جدال غیر احسن
- شناسه خبر: 38825
- تاریخ و زمان ارسال: 19 تیر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
سید عبدالعظیم موسوی
یک روش در بحثهای مجادلهای این است که یک تصور ذهنی از یک پدیده میسازی و آنقدر آن را تکرار میکنی که به امری بدیهی تبدیل میشود.
این امر بدیهی را اگر پسندیده جلوه داده باشی، تا طرف مقابل بخواهد به آن خرده بگیرد؛ تکفیر میشود و اگر نکوهیده جلوه داده باشی، طرف مقابل به جای استدلال برای ادعایش، باید اول آن پدیده نکوهش شده را تطهیر کند. که قطعاً منفعل میشود و بحث به حاشیه میرود. کسی که این روش را برگزیده است؛ احساس پیروزی میکند.
این روش مجادله را منافقین و کمونیستها اول انقلاب باب کرده بودند و چون بعد از مجادله احساس پیروزی میکردند؛ خیال میکردند توانستهاند حقیقت را زیر فرش پنهان کنند حتی تصور میکردند که اصلا حقیقت همین است! از قضا بیسوادان و جوانهای کم مطالعه، جذب اینگونه مجادلات میشدند.
در مباحث عقیدتی مثلا مارکسیسم را علم معرفی میکردند. در هر بحثی به اینجا که میرسیدند؛ یا باید میپذیرفتی که مخالف علم هستی. یا باید بحث را با اثبات علمی نبودن مارکسیسم، منحرف میکردی و منفعل میشدی.
اگر بحث از دیالکتیک و ماتریالیسیم تاریخی پیش میآمد؛ اگر استدلال میکردی، میگفتند این نظریات مثلا مطهری است و ایشان آخوند بود و خاستگاه طبقاتیاش خرده بورژوازی است. یا نظرات دکتر سروش است و ایشان شاگرد کارل پوپر بود و کارل پوپر دیدگاه طبقاتی و بورژوازی داشت. بنابراین یا باید بحث را منحرف میکردی به حوزه فلسفه علم یا باید از حرفت برمیگشتی. در هر حال آنها احساس پیروزی میکردند. حتی اگر حقیقت در برداشتی عمیقتر ذبح میشد.
£
متاسفانه در مباحث این روزها باز هم همان روشها مورد استفاده قرار میگیرد. اگر کسانی معتقد به پیروزی به هر قیمت باشند؛ نمیتوان از آنها خرده گرفت. ولی اگر به معاد و خدا و حقیقت حقانیت معتقد باشیم؛ این روشها آب در هاون کوبیدن است.
مثلا یک شعار درست میکنند: دولت سوم روحانی! طرف مجبور میشود یا از دولت روحانی دفاع کند؛ که صدها مشکلی را که خودشان یک پای به وجود آمدن آن بودند؛ مطرح میکنند و باید پاسخ بگویی. یا باید مخالفت کنی که مخالفت را در تضاد جنبههای مثبت دولت روحانی قرار میدهی. یا باید بگویی من کاری به روحانی ندارم. نه وزیرش بودم نه مبلغش. آن وقت میگویند چیزی را گردن نمیگیرید.
بهترین پاسخ را عباس عبدی داد. که روحانی، عضو روحانیت مبارز و سالها از بهترین نیروهای کارآمد و با تجربه خودتان بود. حالا که از خرد و تجربه خودش پیروی کرده و نه دیکتههای شما رییس جمهور ما شد؟
اگر ما در انتخاباتی به او رای دادیم؛ از سبد خودتان برداشتیم. چون نیروی ما تایید صلاحیت نشده بود و ما میخواستیم در انتخابات هم شرکت کنیم.
یا میگویند فلانی وزیر خاتمی بوده و دوران خاتمی سیاه بود. اینها همانهایی هستند که سال 88 چنین کردند و…
یا باید مواضعت را فعلا تعطیل کنی و به دفاع از مواضع خاتمی و دوران خاتمی بپردازی که اصل دفاع از مواضعت فراموش میشود و به حاشیه میرود. یا باید اعلام برائت کنی که با برجستهترین مواضعت در تضاد قرار میگیرد. یا باید بگویی من وکیل همه اتفاقات دوران خاتمی نیستم.
این وسط یک حقیقتی ذبح میشود و بکار گیرنده این روش مجادله، احساس پیروزی میکند. حتی اگر شاخصهای فساد زمان خاتمی در کمترین میزان بینالمللی و داخلی بوده باشد و افزایش شاخصهای اقتصادی مثلا رشد اقتصادی و اشتغال و سرمایهگذاری هرگز قبل و بعدش تکرار نشده باشد. و موقعیت جهانی ایران اسلامی هرگز مثل زمان خاتمی اوج نگرفته باشد. شاخصهای سیاسی در بهترین وضعیت بوده باشد؛ و صد البته پرونده قتلهای زنجیرهای به نتیجه رسیده باشد!
در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.