خودروهای تک سرنشین
- شناسه خبر: 9192
- تاریخ و زمان ارسال: 1 اسفند 1401 ساعت 08:00
- بازدید :

نفیسه کلهر
آلودگی هوا بیداد میکند اما همچنان خودروهای تکسرنشین در خیابانها موج میزنند. هرچند این مسئله که زیاد و کم بودن خودروهای تکسرنشین تاثیر چندانی روی آلودگی هوا در شهری مثل قزوین ندارد کم بیراه نیست؛ وجود هفت شهرک صنعتی و یک نیروگاه که با سوزاندن مازوت و مصرف گازوئیل ارتزاق میکنند خودش به اندازه کافی برای محیط زیست فاجعه هست؛ اما سوار شدن به خودروی تک سرنشین علاوه بر آنکه در شهری مثل قزوین مسئله محیط زیستی باشد، مسئله فرهنگی است. کودکانی که هر صبح موقع رفتن به مدرسه و هر ظهر موقع آمدن به خانه مسیرهای کوتاه را به مدت طولانی در اتومبیل میگذرانند شاید بیشتر باید از همه ما که هیچ مسیری را بدون ماشین طی نمیکنیم گله داشته باشند.
گذشته از مشکل ترافیک و ساعتهایی که در خودرو میگذرد، خدا نکند در آن میان کسی عجله داشته باشد یا یک کار اضطراری.
*
علی، مهندس یک شرکت صنعتی است. او برای کارش نیاز دارد که به شهرهای مختلف سفر کند و از صنایع مختلف بازدید نماید. این جوان سی ساله که در جایگاه خوبی از شغل خودش قرار دارد درباره سبک زندگی کاریاش مرتبط با این گزارش توضیح میدهد: «من مجبورم گاهی هر روز از قزوین تا زنجان یا شهرهای شمال بروم و برگردم. معمولا هم تنها هستم و همه این مسیرهای طولانی را دوست دارم خودم رانندگی کنم.» او درباره به صرفه بودن این تصمیم میگوید: «خب البته من هزینه کرایه یک ماشین دربست را برای شرکت فاکتور میکنم و میدانم که استهلاک ماشینم زیاد میشود. شما فکرش را بکنید من در دیماه سال گذشته ماشین صفر کیلومتر را خریدم و حالا که نزدیک به 13 ماه از آن گذشته 60 هزار کیلومتر کار کرده. همه را هم خودم پشت فرمان بودم. و خب قیمت ماشین افت میکند. اما من راضیام چون رانندگی را خیلی دوست دارم. مخصوصا مسیرهای طولانی. با موسیقی دلخواه.» او معتقد است که اگر با ماشین خودش هم نرود فرقی به حال مصرف سوخت نمیکند چون ماشینی که او همراهش بخواهد برود هم یک ماشین دربست است که فقط او را جا به جا میکند: «اینطوری حداقل خودم بیشتر لذت میبرم.» علی اعتقادی به حمل و نقل عمومی ندارد: «چقدر بشینم یه سمند پر بشه؟ وقتمو مگه از سر راه آوردم؟ بعدم یکی بشینه کنارت که سر هر پیچ یا تو بخوری به اون یا اون به تو. ما هم که نمیدونیم کی قراره پیشمون بشینه یا بوی سیگار ممکنه بده یا عرق کرده باشه. معمولا هم همه آدمهایی که ماشین عمومی سوار میشن خیلی مرتب نیستن.»
*
سارا دختر جوان دیگری است که تقریبا هیچ جایی را بدون خودروی شخصیاش نمیرود. خودش با خنده توضیح میدهد: «حتی شده مهمانی خانوادگی را هم پدر و مادرم با ماشین خودشان بروند و من هم با ماشین خودم. آخه ممکن هست کار پیش بیاید یا من بخواهم زودتر بروم.» سارا هم مثل بسیاری ساکنان دیگر این شهر از نبود جای پارک یا ساعت شلوغی در خیابانهای مرکزی شهر شاکی است: «حتی شده خواستم خرید کنم مجبور بودم چند بار دور بزنم یا ماشین را خیلی دورتر پارک کنم و بروم برای خرید و برگردم.» از او میپرسم نمیشود بعضی اوقات قدم بزند؟ اما او دلیل استفاده زیادش از ماشین را چند نکته میداند: «مهمترین علتی که من همیشه با ماشین هستم امنیتم هست. از وقتی که روی دخترها اسید میریختند من خیلی ترسیدم. هنوز حتی در تابستان هم شیشه ماشین من بالاست که مبادا کسی بخواهد اذیتم کند. از طرفی بعد از غروب، سر ظهر، یا صبح زود که به سر کار میروم از کوچههای بلند و خیابانهای خلوت خیلی میترسم و با ماشین احساس امنیت بیشتری میکنم. مطمئنا شما هم حق میدهید که یک دختر تنها بخواهد خودش را از خطر حفظ کند. یا مثلا اگر من جایی منتظر کسی بخواهم باشم اینکه در ماشین نشسته باشم اشکالی ندارد. اما خدا نکند یک دختر سر یک کوچه معطل باشد. آنقدر تیکه و کنایه میشنود که پشیمان میشود. اما دلیل دیگر به صرفه بودن است. درست است که خیلیها میگویند موقع خرابی ماشین باید کلی برایش خرج کنیم اما من اگر بخواهم سه مسیر تاکسی سوار شوم و بروم و بیایم که چیزی از حقوقم نمیماند. شما اخیرا تاکسی سوار شدهاید؟ هر روز نرخ کرایهها بالا میرود. اتوبوس هم که خیلی دیر میآید و آرام حرکت میکند. در هر ایستگاه هم راننده برای یک نفر که دارد از خیلی عقبتر میدود صبر میکند و صبح اگر راه بیفتم ظهر میرسم سر کار.» او دلیل سوم را وسایلش میداند: «در ماشین خودم بطری آب دارم. کتاب دارم که اگر جایی معطل شدم بخوانم. میتوانم گوشی تلفنم را شارژ کنم و از گرما و سرما هم در امانم. یا مدت طولانی مجبور نیستم کیفم را روی شانهام نگه دارم و خسته شوم و…»
به نظر میرسد افراد زیادی مثل سارا هستند که برای استفاده نکردن از ناوگان حمل و نقل عمومی بتوانند تا صبح بهانههای صد من یک غاز بیاورند و آسایش خودشان را به نفع عموم ترجیح دهند.
امین یکی دیگر از این افراد است که حتی تفریحش با دوستانش دور زدن با ماشین یا به قول خودشان دور دور کردن است. میپرسم چرا به جای دور زدن با ماشین نمیروید در یک کافه دور هم بنشینید؟ میگوید: «اینطوری پویاییاش بیشتره.» و با دوستانش بلند بلند میخندد. او که وانمود میکند از ساعات طولانی ماندن در ترافیک واهمهای ندارد میگوید: «خوبه شما تهران نبودی ببینی ترافیک یعنی چی! اینجا که نهایتش مسیر یه ربعه رو یه ساعته میریم. تازه ما که کوچه پس کوچهها رو بلدیم خیلی سختمون نیست.» او میگوید هر دو یا سه روز یک باک بنزین پر میکند و از لباسهای برند و سر و وضعش معلوم است دغدغه بنزین آزاد یا دولتی را هم ندارد، به خاطر همین بنزین میسوزاند.
*
انگار هر کدام از ما در مشکلات مصرف زیاد سوخت مقصریم و پشت بهانههای بنی اسرائیلیمان پنهان شدهایم. از مسئولانی که میترسند به این مساله فرهنگی اشاره کنند مبادا نوک پیکان اتهام به روی خودشان و کارخانجات برگردد گرفته تا پدر و مادری که ترجیح میدهند بچههایشان قبل از دوچرخهسواری رانندگی یاد بگیرند. از مدیرانی که شهر پیاده محور را حتی در افق دور هم نمیبینند تا خانوادههایی که داشتن ماشین شخصی برای فرزندان و استفاده از آن را نوعی فخر و مباهات میدانند.
اینجاست که میگوییم خانه از پایبست ویران است.