«بخشایش»، بهترین شفابخش روح و تن است
- شناسه خبر: 21118
- تاریخ و زمان ارسال: 5 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :

ا. امیردیوانی
با آنکه انتقام ز دشمن حرام نیست
در عفو لذتی است که در انتقام نیست
«الیزابت ناسا» شگفتزده بود. وی به یکی از دوستانش تلفن کرده بود تا زادروزش را شادباش بگوید که ناگهان با حملهی انتقادی روبرو گردید.
الیزابت نویسندهی 48 سالهی فیلادلفیایی، در این مورد حسادت را مقصر میشمارد و میگوید: شغلم تازه داشت رونق میگرفت، قرار بود کتابم چاپ شود و من به خاطر مقالههایم چند جایزه گرفته بودم. حس کردم که رفیقم از اینکه دیگر نیاز مالی ندارم، خشنود نیست!
او دو سال در آتش خشم و غضب میسوخت. هربار که میدیدم، خونم به جوش میآمد، قلبم تند میزد و چنان دچار تنش میشدم که به معنی واقعی احساس بیماری میکردم.
چه کسی گزند خیانت، کردار ناعادلانه و یا عملی خشونتآمیزتر را حس نکرده است؟ بسیاری از ما به غیظ و درد حاصل، وابسته میشویم، ولی دیگران ترجیح میدهند که چنین نکنند. جدیدترین پژوهش حاکی از آن است که اگر یاد بگیریم کسانی را که ما را میآزارند، ببخشیم، فواید فراوانی دارد. چشمپوشی از اینگونه افراد، شیوهی نوین و هیجانانگیزی برای درمان عصبانیت، کاهش فشار روانی (استرس) و شاید مهمتر از همه، فزونی تندرستی انسان به شمار میآید.
در یک گردهمایی که پاییز گذشته در آتلانتا برپا گردید، 40 تن از پژوهندگان ضمن دیدار از یکدیگر به بازبینی یافتههای خویش پیرامون بررسی قدرت شفابخش صلح و سازش پرداختند. مطالعهای نمایان ساخت که ترک کینه و نفرت قادر است از میزان پشت درد مزمن بکاهد. پژوهش دیگری نمایاند که بخشایش قادر است عود بیماری را در میان زنانی که با مشکلات ناشی از سوءمصرف مواد مخدر میستیزند، محدود سازد. در این میان، طرح جالبی بر پایهی عملیات غیرانتفاعی به اجرا درآمد که از پویشهای تصویربرداری بازآوایی (واکنشی) مغناطیسی (امآرآی) برای پژوهش در مورد بخشندگی سود میجست تا دریابد که چهسان اندیشه پیرامون همدلی، یگانگی، سازش و آشتی در نیمهی چپ گیجگاه مغز، جرقهی فعالیت را میزند و حکایت از آن دارد که همهی ما دارای مرکز بخشودگی روحی هستیم که باید تلنگری بر آن زده شود.
بنابراین، گذشته از سودمندیهای هیجانی، ممکن است زدودن خشممان نیز کمک کند برخی از عواملی که جسم ما را میآزارند، برطرف گرداند. ولی چگونه میتوانیم دست به چنین عملی یازیم و بخشیدن چه مفهومی دارد؟
الهام درونی الیزابت ناسا، فرصتی فراهم ساخت که وی با دوست قهر کردهاش دیدار کند. میگوید: عوض روی برگرداندن از او، به وی گفتم که چقدر مرا به شدت رنجانده بود. او گوش داد، اما پوزش نخواست. خودم از خودداریاش شگفتزده شدم. در عوض به خاطر اینکه مدتها خشم و تنفر را علیه وی در دلم نگه داشته بودم، از او عذر خواستم. همچنان که سخن میگفتم، درمییافتم که وی را بخشیدهام.
پیامد، موثر افتاد. او بیان میکند: «خشمم فرو نشست.» ناسا، دوستی از سر نگرفته است، لیکن حالا وقتی چشمش به یار قدیمش میافتد، میگوید: نفس راحتی میکشم و تپش قلب ندارم.
تجربهی الیزابت با یافتههای دکتر «فرد لوسکین»، مدیر طرح بخشایش دانشگاه استندفورد و نویسندهی کتاب «پیوسته بخشاینده باش»، همخوانی دارد. لوسکین ـ سریعا بر این موضوع تاکید میورزد که منظور از بخشایندگی، درگذشتن از جرم و خلاف نیست ـ پی برده است که کینهتوزی نورزیدن قادر است میزان فشار روانی شخص را تا 50 درصد بکاهد. در ضمن افراد شرکتکننده در مطالعات وی نیز پیشرفتهایی را از نظر نیرو، خلق و خوی، کیفیت خواب و کلا نیروی حیات جسمی نمایان ساختهاند. به قول لوسکین: کشیدن بار تلخی، ناخوشایندی و عصبانیت ناشی از ستم روا داشتن فرد، بسی زهرآگین است.
علت آن است که ما از پرداختن به هر رخداد تنشزایی، عصبی و بیتاب هستیم، خواه زنگ خطر (آژیر) آتشسوزی یا کاستن از دشمنی شدیدی، همچون بحرانی باشد. در چنین مواقعی بدن ما هورمونهای فشار روحی همانند آدرنالین و کورتیزول ترشح کرده و بر شدت ضربان قلبمان میافزاید، تندتند نفس میکشیم و فعالیت ذهنیمان افزون میگردد. رهایی مواد قندی، ماهیچهها را تقویت کرده و عوامل لخته کردن در خون موج میزند. اگر هراس حاصل اندک باشد (نظیر اتفاق ناگوار قریبالوقوع در شاهراه)، تمامی اینگونه موارد بیضرر است. اما باید دانست که خشم و بیزاری مثل رویدادهای پایانناپذیری هستند و بر اثر تبدیل هورمونها از مواد زهرآلود رهایی مییابیم.
به نظر دکتر «بروس مک اوین» مدیر آزمایشگاه غدد درونریز عصبی وابسته به دانشگاه راک فار واقع در شهر نیویورک، کورتیزول، مغز را تضعیف کرده و به تحلیل یاخته و ضعف حافظه میانجامد. علاوه بر این، میزان فشار و قند خون را میافزاید، شریانها را سفت کرده و به بیماری قلبی منتهی میشود.
به نظر میآید که بخشندگی، این هورمونها را از جریان بازمیدارد. در ماه مارس گذشته، پژوهشندگان انجمن رون تنی آمریکا وابسته به دانشگاه ویسکونسین ـ مدیسون 36 سرباز قدیمی مرد را مورد مطالعه قرار دادند. اینان دچار بیماری سرخرگ تاجی و همچنین گرفتار مسایل دردناکی بودند که برخی به جنگ، پارهای به مشکلت زناشویی، درگیریهای شغلی یا ضربههای دوران کودکی مربوط میشد. نیمی از افراد یاد شده دورهی خاص بخشایش را دیده و بقیه ندیده بودند. خون آنانی که این دوره را طی کرده بودند، بیشتر به قلب جاری میشد.
فقط اندیشیدن دربارهی برطرف کردن یک گزند، چارهساز تواند بود. طی بررسیای که در سال 2001 به وسیلهی دکتر روانشناس «شارلوت ون اوین ویت ولیت»، عضو هیات علمی دانشکدهی هوپ در هلند انجام پذیرفت، 71 دانشجو را به دستگاه حسگر وصل کرده و وادارشان نمودند که از میزان نارواهایی مانند دروغها، توهینها یا خیانتهایی را از سوی اعضا خانواده، دوستان و یا هواخواهان نصیبشان شده است، بکاهند. چنین گفته شده است که فرض «گذشت» دربارهی مجرمین، همین موضوع را تایید میکند. تجربه ثابت کرده که میزان فشار خونشان دو و نیم درصد از زمانی میشود که آنان به فکر کینهورزیاند.
به قول ویت ولت: به نظر میآید که بخشایش میتواند پادزهر بسیار قوی برای رفع خشم و غضب باشد که با پرفشاری خون و خطر فزایندهی بروز بیماریهای قلبی ارتباط تنگاتنگی دارد.
«سندرا لم» نیز احساس همسانی داشت. نگرانی او دربارهی پدر 82 سالهاش که خوب رانندگی نمیکرد، به تدریج فزونی میگرفت و حتی همسرش با وی سر ناسازگاری گذاشت و آن دو به سبب مشکلات زندگی با هم بگومگو میکردند.
او اظهار میدارد: من به پدرم گفتم که واقعا دیگر نباید رانندگی کند، به خاطر اینکه دارد کار خطرناکی برایش میشود. اما او به قدری از کوره در رفت که از شدت عصبانیت دلش به لرزه افتاد و بانگ برآورد که من تمام عمرم را رانندگی کردهام و کسی نمیتواند سوئیچ خودروام را بگیرد. بعد به من گفت که دیگر نمیخواهد چشمش به چشمم بیفتد. لم چنان آشفته و خشمگین شده بود که نتوانست تا هفت ماه با پدرش صحبت کند.
سرانجام هرطور که بود تصمیم گرفت تا دیر نشده با پدرش آشتی کند. بنابراین، لم خود به دیدار وی رفت. به طوری که میگوید: به پدرم گفتم از بابت حرفهایی که دربارهی رانندگی زده بودم، متاسفم و به سبب ناراحتی که برایش پیش آوردم، از او پوزش طلبیدم. وی او را به خاطر ناسزاگویی بخشید او هم مرا در آغوش گرفت و گفت: حالم خیلی خوب است و بسی خرسند و سپاسگزارم که رابطهی پیشینمان دوباره برقرار شد. با این عمل طولی نکشید که مشکلات سلامتی، جر و بحث مربوط به رانندگی را تحتالشعاع قرار دارد.
مسایل را همانگونه که هست، بپذیرید
بسیاری از ما عفو و بخشش را به منزلهی یک راه چاره در نظر نمیگیریم و این اشتباهی بزرگ است. ماهها و سالها دست برنداشتن از دلخوری به مفهوم ایجاد تعهد برای ماندگاری خشم میباشد. «کاترین ابراین» کارمند شرکت سازندهی ویدیو را در نظر بگیرید. وی بعد از جدایی از همسرش در سال 1992، سالها از همسر پیشین خود تنفر داشت و از اینکه چگونه جدایی سبب ویرانی آیندهاش شده خشمگین بود. او میگوید: ناگهان من یک مادر تنها با دختری 12 ساله شدم. وضعم بسیار ناامیدکننده و یاسآور بود. دائم عصبی و نگران بودم و پیوسته سرما میخوردم. سپس او درباهی نواری که از دکتر فرد لوسکین گوش داد میگوید: آن مانند نور چراغی بود که مرا راهنمایی کرد و من دریافتم تنها کسی را که باعث آزارش شدهام، خودم هستم. وی به همسر قبلی خویش اظهار داشت که از او آزردهخاطر نیست و احساس آرامش ژرفی میکرد. به طوری که میگفت: وزنهای از روی شانههایم برداشته شد و حس کردم سالمترم و کمتر مریض میشدم. لوسکین میگوید: از بین رفتن چنین رنجشی، یعنی جایگزینی، احساسات خصمانه همراه با احساسات مثبت که باعث آرامش و احتی تن انسان و تکامل تندرستی میگردد، حتی اگر بخشش، راه حل نباشد، آدمی میتواند توسط آن آرامش یابد.
«جی ان سیفر»: روانشناس نیویورکی و نویسندهی کتاب «بخشیدن و نبخشیدن» میگوبد: حتی مصالحههای اساسی، راه چارهی درستی برای برخی مردم به حساب نمیآید، ولی در صورتی که شما دلواپس وضع انتقامجویانه نباشید، آنگاه میتوانید به آرامش دست یابید. هیچ حد مشخصی جهت حل مسالهی سنگدلی موجود نیست.
به هر جهت، اگر شما خشمتان را فرو ننشانید، عفو و بخشایش، توان فزونتری مییابد و چنانچه یارای دگرگونی گذشته را ندارید، رویارویی با مشکلات حل نشده و افرادی که در قفای آنها هستند، احتمالا شما را به آیندهای خشنودتر و سالمتر رهنمون میگردند.
بخشیدن خطایی نابخشیدنی
بتی فرگوسن آنچه را که اکثر ما شاید نتوانیم به انجام رسانیم، صورت داد.
بدین معنا که وی قاتل فرزندش را بخشید.
بعد از اینکه دخترش دبی در سال 1957 به قتل رسید، خانم فرگوسن روز به روز افسردهتر میشد. هیچ شب خواب به چشمانش راه نمییافت و دارویی مینوشید تا بخوابد و همین سبب گردیده بود تا از چهار بچهی دیگرش غافل بماند. روزها از پی هم میگذشت و او قاتل فرزندش به نام ریین دبی را که معلم انگلیسی بود سرزنش میکرد. قاتل به مجازاتش رسید، لیکن برای بتی آسان نبود. حتی هیچ انگیزهی روشنی برای این وضع وحشتناک وجود نداشت. فرگوسن گفت: این حس تنفر داشت مرا از پی درمیآورد. لحظهای سردرد و پشت درد راحتش نمیگذاشت. گاه میشد که درد سرتاسر وجودش را فرامیگرفت، به قدری که وی به زحمت روی پاهایش میایستاد. سال 1981 که در مراسم خاکسپاری خواهرش شرکت کرده بود، چشمش به عبارتی از کتاب آسمانی خورد که «آنانی که مرتکب گناه شده و در برابر ما عهدشکنی میکنند، ببخشیم.» همین انگیزهای برای مطالعهی کتابهایی شد که در مورد «عفو و گذشت» نگاشته شده بود. پس از این حس کرد که راه حل مشکلش را پیدا کرده است. او به مزار دخترش دبی رفت. این عبارت را که چنین به روی سنگ قبرش حک شده بود، خواند: «اینک آنچه که دنیا بدان نیاز دارد، عشق است، عشق شیرین» این نوشته در ذهنش طنین افکند.
طولی نکشید که چنین جملهای را با صدای بلند و رسا تکرار کردم: میخواهم ری را ببخشم! در سالهای 1986 یعنی 11 سال بعد از آن جنایت، فرگوسن به دیدار ری پین در زندان رفت.
وی اظهار میدارد: من به ری گفتم که دبی تا چه حد برایم باارزش و عزیز بود و اینکه چقدر دلشکسته و داغدارم. او به سخنانم گوش می داد و هر دو گریستیم. من آدم دیگری شدم و قلبم آرام، روشن و گرم گردید. برای دوستانی که از کردهی او بیزار شده بودند، پاسخ آمادهای داشت. عفو و بخشایش بزرگترین هدیهای بود که من تاکنون به خود و فرزندانم ارزانی داشتهام.
فرگوسن که در حال حاضر به عنوان رایزن حل و فصل مشکلات برای قربانیان جنایات دهشتناک در پنسیلوانیا سرگرم فعالیت است میگوید: آن یک سفر درمانی انکارناپذیر است که زندگی مرا نجات داد.
چگونه آرامش را پیدا کنم؟
ـ روی واقعیتهای رنجش تمرکز کنید.
ـ از آن چشمپوشی نکنید، ولی بکوشید بفهمید چه چیزی موجب آن شده است.
ـ احساسات حقیقی خوش را دربارهی آن جستوجو کنید. بکوشید آن را به یک مسالهی شخصی مبدل نسازید. شما تنها کسی نیستید که تا به حال رنجیدهخاطر شدهاید.
ـ بر انسانیت کسی که باعث دلخوریتان شده، تمرکز کنید نه اینکه تنها روی کردار ناخوشایند وی.
ـ به خاطر خودتان دیگران را عفو کنید نه برای کسی دیگر. این کار را در قلب خویشتن انجام دهید. لازم نیست به فردی که سبب رنجش شما شده بگویید که وی را بخشیدهاید.
منبع: Readers Digest