بدرود خادم ملت
- شناسه خبر: 35840
- تاریخ و زمان ارسال: 5 خرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
نگار موحد
روز چهارشنبه درست سه روز بعد از آن حادثه ناگوار؛ در دل پایتخت ایران، صبحی سرشار از حس اندوه و احترام آغاز گشت. خیابانها مملو از جمعیتی بود که برای شرکت در مراسم تشییع سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور شهید ایران و همراهانش گرد هم آمده بودند. آن روز نه تنها رئیسی در قلب تهران بلکه در دلهای مردم نیز جای گرفته بود.
از عصر روز یکشنبه که خبرهای ضد و نقیضی در خصوص سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور را شنیدم، احساس عجیبی را تجربه کردم، امیدوار بودم که خبر درست نباشد و تا آخرین لحظه تایید نهایی خبر منتظر پیدا شدن رئیسجمهور و تیم همراهش بودم؛ گاهی به آینده فکر میکردم که چه میشود و هنوز هم باورم نمیشد که این اتفاق رخ داده است.
صبح روز دوشنبه خبر سقوط بالگرد رئیسجمهور و همراهانش به صورت رسمی تایید شد، سقوطی دردناک که خاطره استاندار فقید قزوین را در دلم زنده کرد؛ مسعود امامی استاندار قزوین صبح نهم خرداد ۱۳۸۳ و یک روز بعد از زلزله بزرگ کجور، برای هماهنگی در امداد و نجات و همچنین تسریع در ارسال کمکها به مناطق زلزلهزده رودبار الموت سفر کرده بود، پس از بازدید از چند روستای صعبالعبور قرار بود تا از طریق بالگرد و همراه تنی چند از مسئولین استان به منطقه رجائیدشت قزوین سفر کند که بر اثر سقوط بالگرد در روستای مارکین به صورت شهادتگونه درگذشت.
مسعود امامی استاندار قزوین، بیات معاون عمرانی استاندار، سردار رحیم فعال فرمانده نیروی انتظامی استان قزوین که به تازگی به این سمت منصوب شده بود، همراه سرهنگ سلیمانی فرمانده لشکر زرهی قزوین، همچنین سرهنگ امینی خلبان بالگرد، سرهنگ محمدی کمک خلبان و سروان عزیززاده تکنسین پرواز و دو تن از خبرنگاران سازمان صدا و سیمای مرکز قزوین در این حادثه جان باختند و حالا بعد از گذشت 20 سال شبیه همان حادثه رخ داده و سوالات زیادی در ذهن همه ما ایجاد کرده است.
پوشش لحظه به لحظه اخبار سقوط، به ما نشان میداد که باید قبول کنیم که این حادثه دلخراش رخ داده است و صدها سوال بیجواب در ذهنم مرور میشود، نه تنها من بلکه اغلب مردم از نحوه امدادرسانی و حتی اطلاعرسانی در شگفت بودند که چرا پیدا کردن یک بالگرد باید ساعتهای زیادی طول بکشد، آن هم بالگردی که میگویند در منطقه محدودی که ابری بوده، فرود آمده است!
مردمی که تا چند ماه پیش میگفتند به خاطر مشکل معیشتی دل خوشی از دولت ندارند حالا به میدان آمده بودند و با برگزاری مراسم مختلف برای سالم پیدا شدن رئیس جمهورشان به دعا نشستند؛ اما سرنوشت طوری دیگری رقم خورد و دیگر رئیسی و همراهانش در حادثهای شهادت گونه بار سفر بسته بودند؛ جو کشور تغییر پیدا کرد و برخلاف ایام انتخابات که همه نگران مشارکت مردم بودند این بار مردم برای رئیسجمهوری که در حین خدمت درگذشته بود تمام قد ایستادند.
تشییع باشکوهی در تبریز برگزار شد و بعد از آن پیکر رئیسجمهور و همراهانش روز چهارشنبه برای وداع با مردم، مهمان تهران بود؛ خیابانهای شلوغ و پر ترافیک تهران این بار مملو از جمعیتی بود که اجازه نمیداد هیچ خودرویی تردد کند.
روز چهارشنبه درست سه روز بعد از آن حادثه ناگوار؛ در دل پایتخت ایران، صبحی سرشار از حس ملموس اندوه و احترام آغاز شده بود؛ خیابانها مملو از جمعیتی بود که برای شرکت در مراسم تشییع سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران و همراهانش گرد هم آمده بودند. آن روز نه تنها رئیسی در قلب تهران بلکه در دلهای مردم نیز جای گرفته بود.
در دومین روز از خردادماه ۱۴۰۳؛ مقام معظم رهبری ساعت ۹ صبح بر پیکر مطهر شهدای خدمت (رئیسجمهور شهید و همراهان) در دانشگاه تهران نماز خواند و سه بار تکرار کرد «انا لا نعلم منه الا خیرا» (معنای این جمله به این شرح است: خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم) و مردم با بغض آن را تکرار کردند.
بعد از اقامه نماز جمعیت حاضر تلاش کردند به سوی تابوتهای حامل شهدا بروند سپس تابوتها بر دوش مردم تا ساختمان دانشگاه تهران حمل شد.
حالا دیگر وقتش رسیده بود که رئیسجمهور این بار بر دوش مردم حرکت کند؛ پیکر شهدا از دانشگاه تهران به سمت میدان آزادی جهت انتقال به مشهد مقدس بدرقه شد؛ در حالی که مردم با اشک و اندوه این حادثه غم بار را در ذهنشان مرور میکردند.
برخی با در دست داشتن عکسهایی از رئیسی به عزاداری میپرداختند و برخی دیگر از شدت غم یارای راه رفتن نداشتند؛ برخی با خانواده آمده بودند و دست کودکانشان را محکم در دست گرفته بودند تا راه را به آنها نشان دهند و برخی با موهای سپید و عصایی در دست به سختی قدم برمیداشتند و زیر لب زمزمه میکردند که به رفیق شهیدت پیوستی.
جمله «بدرود خادم محرومان» در پوسترها و بنرهای سطح شهر دیده میشد و مسیر تشییع از دانشگاه تهران آغاز شد و تا میدان آزادی ادامه یافت؛ صدای گامهای همگام شرکتکنندگان، همچون زمزمهای یکپارچه، در فضا طنینانداز بود. مردم با چهرههایی غرق در اندوه، اما با نگاههایی مملو از احترام، به این مراسم ادای احترام کردند.
در آسمان شهر، ابرهای سنگین غم بر فراز جمعیتی که با قلبهایی سنگین از اندوه، گرد هم آمده بودند، سایه افکنده بود. صدای گریه و ناله در میان سکوت حاکم بر جمع، گاه به گوش میرسید. مردم با چشمانی اشکبار و قلبهایی لبریز از داغ دیدگی، با عزیزی که از دست رفته بود، وداع میکردند. پیکر رئیسجمهور، بر دوش مردانی که با احترام گام برمیداشتند، قرار داشت و با پرچمی که نماد عشق و اتحاد ملی است، پوشیده شده بود. هر قدمی که برداشته میشد، بازتابی از عمق ارادت و وفاداری مردم به وطن و رهبرانشان بود. در این میان، نوای ملایم زمزمههای دعا و نیایش، همچون نسیمی آرام، روح و روان حاضرین را نوازش میکرد. جوانان و پیران، زنان و مردان، با هر قدم و هر نگاه، با هر اشک، یکپارچگی و همدلی خود را با خانوادههای داغدیده و با همه کسانی که این غم بزرگ را تجربه میکردند، نشان میدادند. مراسم تشییع، بیش از آنکه نمایشی از اندوه باشد، تجلیگاهی بود برای نشان دادن عظمت روح انسانی و توانایی آن در مواجهه با سختترین لحظات زندگی.
این روز، در تاریخ ایران، به عنوان روزی خواهد ماند که مردم با وجود دلهای شکسته، دست در دست هم به جهان نشان دادند که محبت و اتحاد، حتی در سایهی سنگینترین غمها، هرگز نمیمیرد.
این مراسم نه تنها به عنوان یک وداع رسمی، بلکه به عنوان نمادی از وحدت و همبستگی ملی تلقی شد.