برای زخمهای دماوند…
- شناسه خبر: 43092
- تاریخ و زمان ارسال: 28 شهریور 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
انسیه بخارایی
«دماوند» قله شاخص و ارزشمندی که از دیرباز در ادبیات و متون تاریخی، نماد شکوه و بزرگی ایران بوده، این روزها حال خوشی ندارد!
انگار دیگر رسم و سیاق ایرانیان دوران معاصر شده است که قدر مفاخر، اساطیر کهن و ثروتهای مادی و معنوی خود را نمیدانند و گنجینههای مهم باستانی و ملی خود را به دست فراموشی و نابودی میسپارند. و هزاران افسوس که دماوند، این بلندترین قله آتشفشانی آسیا همچون جنگلها، دشتها، دریاچهها و سایر جلوههای ناب طبیعت ایران به آرامی در حال از بین رفتن است!
و دریغا که دیگر فریاد و خروش مذابهای مضطرب و بیقرار دماوند در میان قهقههها و شادیها و یا اشکهای ناشی از هیجان صعود کوهنوردان و کوهنوردنماها! شنیده نمیشود…
**
چگونه است که در کشورهایی که قلل معروف و مرتفعی دارند و نماد ملی و رونق گردشگری آنها محسوب میشود، محدودیتهایی برای صعود در نظر میگیرند و حتی کوهنوردان حرفهای هم یک تا دو سال برای صلاحیتسنجی و گرفتن مجوز صعود در نوبت میمانند؛ اما در ایران سالانه بیش از 20 هزار نفر صرفا از جبهه جنوبی دماوند آن هم در فصل تابستان صعود میکنند !
انباشت حجم بسیاری از زبالهها و فضولات انسانی، جادهکشی، برداشت بیرویه گیاهان دارویی، فرسایش ناشی از تردد بسیار و… اکوسیستم این منطقه را به هم زده و آسیبهای فراوانی را به این نماد ملی کشورمان وارد کرده است.
پس مدیران سازمان منابع طبیعی و محیط زیست که متولیان کوه دماوند هستند، کجایند و چه میکنند؟
به راستی وجدانهای خفته را چگونه میتوان بیدار کرد!؟
وقتی هنوز کوهنوردانی هستند که زبالههای بیشماری از انواع بطریها، کنسروها، سرنگها و… را روی دامنهها و حتی خود قله رها کرده و برمیگردند، چرا نباید سازمانهای متولی علاوه بر فرهنگسازی، محدودیتهایی را برای صعود به این قله ارزشمند اعمال کنند و چارهای اساسی برای این حجم پسماند و فضولات انسانی و…. طبیعت در معرضِ خطرِ دماوند بیاندیشند!؟
**
هرچند که قرنهاست میگویند دماوند آتشفشانی خاموش است اما هنوز از دهانه آن، گازهایی همچون آهِ برآمده از دل متصاعد میشود و هنوز چشمههای آب گرم همچون سرشکی غمآلود بر دامنههای آن جاریست که نشان میدهد دماوند زنده و پابرجا گویی با آه و اشک خویش از تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین میگوید.
به راستی آیا حرف دل دماوند را کسی خواهد شنید یا تمام اشتیاق و تلاش کوهنوردان، فقط برای عکس گرفتن با تابلوی کوچک دماوند است!!
کدامین عاشق را دیدهاید که معشوق خویش را چنین بیازارد؟
دماوند؛ همان آتشبهدلِ مُهر بر لب زده، گویی تنها برای عشاق واقعی خویش ناگفتههای تاریخ را به صراحت رازی برملا شده فریاد میزند. دماوند از قهرمانانی میگوید که برای اعتلای تمدن و فرهنگ ایرانزمین، قلههای دانش، اخلاق، انسانیت، خدمت به جهان و بشریت را گام به گام صعود کردند.
آری این مفاخر، هر کدام همچون قلهای سرفراز در صفحات تاریخ ایران میدرخشند اما افسوس که مانند دماوند مغفول و مظلوم واقع شدهاند و دریغا که بیگانگانِ فرصتطلب، افتخار آنان را نصیب خود نمودند !
**
نه، دماوند! تو خاموش نیستی! فریاد آهِ تو سقف آسمان را شکافته است. این ما هستیم که سالهاست در خواب غفلت فرو رفتهایم و یا خود را به خواب زدهایم تا مبادا رویای شیرین منفعتطلبی و جاهطلبیهایمان از سرمان بپرد! فریاد تو را نمیشنویم تا مبادا مجبور شویم خوب زیستن را جایگزین «تنها برای خود زیستن» کنیم !
**
ای دماوند؛ ای مظهر پایداری… قدری بیشتر تاب بیاور…
ای کوه اسرارآمیز اساطیر ایران کهن،
ای زادگاه فریدون و ای خوابگاه رستم،
ای نقطهی پرتاب تیر آرش کمانگیر، ای مناجاتگاه عارفان، ای آشیانه سیمرغ…
ای زندان ضحاک! هنوز غریو دیوهای در بندت به گوش میرسد…
ای کاش قبل از آنکه قدم بر خاک مقدس تو مینهادیم، اول ضحاک نفس خویش را در بند میکشیدیم !
«ای مشت درشت روزگار… نه نه! ای قلب متورم و فسرده زمین…» ایکاش صدایت را میشنیدیم و ایکاش زخمهای کهنه و تازهات را مرهمی بود!