جریان شیرین زندگی در یک مرکز پر رفت و آمد
- شناسه خبر: 5949
- تاریخ و زمان ارسال: 20 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 122
بیشتر پدر و مادرها چنین لحظات و چنین شرایطی را تجربه کردهاند و حالا امروز این فرزندان آنها هستند که در سن ازدواج قرار گرفتهاند. از اینرو خانوادههایشان تمام تلاش خود را میکنند تا جوانانشان زندگی خوبی را آغاز کنند، آنها در تمام لحظات با فرزندانشان هستند تا مقدمات ازدواجشان را فراهم کنند. از شب خواستگاری گرفته تا آزمایشهای قبل ازدواج، پا به پای فرزندانشان میروند تا کمک حالشان باشد اما در این بین حرفها و خندههای عروس و داماد آینده دیدنی است.
ـ پارت اول
یکی از مراکزی که باید همه جوانان پیش از ازدواج به آن مراجعه کنند مراکز مربوط به تست خون و اعتیاد است که حضور در این مراکز امری ضروری است اما در قزوین، مرکز بهداشت شهید بلندیان این وظیفه را بر عهده دارد.
روزانه زوجهای بسیاری از شهر و روستاهای اطراف برای انجام آزمایشات پیش از ازدواج به این مرکز مراجعه میکنند.
صبح یک روز پاییزی، برای انجام کاری، به این مرکز مراجعه میکنم، ساعت از 8 صبح گذشته است که وارد مرکز میشوم. از دور هیاهویی برپاست. در گوشه و کنار حیاط مرکز بهداشت دختران و پسرانی دیده میشوند که اکثر آنها به صورت دو به دو کنار هم نشسته و در کنار برخی از آنها افرادی بزرگسال دیده میشود که احتمالا پدر یا مادر آنها هستند. هوا سرد است اما ظاهرا گرمای حرفهایشان باعث شده که احساس سرما نکنند. مسیرم را به سمت سالن ورودی مرکز بهداشت ادامه میدهم. عدهای هم کنار در ایستادهاند و منتظرند تا نوبتشان برسد و آزمایش بدهند.
ـ پارت دوم
در گوشهای از سالن، ناگهان صدای خنده بلندی توجه همه را جلب میکند. زوجی هستند که با لهجه محلی با هم صحبت میکنند و ظاهرا خندهشان از اتفاقاتی است که در شب خواستگاری برایشان افتاده. آنها هر چه که بوده را بازگو میکنند و سپس با صدای بلند میخندند. چند نفری هم به عنوان همراه کنار آنها هستند و به نظر میرسد که از روستاهای اطراف برای انجام آزمایش آمدهاند. صدای بلندگوی سالن بلند میشود. «شماره 25». دختر و پسری با هم بلند میشوند به سمت باجه شماره یک میروند. برگههایشان را تحویل میدهند و در حالی که با لبخند چیزی را زیر لب زمزمه میکنند ظرفهای آزمایش را تحویل میگیرند وبه سمت اتاقهای مربوطه میروند. پیش میروم و برای خودم هم یک نوبت میگیرم.
ـ پارت سوم
سرمای هوای بیرون، عدهای را هم به کنار هیتر گازی در نزدیکی ورودی سالن کشانده، اما باز هم چیزی که بیشتر از همه خودنمایی میکند خنده زوجی است که در کنار هیتر ایستادهاند. از ظاهرشان مشخص است که بسیار خوشحالند و از اینکه به هم رسیدهاند احساس خوبی دارند. چون نزدیک به آنها ایستادهام حرفهایشان را میشنوم. هردو برای دادن آزمایش، استرس دارند، خانمی که همراه آنهاست با آنها صحبت میکند که استرس نداشته باشند «چیزی نیست و دلیلی برای ترسیدن و استرس وجود نداره، چندتا آزمایش ساده است که انجام میدین و تموم میشه، فردا هم باید بیاین و برید سر کلاس، بعد هم جواب آزمایش و تمام». انگار با حرفهای آن زن، زوج جوان دلشان قرص میشود. صندلیهای سالن که خالی میشود، آنها روی صندلی مینشینند و منتظر نوبتشان میمانند. اکنون 30 دقیقه از زمان حضورم در مرکز بهداشت میگذرد. در این بین نوبتم هم میرسد و برای انجام کارهایم به باجه سه میروم.
ـ پارت چهارم
همهمه سالن هنوز فروکش نکرده و زوجهای زیادی هنوز منتظرند تا نوبت آزمایش آنها برسد فضای رمانتیکی بر سالن حاکم است. پدر و مادرهایی که فرزندانشان را همراهی میکنند، با هم درباره خریدهایشان حرف میزنند و اینکه بعد از عقد چه کارهایی را باید انجام دهند. در چهره برخی از زوجها، خجالت دیده میشود از این رو کمی هم سرخ شدهاند. بلندگو، یکی پس از دیگری شمارهها را میخواند و حاضران برای انجام کارهایشان، مقابل باجهها میروند. اینجا زندگی جریان دارد و شاید متفاوتترین جریان زندگی زوجها، در اینجا اتفاق میافتد. چند روز دیگر، شاید برخی از این خندهها و خوشحالیها، به ناراحتی و گریه بینجامد و شاید هم این خندهها و خوشحالیها، دوچندان شود. زوجهایی که گروههای خونیشان به هم نمیخورد، از اینکه باید از هم جدا شوند ناراحتند و زوجهای دیگر، دو چندان خوشحالی میکنند. اینجا زندگی جور دیگری معنا میشود و حرفها و لبخندها، شیرینی دلپذیرتری دارد. استرسهای اینجا هم شیرین است، استرسی که باید آن را تجربه کرد تا شیرینیاش را فهمید.
ـ پارت پنجم
کارهایم را انجام میدهم و در حالی که از اتفاقات رخ داده در سالن انتظار لبخند به لب دارم، از در خارج شده و راه بیرون را در پیش میگیرم. مدام حرفها و خندهها و واکنشها را در ذهنم مرور میکنم. زوجهایی که بعضا برای نخستین بار دست در دست هم گذاشتهاند و شانه به شانه در حیاط مرکز بهداشت قدم میگذارند. حرف میزنند و میخندند. از حیاط خارج میشوم و سوار بر ماشین از آنجا دور میشوم. آن صحنهها، برای من که برای انجام کاری دیگر به مرکز مراجعه کرده بودم، نقش میبندد و به یادگار میماند. پس برای آنهایی که با قصد ازدواج مراجعه کردهاند برای همیشه حک خواهد شد. این روزها زندگی سخت است اما برای عدهای، هنوز آغازی شیرین دارد، راهی پر حادثه در پیش است و زوجهایی که میخواهند این راه پر حادثه را تا انتها با هم طی کنند.
ـ پارت ششم
ازدواج یک رویداد قابل توجه در زندگی است، تشکیل خانواده و ورود به مرحله جدیدی در روابط عاطفی، اجتماعی، خانوادگی و سالم به اندازه کافی استرسزا است. برنامههای آزمایش قبل از ازدواج باید به زوجها آموزش داده و اطلاعات دقیق و بیطرفانه را به آنها ارائه دهد. بررسی پیشینه خانوادگی، عوامل ارثی، سن، رژیم غذایی، ورزش، مدیریت وزن و اعتیاد همگی به داشتن ازدواج پایدارتر کمک میکند. برای زوجهایی که قصد ازدواج دارند، غربالگری قبل از ازدواج به شناسایی مشکلات و خطرات سلامتی بالقوه برای خود و همچنین فرزندانشان کمک میکند. برای درک ژنتیک و کمک در انجام اقدامات احتیاطی یا درمان ضروری است که مشاوره ژنتیک پیش از ازدواج انجام شوند. آزمایش قبل از ازدواج آزمایشی است که ارزیابی سلامتی حیاتی را از زوجهایی که به زودی ازدواج میکنند ارائه میکند و آن از نظر بیماریهای ژنتیکی، عفونی و قابل انتقال آزمایش میشود تا از هر گونه خطر انتقال بیماری به یکدیگر و فرزندانشان جلوگیری شود.
غربالگری قبل از ازدواج از کشور به کشور دیگر بسته به شیوع بیماریها در آن منطقه متفاوت است. از این آزمایشها، آزمایشهای خاصتری برای ایران وجود دارد، بهعنوان مثال آزمایش بیماری سلول داسی شکل و تالاسمی و بررسی ژنتیکی پیش از ازدواج به علت شیوع بالای ازدواجهای فامیلی.