بررسی توقیع امام زمان(عج) به شیخ مفید
- شناسه خبر: 43942
- تاریخ و زمان ارسال: 9 مهر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
دکتر شهرامیار ـ استاد دانشگاه
بخش پنجم
همانطوری که قبلا اشاره شد، ۱) براساس قاعده لطف الهی و ۲) مکر الهی نسبت به دشمنان، حتما راهکاری برای برونرفت از غیبت امام عصر ارواحنافداه در ثقلین (قرآن و روایات) ارائه شده است. بررسی تالیفات و مقالات نشان میدهد متاسفانه باوجود تلاش زیادی که در این زمینه انجام شده مطالعات صورت گرفته, همسنگ اهمیت مساله غیبت امام عصر ارواحنافداه نیست و میتوان اعتراف نمود که همه ما شیعیان در این زمینه کوتاهی کردهایم. تصور کنید محبوبتربن فرد نزد شما به ناحق در زندانی گرفتار شده و یقین داریم این زندان حق او نیست. آیا میتوان در چنین شرایطی آسوده به زندگی خود ادامه دهیم، یا برعکس لحظهای آرام و قرار نداشته و برای آزادی عزیزمان از حبس اجباری او تلاش میکنیم. در بخشهای قبل توضیح دادیم که این نظریه مردود است که تصور کنیم غیبت وسیلهای برای امتحان ماست و از دست ما کاری برای برونرفت از غیبت ساخته نیست. حدود ۱۲۰۰ سال است که به فرمایش خود حضرت، ایشان در زندان غیبت محبوس شدهاند. یقینا ما شیعیان تلاشهایی داشتهایم اما چرا این تلاشها منجر به ظهور نشده است. وقتی امر ظهور به عملکرد ما بستگی دارد،
چرا از خود نپرسیدهایم که چرا تلاشهای متعدد شیعیان، قفل بسته غیبت را باز نکرده است؟ پس میتوان نتیجه گرفت که هر نوع تلاشی که مطابق با راهکاری که معصومین فرمودند نباشد منجر به ظهور نخواهد شد. اولین سند روائی در مبحث راهکار برون رفت از غیبت، که به اعتقاد ما فصلالخطاب همه روایات است. فرمایش خود حضرت در توقیع (نامه) ایشان به شیخ مفید در سال ۴۱۲ هق است. متن کامل این توقیع در کتاب احتجاج شیخ طبرسی در قرن ششم ارائه شده که از علمای برجسته زمان خود بودهاند. رد بخشی از این توقیع، حضرت ولی عصر ارواحنافداه به شیخ مفید میفرمایند: …. وَلَوْ اَنَّ اشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِیالْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَاَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ……. اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در وفای به عهدی که بر عُهدهشان است همدل میشدند، میمنت مشاهده ما از ایشان به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت، دیداری مطابق معرفت به حق ما و منطبق شدنش با همان که ما هستیم، پس هیچ چیزی (موجب ادامه غیبت یا) مانع ما برای دیدار آنها (ظهور) نیست مگر بخاطر تاثیر گناهانی که از آنها نمیپسندیم و توقع نداریم.
ما معتقدیم که در این بخش از توقیع راهکار برون رفت از غیبت ارائه شده است. ضمن اینکه جلوتر خواهیم دید که دلایل دیگری از ثقلین (آیات قرآن و روایات دیگر) تاییدکننده آنچه به عنوان راهکار در این روایت ارائه شده میباشد. حضرت در این بخش از توقیع یک جمله شرطیه بیان فرمودهاند که ساختار آن عبارتند از:
۱) ادوات شرط: اگر
۲) جمله شرط: شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتشان دهد(این یک جمله دعائی است و تاثیری در جمله شرطیه ندارد) – در وفای به عهدی که بر عُهدهشان است مجتمع (همدل) میشدند.
3) جواب شرط: میمنت مشاهده ما از ایشان به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت (ظهور میشد). در واقع حضرت با بیان این جمله شرطیه دلیل تاخیر در مشاهده ایشان (ظهور) را عدم وجود همدلی (اجتماع قلوب) در وفاداری به عهدی که شیعیان بر عهدهشان هست دانستند. پس اگر شیعیان نسبت به عهدی که در این توقیع اشاره شده وفادار باشند ظهور خواهد شد. اما چه عهدی بر عهده ماست که به آن وفادار نیستیم؟ در قرآن کریم چندبار از عهد و پیمانی که خداوند از بندگان گرفته سخن به میان آمده و بر لزوم وفای به عهد به آن تاکید شده است. از مشهورترین آیات در این زمینه آیه ۱۷۲ سوره اعراف است. وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ. و زمانی که پروردگارت از صلب و پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را گرفت و آنها را گواه بر وجود خودشان قرار داد (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، شهادت میدهیم. مبادا روز قیامت (شما ذرّیه آدم) بگوئید: ما از این (میثاق و عالم ذر) غافل بودیم. این آیه به اعتراف انسانها به ربوبیت خداوند در عالم ذر و به نوعی دادن تعهد به ماندن در مسیر بندگی، پس از ورود به دنیا دلالت دارد. شبیه این تعهد دادن به بندگی خداوند پس از ورود بدنیا در آیات ۶۰ و ۶۱ سوره یاسین نیز بیان شده است: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ آیا من با شما، ای فرزندان آدم، (در عالم ذر) عهد نبستم که شیطان را عبادت نکنید؟ که قطعا او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا عبادت کنید که راه راست همین است. این دو آیه درباره اخذ میثاق از بندگانست، به اینکه خدای متعال را به ربوبیت بپذیرند و او را بندگی کنند. البته تعهدات انسان به خداوند مطابق روایات بیش از این بوده است. حال این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان به این عهدی که خدا در قرآن از همه گرفته عمل کرد؟ خیلی ساده است اگر ما بخواهیم خداوند را بندگی کنیم باید به قوانین و دستورات خدا عمل کنیم که محور ادای این تعهدات ولایت امیرالمومنین است. در صورتی خدا بندگی خواهد شد که دین خدا بر تمام عالم حاکم شود و آن کسی که شایستگی و توان چنین کاری را به وسعت کل عالم دارد امام است. اوست که میتواند وعده الهی را که سرانجام دین خدا در کل عالم مستقر خواهد شد، تحقق بخشد و تا دین در تمام ارکان فردی و اجتماعی جامعه به دست با کفایت امام جاری و ساری نشود خدای متعال بندگی نخواهد شد. لذا وضعیت دنیا در اثر فاصله گرفتن از مدار بندگی و صراط مستقیم روز به روز بحرانی و وخیمتر میشود. در روایتی داریم اشاره شده که اسلام بر پنچ چیز استوار است، «بنیالاسلام علی خمس الصلاه و الزکاه والصوم والحج والولایه» که مهمترین آن ولایت است چون امام چارچوبه دین را تعیین میفرمایند. بنابراین میتوان گفت که پذیرش ولایت ائمه معصومین(ع) همان عهدی است که بر عهده ما است و وفای به امام به معنای وفا به همه تعهدات میباشد. همچنین در بخشی از آیه ۴۰ سوره بقره نیز آمده «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» به عهد من وفا کنید تا من به عهد با شما وفا کنم. در ذیل این آیه (تفسیر البرهان، جلد یک، صفحه ۹۰ ، حدیث چهار)، از امام صادق(ع) نقل شده که: *اوفوا بعهدی *قال بولایه امیرالمومنین (ع) *اوفوا بعهدکم*اوفِ لکم بالجنه
به ولایت علیبنابیطالب وفا کنید تا من به وعده خود در مورد بهشت وفا کنم. همچنین امام باقر(ع) در یک روایتی فرمودند بخدا قسم ما اوصیا جانشین پس از پیامبر هستیم…. و همان عهد خداوند که مورد سوال هست میباشیم، سپس فرمودند : فمن وفی بعهدنا فقد وفا بعهدا… (بحار الانوار، جلد ۵،ص ۱، باب حدیث ۷) امام عصر ارواحنا فداه نیز در زیارت ال یاسین خود را همان میثاقی که خداوند از بندگانش گرفته و محکم نموده مینامند. «السلام علیک یا میثاقا… الذی اخذه و وکده». بنابراین با توجه به دلایلی که بیان شد، به عنوان نتیجهگیری میتوان گفت که امام همان عهد الهی است که در قران ذکر شده و محور تعهداتی است که خداوند در قرآن از ما خواسته که نسبت به عهد امام وفادار باشیم.
بدانیم هیچ جایگزینی برای امام وجود ندارد تنها اوست که به حکم خدا حق حاکمیت بر تمام عالم داشته و ولایت مطلقه بر انسانها دارد. اوست که نسخه سعادت دنیا و آخرت بشر را در دست داشته و توان اجرا و استقرار آن را دارد.
ادامه دارد …