تغییر ذائقه در احساس خوشبختی!
- شناسه خبر: 24446
- تاریخ و زمان ارسال: 23 آبان 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
وحید حاجسعیدی
گاهی اوقات که با دوستان در جمعی نشستهایم و صحبت از کهولت سن، بیماری و ارزش سلامتی میشود به شوخی میگویم: «آقا بعد از پول، هیچ چیز بهتر از سلامتی نیست!» عدهای بدون توجه به معنای اصلی جمله، فوراً آن را تائید میکنند ولی دیگران با کمی اندیشیدن این نظریه سوفسطایی و نازکاندیشانه حقیر را رد میکنند و سلامتی را یکی از مهمترین ارکان زندگی مینامند!
رابطه ثروت و سلامتی؟
هر چند بسیاری از مردم سلامتی را مهمترین بخش زندگی میدانند، اما واقعیت در جامعه کنونی ما چیز دیگری است و جماعت کثیری برای به دست آوردن پول و ثروت، از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند تا جایی که سلامتی خود را نیز فدای کسب ثروت و درآمد بیشتر میکنند. تلاش در جهت کسب ثروت مشروع، امری رایج و منطقی است ولی اگر این تلاش باعث برهم خوردن توازن سلامتی و روحی شود، نه تنها پسندیده نیست بلکه امری مذموم و نکوهیده است و باید از آن دوری جست. ولی متاسفانه بسیاری از مردم در عصر حاضر خیلی از الزامات زندگی را به داشتن ثروت فراوان گره زدهاند. شادی، تفریح، ازدواج، مسافرت، مهمانی رفتن یا مهمانی گرفتن حتی تحصیل را منهای داشتن پول، کمرنگ یا شاید بیرنگ میبینند. آرزوی پولدار شدن بدون دردسر و در کوتاهترین زمان ممکن، تبدیل به رویای بسیاری از جوانان یا حتی میانسالان و سالمندان شده است. کار تا جایی بیخ پیدا کرده است که عزیزانی هم که به اکراه در عرصه اختلاس مشغول به غارت بیتالمال هستند، به چند صد میلیارد تومان قانع نیستند و کف اختلاس خیلی بالاتر از مقادیری است که ما بتوانیم با ماشین حسابهای چینیمان حساب کنیم! شاید وقت آن فرا رسیده باشد که عزیزان فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژههای میلیونر و میلیاردر و اژههای مناسبتری برگزیند، چرا که وقتی قیمت یک واحد 270 متری در یکی از محلات نه چندان بالای تهران به 7 میلیارد تومان رسیده است، دیگر میلیاردر بودن، داشتن ثروت آن چنانی را در ذهن متبادر نمیسازد!
شکاف یا دره طبقاتی!
آن چه مسلم است این است که در سالهای اخیر به دلایل مختلف نظیر ضعف در سیستمهای نظارتی، شیوع گسترده رانتخواری و دلالیسم، نبود سیستم جامع دریافت مالیات، تفاوت بین نرخ ارز دولتی و آزاد، تفاوت در نرخ خودرو کارخانه با بازار، قاچاق کالا و ارز، افزایش ناگهانی و بیحساب و کتاب قیمت املاک و مستغلات و … عدهای یک شبه ره صد ساله را طی کردند و به چنان ثروتی دست یافتند که بدون شک تا سالهای سال، میتواند آینده فرزندان، نوادگان، نتیجهگان، نبیرهگان، احفاد، اصحاب و اذنابشان را تامین سازد. در حقیقت شکاف طبقاتی در جامعه چنان فزونی گرفته است که شاید بتوان از آن با عنوان «دره طبقاتی» یاد کرد! این اختلاف طبقاتی فاحش و هژمونی ساختار شکن در جامعه باعث بر هم خوردن بسیاری از معادلات اجتماعی، اقتصادی و روانی در جامعه شده و مشکلات عدیدهای را پدید آورده است.
تغییر ذائقه در احساس خوشبختی
هر چند شاید تعداد افرادی که در طی این سالها به ثروتهای هنگفت دست یافتند، چندان زیاد نباشد ولی تفکر مسموم و رویای پولدار شدن در جامعه، منجر به الگوبرداری از نوع زندگی و پوشش طبقه متمول جامعه (در حد توان و در مواردی بیشتر از حد توان) شده است و نگرش جمعیت کثیری از مردم به زندگی و حتی ذائقه احساس خوشبختی در آنها تغییر کرده است. امروز دیگر کسی از داشتن یک خط تلفن 80 هزار تومانی ذوق نمیکند، چرا که اساساً ساختار نیاز به برقراری ارتباط تغییر کرده و از طرفی مدلهای جدید گوشی روز به روز به روزتر میشوند و پیشرفتهتر. دیگر مسافرت به مشهد مقدس جزء آرزوهای کودکانه محسوب نمیشود ولی در عوض جشنواره تابستانه کیش با لوده بازیهای برخی هنرمندان در رنکینگ مسافرتی از جایگاه قابل قبولی برخوردار است. فضای بیآلایش و خاطره انگیز شبنشینیها جای خود را به فضای خاکستری و افسرده و کافیشاپها و جملات اغراقآمیز برخی پیشخدمتها دادهاند.
در واقع بسیاری از خانوادهها وقتی توان کسب ثروتهای آن چنانی را در خود نمیبینند، سعی در الگوبرداری از نوع گفتار، رفتار، پوشش، آرایش، اعمال جراحی زیبایی، تفریحات، تحصیل، تغذیه و … افراد متمول جامعه میکنند که بیشک این الگوبرداری غلط و تغییر ذائقه باعث برهم خوردن توازن اقتصادی، اجتماعی و حتی شخصیتی خانوادههای متوسط جامعه میشود. چرا که بسیاری از این دست خانوادهها مجبورند برای جبران هزینههای این خوشبختی مصنوعی و کسری بودجه خانوار به انجام اضافه کاری بیش از حد توان و یا به دریافت وامهای مختلف و در بدبینانهترین حالت به انجام امورات غیرمتعارفی نظیر رشوه، زیرمیزی و … روی بیاورند که قطعاً تبعات و گرفتاریهای خاص خود را به همراه خواهد داشت.
ثروت حقیقی، ثروتمند حقیقی
با وجود اینکه داشتن ثروت و تمکن مالی نوعی راحتی و آسایش به همراه خواهد آورد ولی باید بپذیریم که ثروت هیچگاه متضمن شادی و خوشبختی در هیچ جامعه و خانوادهای نبوده و نخواهد بود. امام هادی(ع) میفرمایند: «توانگری آن است که کم داشته باشی و به آنچه که تو را بسنده میکند خرسند باشی.» در واقع خوشبختی واقعی و خرسند بودن از داشتهها زمانی حاصل میشود که فرد خود را با افراد پائین دست مقایسه کند، چرا که قیاس با طبقات بالای جامعه و کوک کردن ساعت زندگی با ساعت قشر متمول جامعه، لذت داشتهها را نیز زایل میکند. شاید اگر باور داشته باشیم و به فرزندانمان نیز بیاموزیم «ثروتمند کسی است که بتواند چیزی را بخرد که با پول نتوان خرید!» بسیاری از مشکلات جامعه حل شود. بیشک بسیاری از ما چیزهایی در زندگی داریم که قیمت واقعی آنها از میلیاردها میلیارد هم افزون است و هیچ ثروتمندی را یارای خرید آنها نیست. لبخند، شادی، سلامتی، صداقت، آرامش، فرزند صالح، همسر خوب و … بخشی از این ثروتهای حقیقی و بیپایان هستند که با هیچ ثروتی قابل خرید و فروش و معامله نیستند. قدر داشتههای خود را بیشتر بدانیم و به قول رودکی «گفت به روز نیک کسان تا نخوری غم . . . بسا کسا که روز تو آرزومند است»