خطر یکدستی به هر قیمت
- شناسه خبر: 5111
- تاریخ و زمان ارسال: 5 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 47
اما یک ویژگی مغفول برای پیدایش اعتراضات و سپس بروز و ظهور انقلاب وجود دارد که اشارهای اگر چه نه عمیق به آن خواهم داشت و آن اصرار شاه بر یکپارچگی بود و یکدستی سیاسی.
شاه پس از پیروزی بر مصدق، احزاب را کاملا به تعطیلی و انزوا کشاند. برخی غیرقانونی شدند و برخی منزوی تنها دو حزب باقی ماند که سر هر دو به پای حزب رستاخیز به بهانه یکدستی و یکپارچگی قدرت بریده شد.
£
حزب رستاخیز وقتی بنایش روی خاکستر احزاب حتی صوری آن موقع ساخته شد؛ زنگ خطر تزلزل حکومت شاه زده شد.
شاه فکر میکرد با حزب رستاخیز مملکت را یکدست کرده است. در حالی که یکدستی و یکپارچگی، خود عامل فروپاشی شاهنشاهی شد.
همانطور که اعتراضات امروز بیربط به یکپارچگی و یکدستی به وجود آمده نیست.
یک نظر این است که دلیل فروپاشی شاهنشاهی آزادیهای دموکراتیکی بود که کارتر رئیس جمهور آمریکا به آن معتقد بود و نسیمش در ایران وزیدن گرفته بود. دادگاه علنی گلسرخی و دیگران و شبهای شعر ایران و آلمان و سخنرانیهای شریعتی و غیره.
در حالی که شاکره حزب یکپارچه رستاخیز از هضم شرایط روز ناتوان بود و اگر چند گرایش میتوانست در مملکت وجود داشته باشد؛ فضای به وجود آمده بین احزاب تقسیم میشد و به اپوزیسیون نمیرسید. همانگونه که سخنرانیهای دیرهنگام در مجلس شورای ملی آن زمان اگر به هنگام ایراد میشد؛ شاید انرژی ضد استبداد و استعمار آن زمان را تخلیه میکرد.
اگر تا دیروز میشد اعتراضات را متوجه این جناح یا آن جناح و این حزب و آن حزب کرد، یا دولت یا مجلس؛ امروز دیگر نه مجلس طرف اعتراض است و نه دولت اعتراضات مطلقا متوجه حکومت است.
نواصولگرایان پایداری زیر پرچم کیهان خیلی سعی کردند که این بار هم مقصری غیرخودی پیدا کنند و به میدان بیاورند که اعتراضات را مدیریت کنند اما نه اصلاحطلبان و اعتدالیون کارهای هستند که بشود آنان را مقصر شمرد و نه معترضان میپذیرند. زیرا که آنان هم از اصلاحطلبان عبور کردهاند و هم از اعتدالیون و نمیخواهند منتظر جناحهای دیر به میدان آمده باشند.
اصلاحطلبان که سیاستورزی را برای به دست آوردن قدرت میخواستند البته در چارچوب تعریف سیاست عمل میکردند. اما حضور در قدرت بدون داشتن قدرت برای تغییرات بنیادین، از نظر مردم چیزی غیر قدرتطلبی تعبیر نمیشود که درست هم هست.
اصلاحطلبان ساکت بودند تا اینکه زمان انتخابات احزاب رنگارنگ معرفی میکردند فقط برای دستیابی به قدرت، در حالی که میتوانستند در هر زمان و همواره با انحرافات از جمهوریت و اسلامیت نظام مبارزه کنند اما نکردند. یا چنان درگیر سوءاستفادههای درونی و پروندهسازیهای بیرونی قرار گرفته بودند که فرصت نقد و انتقاد نداشتند.
قدرتمداران یکپارچه همچنان به سفره قدرت چسبیده بودند که کمکم داخل خودشان هم برای بهرهمندی بیشتر اختلاف ایجاد شده بود چه رسد به اینکه این یکپارچگی بدست آمده به زحمت، و دور زدن و تفسیر غیرعادلانه قانون را با دیگران شریک شوند.
£
نتیجه اینکه این شورشها و اغتشاشاتی که به جای اعتراض به مردم تحمیل شد؛ به صدها دلیل خاموش. اگر چه آتش زیرخاکستر میشود؛ اما حکومت بداند که اضمحلال شاهنشاهی دقیقا از روزی شروع شد که همان حزببازی صوری و به ظاهری که در داخل حکومت شاهنشاهی بود؛ یکپارچه شد و نه از حزب ایران نوین چیزی به جا ماند و نه از حزب مردم و ترقی و ملیّون و … فقط حزب رستاخیز ماند. یکپارچه و یکدست! حزب یکپارچهای که میلیونها عضو صوری داشت و بودجههای سنگین و جلسات رنگین. اما روز سخت ذرهای به کار شاه نیامد چرا که مجموعه واحدی که قدرت را بیزحمت به دست آورده است؛ توانایی و حتی میل حمایت از شاه را در روزهای سخت نداشت. این ذات یکدستی و تک حزبی است.
امروز هم بعد از بردن آتشها زیرخاکستر، نظام فرصتی دیگر پیدا میکند برای باز کردن فضا و آزادی بیان و سلیقه و تحزب و فعالیت دیگراندیشان، که اگر از آن استفاده کرد؛ اعتراضات بین نحلههای فکری میچرخد. اما اگر باز هم روی یکدستی پافشاری شد؛ باز هم اعتراضات اصل نظام را نشانه روی میکند. از گسترش هر دوره اعتراضات، میتوان فهمید که در سالهای بعد معلوم نیست بتوان شورشها را کنترل کرد. اگر مغرور از جمع کردن اوضاع و نه حل آن، هر کس دنبال سهم جدید باشد.
تاریخ راه خود را میرود؛ در مسیری که محتوم و از سنتهای الهی است.
£