«خانهداری» شغلی که بازنشستگی ندارد
- شناسه خبر: 40333
- تاریخ و زمان ارسال: 15 مرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
صحبتهای زنان خانهدار
گاهی دلم میخواهد به یک مرخصی طولانی بروم.
نگرانی و تنشی از بابت اینکه بچه چه بپوشد، چطور سرگرم شود و چه مهارتی را یاد بگیرد نداشته باشم.
میخواهم به ناهار امروز، شام امشب و فرداشب فکر نکنم.
شاید هم دلم بخواهد چشم روی تمام گرد و غبارهای نشسته روی صفحه کابینت و میزهای کوچک و بزرگ خانه ببندم؛ شانهای بالا بیندازم و انتظار داشته باشم که خود به خود این خاکهای نشسته بر وسایل، همانطور که آمدهاند به راحتی و سریع محو شوند؛ اما نمیشود!
دخترم که از پایم آویزان میشود یادم میافتد که تنها نیستم.
یادم میآید که اگر آتش شوق و اشتیاق درون من خاموش شود؛ خانهای هم باقی نمیماند که همسرم در آن خستگیاش را در کند و با انرژی به محیط کاریاش برود. خانهای باقی نمیماند که دخترم سلامت روحی، روانی و جسمیاش را از آن تامین کند؛ اما بعضی اوقات به شدت احساس خستگی میکنم.
تمام انرژی و وقت من صرف خانهداری، مراقبت و تربیت دخترم میشود. مسالهای که چندان به چشم نمیآید. البته شاید هم این موضوع تنها برای من تا این حد چالش برانگیز باشد.
در آستانه ۳۴ سالگی هستم و سالهاست که به حرفه نقاشی مشغول هستم. در چندین نمایشگاه نقاشی خارج از کشور آثارم را به نمایش گذاشتم. تا جایی که میتوانستم بسیار سفر کردم و با آدمهای مختلفی همکلام و آشنا شدم.
چندسالی است که دست به قلمو نبردهام. البته کار کردم اما نه به شدت فعالیتهای سابقم.
دائم از خودم میپرسم که خب تا کی باید تمام وقت خودم را به خانهداری، بچهداری و شوهرداری اختصاص دهم و در ازای آن حتی یک تشکر خشک و خالی هم از شریک زندگیام دریافت نکنم!
در طی یک قرارداد نانوشته موجود، این کار برای من تبدیل به یک وظیفه شده است. آیا کسی برای نفس کشیدن از شما تشکر میکند؟ جواب معلوم است!
کار کردن من در خانه هم دقیقا همینطور شده است. این تصور برای همسرم پیش آمده که غذا خود به خود پخته میشود؛ ظرفها با نیروی عالم غیب شسته میشوند؛ هیچ گرد و خاکی هرگز روی وسایل نمینشیند و دخترمان هم کاملا غریزی و با قانون جنگل بزرگ میشود!
من فقط دلم میخواهد بابت تلاشی که شبانهروز در این خانه و زندگی انجام میدهم کسی قدردانم باشد.
***
ثریا، زن دیگریست؛ ۵۰ ساله دارای ۳ پسر و از ازدواجش ۲۵ سال میگذرد.
برایم تعریف میکند: مدتی بعد از ازدواج، همسرم تصمیم گرفت که درسش را ادامه دهد. تازه ازدواج کرده بودیم و طبیعتا کلی بدهی و قسط داشتیم که باید پرداخت میشد. البته همسرم کار میکرد ولی وقتهایی را که میتوانست شیفتهای اضافه در محل کارش بردارد به مطالعه و آمادگی در کنکور اختصاص میداد.
با پیشنهاد من تصمیم گرفتیم که کارگاه کوچک خیاطیای راه بیندازیم. خیاطیام عالی بود. اوایل خودم کار میکردم اما به مرور زمان و بهتر شدن اوضاع دو شاگرد استخدام کردم که در کارها کمک احوالم باشند. حتی بارداری هم مانع کار کردنم نشد.
صبح خیلی زود قبل از اینکه به کارگاه بروم کارهای منزل را انجام میدادم. عصر که برمیگشتم ناهار روز بعد را آماده میکردم. سخت بود اما عزت نفسی که حاصل کار کردن بیرون از خانه به دست میآمد، قابل توصیف نیست.
بعد از فارغالتحصیلی همسرم از دانشگاه و بهتر شدن اوضاع مالی، همسرم اعلام کرد که دیگر نیازی به کارگاه خیاطی و کار کردن من نیست. کارگاه خیاطی جمع شد. من ماندم و خانه و بچهها.
بارها تلاش کردم دوباره شاغل شوم اما جواب از قبل روشن بود و قطعی: «شما در خانه خانومیات را کن، هرچقدر که پول خواستی خودم پرداخت میکنم»! الان نزدیک ۲۰ سال است که خانهدار هستم.
البته من هم تحصیلاتم را ادامه دادم. در طی این مدت هم چندین پیشنهاد کاری برای تدریس در دانشگاه داشتم.
اما حرف یکی بود: «شما در خانه خانومیات را کن. مگر چقدر پرداخت میکنند؟ هرچقدر باشد خودم میدهم».
گلهای ندارم. از زندگیم هم راضی هستم. رضایت همسر و فرزندانم برایم از هرچیز دیگری مهمتر هست ولی شاید اگر به گذشته برمیگشتم با جدیت بیشتری برای کار کردنم پافشاری میکردم.
***
مهناز ۳۲ ساله است. ۱۰ سال از زندگی مشترکش میگذرد. به گفته خودش تصمیم و علاقهای برای بچهدار شدن ندارد.
تحصیلاتش را بعد از دوم دبیرستان متوقف کرده؛ درس خواندن را دوست نداشته و ندارد و در حال حاضر اوقات خودش را به خانهداری اختصاص میدهد.
مهناز میگوید: خودم از کار کردن بیرون از خانه بدم نمیآید. دلم میخواهد پساندازی مختص به خودم داشته باشم تا مجبور نشوم برای گرفتن یک قران پول هزاران توضیح و توجیح برای همسرم بیاورم!
هر شغلی را که به همسرم پیشنهاد میدهم ایرادی بنیاسرائیلی از آن در میاورد که فکرتان هم به آن خطور نمیکند!
در یک کلام اعتقادش بر این هست که جامعه محیط مناسبی ندارد. دلم نمیخواهد همسرم در این محیط نابسامان و غیرقابل اعتماد کار کند.
مهناز در انتهای صحبتهایش اضافه میکند: فکر کنم خانهداری تنها شغلی باشد که ما زنها بابت آن مزدی دریافت نمیکنیم. ارتقایی در این شغل وجود ندارد. کسی از ما تقدیر نمیکند حتی جایی هم با افتخار از خانهدار بودن ما یاد نمیشود.
زنان و کارگاه: چشم انداز تاریخی
آنتونی گیدنز، مشهورترین جامعهشناس بریتانیایی تبار در توضیح چگونگی به وجود آمدن شغل خانهداری برای زنان در جامعه جهانی توضیح میدهد: برای اکثریت عظیم جمعیت در جوامع ماقبل صنعتی (و بسیاری از مردم در جوامع جهان سوم امروز)، فعالیتهای تولیدی و فعالیتهای خانگی از یکدیگر جدا نبودند. تولید یا در خانه یا در نزدیکی آن انجام میشد. همهی اعضای خانواده یا در کار بر روی زمین و یا در صنایع دستی مشارکت داشتند. در شهرها، کارگاهها معمولا در خانه بودند و اعضای خانواده به جنبههای مختلف فرایند تولید کمک میکردند. برای مثال در صنعت بافندگی، کودکان کار شانهزنی و دفتهزنی را انجام میدادند، دختران بزرگتر و مادران کار نخ ریستن را و پدران کار بافتن را انجام میدادند. زنان در نتیجه نقش مهمی که در فرایندهای اقتصادی داشتند اغلب دارای نفوذ قابل ملاحظهای در درون خانواده بودند. اگرچه از قلمروهای مردانهی سیاست و جنگ بیرون نگهداشته شده بودند. زنان پیشهوران غالبا حسابهای کسبوکار را نگه میداشتند همچنانکه زنان کشاورزان همین کار را انجام میدادند و بیوه زنها بهطور معمول صاحب و اداره کننده کسبوکار بودند.
با جدایی کارگاه از خانه در اثر توسعه صنایع امروزی این وضع تا اندازه زیادی تغییر کرد. انتقال تولید به کارخانههای ماشینی شده احتمالا مهمترین عاملی بود که به این امر کمک کرد.
کار با سرعت ماشین توسط افرادی که مخصوصا برای وظایف مورد نظر استخدام میشدند انجام میشد. بنابراین از این به بعد کارفرمایان با کارگران قراردادهای فردی میبستند، نه خانوادگی. اما همچنان که این شیوه رو به زوال رفت جدایی فزایندهای میان خانه و محل کار برقرار گردید. زنان بهتدریج در ارتباط با ارزشهای خانگی قرار گرفتند. اگرچه این اندیشه که «جای زن در خانه است» برای زنان در سطوح مختلف جامعه مفاهیم متفاوتی در برداشت و زنان دولتمند از خدمات مستخدمها، پرستاران و خدمتکاران خانگی برخوردار بودند اما سنگینترین بارها بر دوش زنان طبقات پایینتر بود که ناچار بودند هم به کارهای خانه بپردازد و هم برای کمک به درآمد شوهرانشان در خانههایشان کار کنند.
کارهای خانگی
کار خانگی به صورت امروزی با جدایی خانه و کارگاه به وجود آمد. خانه بهجای اینکه جایگاه تولید کالا باشد تبدیل به جایگاهی برای مصرف شد. به تدریج که کار واقعی بیش از پیش به عنوان کاری که مزد مستقیم دریافت میکند تعریف گردید کار خانگی در زیر سایه آن نامرئی شد.
تا قبلاز آنکه اختراعات و تسهیلات فراهم شده به وسیله صنعتی شدن جامعه بر قلمرو خانگی تاثیر بگذارد کار در خانه بسیار سخت و خسته کننده بود. برای مثال ورود آب جاری گرم و سرد به درون خانهها، بسیاری از وظایفی را که مستلزم صرف وقت زیاد بود حذف کرد. پیشاز آن آب باید به خانه حمل میشد و هر گاه آب گرم مورد نیاز بود، باید در همان خانه گرم میشد. کابلکشی، لولهکشی، برق و گاز، بخاری ذغالی و چوبی را منسوخ کرد و کارهایی مانند خرد کردن منظم چوب، حمل زغال سنگ و تمیز کردن دائمی بخاری به این ترتیب تا اندازهی زیادی از بین رفتند.
با وجود این شگفتانگیز است که مقدار زمان متوسطی که توسط زنان صرف امور خانگی میشود به طور کاملا محسوسی کاهش پیدا نکرده است. وسایل خانگی برخی از کارهای سنگینتر را حذف کردند اما به جای آنها وظایف جدیدتری را به وجود آوردند. البته زمانی هم که صرف نگهداری از کودکان، خرید برای رفع نیازمندیهای خانه و تهیه غذا میشود نیز افزایش یافته است.
مردانِ آزاد شده با معیارهای قدیم سنتی
طبق نظرسنجیهای به دست آمده در مطالعات جامعهشناسی، برخلاف آنکه بسیاری از مردان به داشتن یک مصاحب و همنشین روشنفکر اظهار تمایل میکنند، اما در مورد درگیر شدن با زنان باهوش و دارای اعتماد به نفس محتاطتر هستند.
اکثر این مردان هنوز معتقد هستند که زندگی شغلی شوهر باید اولویت داشته باشد!
این گروه از مردان برخلاف اظهارنظر خود مبنی بر فعالیتهای آزادانه شغلی زنان، وقتی نوبت به خودشان میرسد تمام گفتههایشان را نقض کرده و اظهار میکنند: منصفانه این است که اگر زن میخواهد شغلی داشته باشد، بگذاریم کار خودش را بکند. اگرچه، شخصا من میخواهم که زنم در خانه باشد.
زنان دو شغله
روند رو به افزایش شمار زنانی که وارد نیروی کار میشوند اثری آشکار بر فعالیتهای خانگی داشته است. زنان متاهلی که در بیرون از خانه اشتغال دارند کمتر از دیگران کار خانگی انجام میدهند. اگرچه آنها تقریبا همیشه بار اصلی مسئولیت مراقبت از خانه را بر دوش میگیرند. بدیهی است الگوی فعالیت این دسته از زنها تا اندازهای متفاوت است. آنها بیش از زنانی که خانهدارِ تمام وقت هستند، در اوایل شب و برای ساعات طولانیتر در تعطیلات آخر هفته کار خانگی انجام میدهند. کار بیمزد خانگی اهمیت زیادی برای اقتصاد جامعه دارد. برآورده شده است که کار خانه بین ۲۵ تا ۴۰ درصد ثروت ایجاد شده در کشورهای صنعتی را دربر میگیرد. کار خانگی با ارائه خدمات رایگان که بسیاری از جمعیت شاغل به آنها وابسته است، اصل و بنیاد اقتصاد را تقویت میکند.
شغلی به نام خانهداری
کار خانگی از نظر ارزش تقریبا معادل یکسوم کل تولید سالانه در اقتصاد امروزی است.
گالبرایت، اقتصاددان آمریکایی معتقد بود که از اوایل قرن بیستم به بعد تنها اقلیت کوچکی از مردم خدمتکار استخدام میکنند. اما تقریبا برای تمام جمعیت مرد کنونی، همسر خدمتکار در زندگی خانوادگی موجود است.
این حقیقتی است که بسیاری از مردان اگر بنا بود خودشان کارهایشان را انجام دهند به واسطه کار همسرانشان در خانه، میتوانند کار بسیار بیشتری در مشاغل مزدبگیری خود انجام دهند.
با پیدایش و توسعهی محلهای کار جدا از خانه، تولید نیز از مصرف جدا شد. مردان یا به عبارتی تولیدکنندگان، برای کار بیرون رفتند. خانه به عنوان قلمرو زنان، مکانی شد که در آن کالاها در فرایند زندگی خانوادگی مصرف میشد. زن خانه یک مصرفکننده شد، یعنی کسی که کار نمیکرد و فعالیت تولیدی او از نظر پنهان گشت. با وجود این کارِ خانه بدون تردید کار است و تقریبا به همان اندازه انواع کار صنعتی خستهکننده و مستلزم صرف نیرو است. به عبارتی روشنتر، زنان اغلب دارای کاری هستند که هیچگاه به پایان نمیرسد.
خانهداری و تاثیرات روانشناختی آن
یکی از روانشناسان در تحلیل فشارهای روانی زنان خانه توضیح میدهد: نقش همسری و مادری در هویت بسیاری از زنان در دوران بزرگسالی اهمیت دارد. رابطه بین ازدواج و سازگاری زنان مسالهای پیچیده است. مثلا افسردگی در بین زنان با ازدواجهای پرتنش بیشترین میزان را دارد، میزان افسردگی در زنانی که ازدواج نکردهاند متوسط و در زنانی که ازدواج موفق داشتهاند، حداقل است.
خانهداری ترکیبی از احساسات را برمیانگیزد که برجستهترین آن عدم رضایت است. دلایل مشترک برای نارضایتی عبارتند از یکنواختی، احساس تنهایی، نداشتن وقت آزاد طولانی و… زنان به طور متوسط 77 ساعت را در هفته صرف کارهای خانه میکنند.
داشتن یک کار مداوم و تکراری از طرفی و پرورش فرزندان از طرف دیگر و در کنار این دو، نبود تضمین مالی موجب شده تا زمینه بروز مشکلات و اختلالات روانی در زنان خانهدار افزایش یابد. بسیاری از زنان در مورد احساس گناهی صحبت کردهاند که هنگامی که بیرون از خانه هستند و آشپزخانه اشان نامرتب است آن را تجربه میکنند. نکته مهمتر که زمینهساز بروز احساس تنهایی و افسردگی در آنان میشود، این است که اغلب، کار این زنان از سوی دیگر افراد خانواده نادیده گرفته میشود.
برخی از مشکلات رایجی که بر سلامت روان زنان خانهدار تاثیر میگذارد:
انزوای اجتماعی: زنان برای مدت طولانیتری در خانه تنها میمانند. حتی برخی از آنها فرزندان کوچک و بزرگی دارند که باید از آنها مراقبت کنند. این در نهایت میتواند باعث شود که آنها نسبت به دنیای بیرون احساس تنهایی و انزوا کنند و حتی این حس را داشته باشند که نمیتوانند به خوبی با جامعه ارتباط برقرار کنند.
مالی: اکثر زنان خانهدار دستمزد نمیگیرند یا منبع درآمدی ندارند یا شغلی دارند که در آن حقوق کمتری دریافت میکنند که به نوبه خود منجر به افزایش استرس و اضطراب مالی میشود.
بسیاری از زنان با وجود خانهدار بودن، از روحیه بسیار خوبی برخوردارند؛ چرا که در زندگی خود احساس پویایی و سرزندگی دارند. در واقع این زنان در کنار انجام کار خانه، مسیرهایی را طی میکنند که موجب ارزشمندی و افزایش عزت نفس آنها میشود. یادگیری یک مهارت جدید و انجام کارهای مورد علاقه از جمله نکاتی است که زنان خانهدار را از ابتلا به افسردگی حفظ میکند.
ایجاد یک سیستم حمایت اجتماعی؛ برای مقابله با افسردگی در زنان خانهدار
این روانشناس در ادامه توضیح میدهد: بسیاری از زنان خانهدار افرادی منزوی و گوشهگیر هستند که روابط اجتماعی محدودی دارند. بر اساس تحقیقات انجام شده، هر چه افراد زمانهای تنهایی زیادی را سپری کنند، احتمال ابتلای افسردگی در آن افزایش پیدا خواهد کرد.
پس هر زن خانهدار باید دایره ارتباطات خود را گسترش دهد و یک سیستم حمایت اجتماعی برای خود به وجود آورد. معاشرت با دوستان و آشنایان و برقراری روابط سالم با خانواده تاثیر بسزایی بر روحیه هر زن خانهداری دارد. اگر کسی احساس میکند در این دنیا همسرش تنها پشتوانه اوست؛ پس باید به یک روانشناس مراجعه کند و به کمک او، مهارتهای اجتماعی را در وجود خود افزایش داده و طرز فکر خود را عوض کند.
سلامت روان
آگاهسازی زنان خانهدار از وضعیت سلامت روان و تاثیر آن بر بهبود زندگی آنها بسیار مهم است. برخی از اقدامات را میتوان برای افزایش آگاهی انجام داد مانند:
افزایش آگاهی: آگاهی در مورد سلامت روان واقعا مهم است و مسائل مربوط به آن باید برای زنان خانهدار و خانواده آنها به خوبی درک شود. استفاده از کمپینهای آموزشی، ایجاد گروههای حمایتی، و برگزاری سمینارها و وبینارها از جمله اقدامات کوچکی است که میتواند در افزایش آگاهی تاثیر مفیدی داشته باشد.
دسترسی به مراقبتهای بهداشت روان: باید تمرکز ویژهای بر سلامت روان زنان خانهدار باشد، دولتها و سایر ذینفعان باید بودجه خدمات بهداشت روان را افزایش دهند. نیاز اساسیای به گسترش نیروی کار بهداشت روان و دسترسی بیشتر به این خدمات احساس میشود.