم. البته الان خیلی بهتر شدم اما نمیشود گفت که به بهبودی کامل رسیدهام. طبیعتا دوران سختی را پشت سر گذاشتم. در آن دوران حس میکردم که تلاش کردن برای همهچیز بیفایده است. تک تک سلولهای تنم درد میکرد و با تمام وجود حال بدی داشتم. البته همین الان هم از دنیا چیزی نمیخواهم. فقط دوست دارم که زودتر بمیرم و همه چیز تمام شود …
ـ تاثیر عوامل محیطی بر خودکشی
ملیکا دلیران کارشناس ارشد روانشناسی بالینی دربارهی افزایش پدیدهی خودکشی توضیح میدهد: عواملی که بیش از هر چیز دیگر با خودکشی هم بستگی دارند افسردگی، اضطراب و مصرف مواد مخدر است. هم چنین احتمال انجام خودکشی در یکسری از اختلالات روانی بیشتر دیده میشود. بهعنوان مثال اسکیزوفرنی که با توهم همراه میشود و یا بیماریهای دوقطبی. حتی ویژگیهای شخصیتی از جمله: پرخاش و یا افرادی که ارتباطات ضعیفی دارند، بیشتر به این سمت متمایل میشوند. البته مشکلات جسمی را نباید دراین بین نادیده گرفت چرا که افرادی که دردهای شدید جسمانی را به دلیل بیماری و سایر مسائل تحمل میکنند ناخودآگاه دچار اختلالات شدید و ضعیف روانی شده و حتی امکان دارد که مجموع این عوامل، آنها را ترغیب به خودکشی کند.
دلیران با اشاره به عوامل محیطی تاثیرگذار در روند خودکشی ادامه میدهد: کسانی که سابقهی خودکشی در محیط خانواده را داشتهاند و یا شاهد صحنهی خودکشی بودهاند، هم چنین افرادی که طولانی مدت بیکاری را تجربه میکنند، طلاق والدین و تجاوز در سنین کودکی ازجمله دلایل بیرونی تاثیرگذار در خودکشی هستند.
دلیران با تاکید بر نشانههای فرد مستعد به خودکشی میگوید: پس از مدتی، ما با تغییر خلق و خوی شدید فرد روبرو میشویم. به این صورت که از دیگران دوری کرده و منزوی میشود. در صحبتهایش نا امیدی و شکست در زندگی به وضوح مشخص میشود. حتی امکان دارد که چنین فردی به پرخاشگری روی بیاورد و تحمل اطرافیان برایش سخت شود. البته این ویژگی اخلاقی برای همه مطلق نیست و ممکن است کاملاً عکس این قضیه اتفاق بیفتد؛ یعنی فرد بسیار ساکت و گوشهگیر شود. همینطور باید خاطرنشان کرد که اقدام به خودکشی در بین زنها نسبت به مردان بالاتر است اما احتمال ثمربخشی آن در مردان بیشتر دیده میشود! چراکه مردان از روشهای کشندهتری نسبت به خانمها استفاده میکنند. این در حالیست که زنها، بیشتر به سمت عواملی میروند که احتمال کمتری برای مرگ آنها پیش بیاید مثل: مسمومیتهای دارویی.
دلیران برای جلوگیری از گسترش خودکشی در جامعه، گریزی به راهکارهای تعریف شده توسط سازمان بهداشت جهانی زده و محدودیت دسترسی به وسایل خودکشی، آگاهی از علایم خودکشی و مراجعهی سریع به روانشناس، مهارتآموزی در بین نوجوانان برای شناخت وضعیت روحی را از جمله موارد موثر تعریف میکند.
ـ قرار گرفتن در مراحل شکلدهندهی خودکشی
حمید نبیزاده جامعهشناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی درباره خودکشی میگوید: خودکشی پدیدهای است که هم میتوان آن را از لحاظ فردی مورد بررسی و تبیین قرار داد و هم از منظر اجتماعی؛ چرا که برخی از مصادیق اقدام به خودکشی ریشه در مسائل شخصی فرد دارد. از قبیل بیماریهای روحی و روانی یا توهمات و افکار ناشی از سومصرف مواد و برخی دیگر از مصادیق آن ناشی از مسائل و معضلات اجتماعی از قبیل مشکلات اقتصادی و معیشتی، ناسازگاریهای خانوادگی، شکست در روابط فردی و … است.
آن بخش از افراد جامعه که به نوعی درگیر این قضیه هستند را میتوان در یکی از مراحل فکر کردن به خودکشی، تهدید به خودکشی، اقدام به خودکشی، خودکشی موفق (منجر به مرگ) دستهبندی کرد. در وهله اول مسائلی از قبیل شکست در روابط احساسی و عشقی، مشکلات عمیق و لاینحل با اعضای خانواده (عدم درک متقابل فرزند ـ والدین)، تجربه خیانت در روابط زناشویی و مشکلات مربوط به ازدواج، ورشکستگی مالی و بدهیهای سنگین غیرقابل جبران و مشکلاتی از این قبیل میتواند موجب شود که فرد با بنبستی در زندگی خود مواجه شود که تنها راه رهایی از آن را از بین بردن خود بداند و به این ترتیب افکار خودکشی در فرد تقویت میشود.
ـ گریز و شتاب در خودکشی
نبیزاده با تاکید بر اینکه افکار موثر در خودکشی تا چه اندازه فرد را به سمت عملی کردن این کار سوق میدهد توضیح میدهد: بستگی به عوامل بازدارنده و یا تقویتکنندهی این رفتار و افکار در بطن آن جامعه و زندگی شخصی افراد دارد. در جامعه ما عواملی چون اعتقادات دینی و ارزشهای خانوادگی نقش پررنگی در پرهیز افراد از اقدام به خودکشی ایفا میکند. بسیاری از افراد علیرغم مواجه شدن با بدترین و سختترین شرایط در زندگی خود صرفا به خاطر ترس از عواقب اخروی خودکشی و یا به خاطر حفظ شأن و آبروی خانواده حاضر به انجام این کار نمیشوند و در همان مرحله فکر کردن به خودکشی یا نهایتا تهدید به این کار متوقف میمانند. اما در جامعه امروزی با کمرنگ شدن این عوامل بازدارنده و همچنین تقویت فردگرایی، خالی از معنا شدنِ زندگی و عدم وجود چشمانداز روشن و واضح از آینده، شاهد افزایش آمار اقدام به خودکشی در بین اقشار مختلف جامعه هستیم. اقداماتی که بعضا ناموفق بوده و خوشبختانه منجر به مرگ فرد نمیشود، اما قطعا مشکلی به مشکلات قبلی فرد قربانی افزوده میشود و بازپروری و برگرداندن فرد به زندگی روزمره مستلزم اقدامات درمانی و حمایتی است.
ـ راهحلی برای فرار از بنبستها
نبیزاده ادامه میدهد: آن دسته از افرادی که دست به خودکشی کامل (منجر به مرگ) میزنند بعد از پایان یافتن زندگیشان مورد قضاوت اطرافیان قرار میگیرند؛ بسته به اینکه تا چه اندازه هدف و نیتشان از این اقدام برای بازماندگان روشن شود. اگرچه این اقدام و اثرات کوتاهمدت آن بر اطرافیان و بازماندگان بسیار شوک آور و غیرقابل باور است، اما در نهایت آن چیزی که باعث تقویت یا رنگ باختن این پدیده در یک جامعه میشود همین قضاوتهای شخصی و جمعی در مورد افرادی است که دست به این کار زدهاند. به عبارتی میتوان گفت اگر در جامعهای آمار خودکشی رو به افزایش است یعنی به مرور زمان افراد بیشتری از آن جامعه به سمت این باور سوق پیدا کردهاند که خودکشی راهحل مناسبی برای برونرفت از برخی بنبستها و معضلات زندگی است.
***
وارد یکی از سایتهای نظرسنجی میشوم. یکی از شرکتکنندگان مطلبی تحت عنوان خودکشی با چه چیزی راحتتر هست؟ را به اشتراک میگذارد. سایر مخاطبان، راههای مختلفی را تایپ کرده و در نظر سنجی شرکت میکنند و حتی چند نفری با خنده و مزاح دنبال راهحلی برای خودشان میگردند. نگاهی به نام کسی که این سوال را مطرح کرده میاندازم: “مینا”
گفتوگو بین مخاطبان بالا میگیرد و به جدال تبدیل میشود. در این بین مینا آخرین نوشتهی خود را پست میکند: ممنونم. راهش را پیدا کردم!
چندین روز از آخرین نوشتهی مینا میگذرد و نظرات بیشتری برای خودکشی به اشتراک گذاشته میشود؛ اما مینایی نیست که جواب بدهد …